۷ پاسخ

من از اول خونه خودم موندم بچه هارو نذاشتم زیاد کسی بغل کنه بغلی نیستن پخت وپز با مادر شوهر حموم بچه ها با کمک همسر اسباب بازی میزارم جلوشون بازی کنن خونه رو خالی کردم هیچ چیز خطر ناکی نیست که بهش دست واینا بزنن اونا بازی میکنن منم به کارام میرسم

سخت که هست ولی میتونی

منم از سرماه میرم خونم
ولی من پرستار میخوام بگیرم
تابحال تجربشو نداشتم
نمیدونم چطوری میشه

منم نتونستم عزیزم تا الان یه نفر کنارم بوده ولی به تنهایی فعلن فکر نمیکنم چون از پسش برنمی‌آمد اصلن بچه های من به شدت بغلی هستن شوهرمم رانندس زیاد خونه نیس

منم بیشتر خونه مامانم هستم وقتی شوهرم بیاد خونه منم میرم خونه خودم ولی واقعا تنهایی خیلی سخته من ۳ماه و۱۵ روزشون هست خیلی بیقراری میکنن دیگه دیونم کردم نه روز میخوابن نه شب

وای منم همینم بخدا
مادرشوهرم از قبل زایمان اومد خونمون تا الان ک ۵ماهه شونه
خسته شده طفلک سنشم بالاس بچه ها ام دارن سنگین میشن
تصمیم گرفتم تا بتونن بشینن یا شیشه دستشون بگیرن نگهش دارم بعد بذارم بره
تا حالا در حد ۳ ساعت اینا تنها نگه داشتم اصلا نمیتونم نمیدونم چیکا کنم وقتی ب گریه میندازن هردو

نمیتونی عزیزم چون بغلی شدن من میخوام هفته بعد برم خونه یه ریسک بزرگ ولی مت همسرم کنارمه یه هفته بعد دیگ میره سر کار مرخصی تموم میشه ولی میرم ک به خونه خودمون عادت کنن و شاید بغلی شدن یادشون بره🤷‍♀️🦦😩

سوال های مرتبط