,,, سلام مامانای عزیز میشه منو مشاوره بدین چکار کنم ؟من یه دختر سه و نیم ساله اوتیسمی دارم که راه نمیره حرف نمیزنه هیچ کاری نمیکنه اشاره اینا هم نمیکنه که خواستشو بگه من باید حدس بزنم چی میخواد و اینکه بخاطر شرایطش بی قراره جیغ میزنه منو خودشو میزنه بیشتر اوقات اینطوریه و تو مکان های شلوغ شدتش زیاد میشه خب ،بعد اینکه بعداز ماه صفر عروسی جاریم هست من نمی‌دونم باید با این بچه چکار کنم چون می‌دونم خعلی اذیت میشه و هم اذیت می‌کنه همش تو بغلم هست پیش کسی دیگه یا بغل کسی دیگه هم نمیره با این اخلاق و اوضاعش خعلی سختمه برم هم اینکه از لحاظ مالیم اوکی نیستم اصلا بالاخره خرج داره خعلی ازینطرف اگه نرم خانواده شوهرم ناراحت میشن مخصوصا مادرشوهرم خعلی انتظار داره حتما بیایم یبار به گوششون زدم دخترم اذیت می‌کنه میگه خودم میگرمش تو بیا نیایی زشته مردم چی بگم و فلانو بهمان درحالیکه همه می‌دونن دخترم چه شرایطی داره و چقدر اذیت می‌کنه و اینکه تو جاهای شلوغ بدترم میشه لجباز میشه یکسره میزنه منو تو بغل کسی هم نمیره بره هم میزنه اونا رو الان من چکار کنم موندم بخدااا خدا هیچ کسیو با مریضی بچش امتحان نکنه راهنمایی کنید

۱۸ پاسخ

سلام عزیزم الهی ب حق تک تک اشک های حضرت رباب.....مادرمون فاطمه ز۶را دستی بالین دلبندتون بکشه
و ب شما مقاومت بده
اصلا نرید .زشت هم نیسش
من باردار بودم دوران کرونا بود عروسی جاریم نرفتم.....حرف و ناراحتیشونم برام مهم نیسش.....
پس اولویت آرامش بچتون و خودتون باشه

عزیز دلم از خدا میخام که وضعیتتون هرچی زودتر بهتر بشه و ارامش به قلبتون بیاد. 💚
هیچکس جای شما نیست خیلی شرایط سختیه پس لطفا وقتی شرایطتون این هست و ناراحتی دخترتون رو دارید خواهشا ناراحتی کسایی دیگ رو هم به دوش نکشید. خب وقتی خبر دارن و میدونن شرایطتتون رو و میگید کسی نیست بگیرتش یا نرید و براتون حرفاشون مهم نباشه یا در حد نیم ساعت برید عزیزم.

انشالله بچتون خوب بشه عزیزم. من جای شما بودم خودم با برادرشوهر و جاریم صحبت میکردم شرایطو براشون میگفتم. حتما درک میکرون. شما و بچه نرین ولی شوهرتون بره

اهنگ براش بزار ببینم اروم میشه بچه های اوتیسم معمولا اینجوری اروم میشن

عزیزم من درکت میکنم
اما خب فکر نمیکنم اونجا تو این شرایط آرامشی داشته باشی اگر بتونی نری خیلی بهتره

با جاری قبل عروسی صحبت کن شرایط توضیح بده و پیشاپیش معذرت خواهی کن که نمیری
شوهرتم که قطعا می‌فهمه
بقیه مهم نیستن

خیلی ناراحت شدم بابت بیماری دخترت😥امیدوارم زودی خوب بشه🫂❤️
من جات بودم نمی‌رفتم حتی اگه کل دنیا میخواستن دلگیر بشن
فقط بخاطر احترام قبلش با برادر شوهرت و جاریت صحبت کن و شرایطو توضیح بده و دیگه نرو
شما به اندازه ی کافی خسته هستی
دیگه تو اینجور مراسما بخواد بهت فشار بیاد که دیگه خیلی سخت میشه

گلم نرو مگه اجباره.
من خودم حوصله مجالس رو ندارم الان ده ساله ازدواج کردیم حتی یه مجلس هم نرفتم . بیشتر همسرم خودش تنها میره . عروسی دوستاش و فامیل خودشون بوده . اما بعد فوت مادرم. دیگه هیچ مجلسی نمیرم اصلا دل و دماغ ش رو ندارم

پسر من سه سالگی گفتن انیسم ولی شکر خدا با درمان اوکی شده الان درک و توجه عالیه و کلماتش روبه رو زیاد داره میشه و شخصیت آرومی داره

قبل از عید گفتار و درمان می‌بردم هر روز که با یه دستگاهی کار می‌کرد رو گونه هاش میزاشت بعداز هزینه فراون نزدیک ۴۰ تومن بالاخره متوجه شدم دستگاه چیه الان نزدیک یه هفته هس خریدم خیلی راضیم
پسرم بدون دارو درمانی شکر خدا خوب شد
کم حسی داشت و توجه وتمرکزش پایین بود همراه با کلیشه

سلام عزیزم درکت میکنم شرایط سختیه
شوهرت چند دقیقه تو محوطه نگهش داره یا آشنایی در حدی بری تبریگ بگی و کادو بوی برگردی
کت و شلوار مجلسی و کمی رسمی‌تر بپوش بعدم با تاکسی برگرد

چنددقیقه هم شده، برو خودت رو نشون
ولی صحبت کن گه کل مراسم نیستی معدرت خواهی هم کن
ولی حتما برو

پیش مامانت نمیمونه؟یکم دیرتر برو مثلا ساعت ۷ اینا دیفین هیدرامین بده بخابون پیش مامانت برو ساعت ۱۱ اینا هم برگرد نری واقعن راست میگه زشته صدجور حرف و حدیث درمیاد

عزیزمممم از رحمت خدا ناامید نشو انشاالله دخترت لباس عافیت تن کنه با معجزه خدا
نرو عزیزم چون صدای دی جی شک کن دخترتون رو بهم میریزه اعصاب خودتم خراب میشه نرو

بچه منم اوتیسمه بهش دارو نمیدی ؟

سلام
انشاءالله خدا سلامتی بهش بده و به شما هم صبر جمیل.به نظرم برو یه کوچولو بمون زود برگرد که هم رفته باشی هم نخوای اذیت بشی

نیم ساعت برو و برگرد

واینکه چ علایمی داش دخترتون ک متوجه شدین؟
جای درمان داره دارومیدن؟

اصلاااا نبرش
هم زهر مار تو‌میکنه هم بقیه
اونجام بخداا ک اگ همو مادرشوهر وقت کنه ی دقه اینو بگیره
ببر خونه مامانت خاهرت دوستت کسی نگهش دارن
یا بده همراه پدرش ببره جا مردونه
شاید یکم بهتر بود اخلاقش

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۳ سالگی
سلام یه چیزی مثه خوره فکرمو میخوره که نمیتونم بخوابم چند مدتیه اذیتم. اول اینکه رایان یکم بچه تند و تیز و شیطونه اما پسر خاله هاش سوسول و دست نکنن، دو تا تیپ شخصیتی متفاوت هردوتا تیپ با ادبن ولی خب به هم نمیخورن... از یه طرف شوهر خواهر و خواهرم طوری تو خانواده رفتار میکنن که هیچکس به بچه هاشون نمیتونه بگه بالا چششون ابروعه اما تو جمع به بچه من با القاب مختلف صدا میزنن که این قضیه هم داره منو اذیت میکنه و خبر اومده طوری دارن پشت بچم صحبت میکنن که پسرم وحشیه و پسرای اینا خیلی با ادبن... سه تا چیز اذیتم میکنه یکی اینکه بچم شیطونه اما بی ادب نیس و دارن پشتش بد حرف درمیارن دو اینکه جلو چشم من به بچم لقب میدن سه من چیکار کنم بچم آرومتر و وابستگی کمتر به پسرخاله هاش داشته باشه خیلی دوسشون داره اونام سواستفاده میکنن و الکی بهش میگن بگو ببخشید درصورتی که دیدم کاری نکرده و دارن اینطوری عزت نفسشو خورد میکنن. خیلی ناراحتم از خودم که چه مادری هستم باید با رفتارم بزنم تو دهنشون اما اینکارو نمیکنم بازم محبت میکنم
مامان هلسا مامان هلسا ۳ سالگی
مامان شنتیاا مامان شنتیاا ۳ سالگی
سلام‌ یه چیزی خیلی نگرانم کرده راجب پسرم میخوام ببینم طبیعیه یا با دکتری مشاوری مشورت کنم. با اینکه از بچگی به حرفاش گوش دادم سریع
تا حدودی جواب گرفته چیزی خواسته تونستم تهیه کردم هیچ وقت چیزی و نذاشتم خیلی بگه اصرار کنه بعد انجام بدم ولی پسرم نمیدونم اخلاق بد یا خوب حرفاش و خیلی تکرار میکنه در حد قفلی زدن یعنی اگه ی چیزی بخواد بگم فردا تا اون روز برسه همش میگه صبح هم یادش نمیره تا اون کارو نکنی براش ول نمیکنه و این موضوع هم خودمو هم بقیه رو ی جاهایی کلافه کرده مثلا میگه بازی کن ب هرکی ک باشه انقدر میگه تا طرف بلند شه بازی کنه خیلی وسط حرفامون میپره اصلا نمیذاره حرف بزنیم یا حتی من با گوشی هم بخوام حرف بزنم یکاری میکنه یا حواسم پرت شه یا قطع کنم سریع البته ک بگم هرچی من منعطف و سریع براش یکاری میکنم شوهرم برعکس زیاد باهاش بازی نمیکنه ی بازی هم بخواد بکنه انقدر بچه باید اصرار کنه بهش تا باهاش بازی کنه یا هرچی ازش بخواد هی باید بگه بهش هم میگیم باشه ولی باز میگه مثلا دیروز رفتیم بیرون خرید گفتیم پسر خوبی باشی اذیت نکنی برات آدامس که دوس داری میگیریم هر ۳ دیقه ی بار میگفت آدامس میخری آدامس میخری انقدر گفت شوهرم عصبی شد گفت اصلا نمیخرم بعد ی وقتایی رفتار شوهرم باهاش ی جوری میشه من فکر میکنم بچه مشکل داره حس منفی میگیرم عصبی میشم دعوامون میشه ی مورد دیگه هم هست ب شدت تنهاس و فقط من و باباشیم ک باباش اصلا براش وقت نمیذاره باز ی موضوع دیگه هم هست مثلا میگه موز داریم میگم نه میره چک میکنه این مثال راجب هرچی باید بهش ثابت بشه خودم این موضوع دوس دارم که اعتماد نداره زیاد ولی خب نمیخوام ب ماهم اینجوری باشه میخوام حرفمو قبول کنه
مامان پرنیا💕پریناز مامان پرنیا💕پریناز ۳ سالگی
سلام مامان های سخت جان😅🥴
به هم فکریتون خیلی نیاز دارم بچه های من شیر به شیرن و بیش از حد شیطون یعنییی خیلی اذیت میکنم حالا من ی داداشم دارم ک دوسال از دخترم بزرگتره دلیل اصلی رو داریشون ام داداشمه خیلی اذیت کن و لوسه و چند کلمه بی ادب حرف زده و دختر منم یاد گرفته قلبم درد می‌کنه بسکه ناراحت میشم دختر منم تکرار می‌کنه من بخاطر دخترم سعی میکنم دو‌ هفته یکبار برم گاهی مادر شوهرم میگه نبرش واقعا اینجور به نفعشه هم خودم خیلی راحت میشم هم خودش چون اونجا مدام دعواش میکنم وگاهی مجبور میشم بزنمش ولی خودش و داداشم همدیگرو خیلی دوست دارن دختر خیلی دوست داره بریم اونجا منم وقتی دخترمو نمی‌برم خیلی اعصابم خورد میشه چکار کنم بنظرتون😭😭😭😭من بیش از حد به مامانم وابسته ام ولی حرام میکنن وقتی میرم خونشون میام خونه بسکه بی ادبی می‌کنه قلبم آتیش میگیره مجبوریم مدام تنبیه کنیمش بنظرتون چکار کنم😭😭😭😭😭این رفتارظم رو خواهر کوچیکش خیلی داره تاثیر میذاره چکار کنم بنظرتون