۲ پاسخ

من شنیدم زایمان تو خواب یعنی رهایی از غم و غصه و مشکل

😬😬😬😬

سوال های مرتبط

مامان رایانی🥹😍 مامان رایانی🥹😍 ۲ سالگی
من زیاد دست ب قلمم‌خوب نیست نمیتونم خوب بنویسم ولی دیشب دیر خوابیدم این‌متنتو نوشتم

قلب از اینکه زایمان کنم هرکی بهم میگفت تا میتونی بخور بخواب که بچه بیاد رنگ ارامش نمیبینی پیش خودم میگفتم چی میگه این بابا بچه ام میخوابه منم باهاش میخوابم..
تا اینکه زایمان کردم بچه اومد
از اون روز ب بعد حرفشو درک کردم
منظور از ارامش خوابیدن بدون فکر کردن ب بچه بود گردش با فکر ازاد بود فهمیدم که چقدر میتونه خوابت سبک باشه بدون اینکه خودت بفهمی
پسرم ک اومد هرشب هرشب بهش فکر میکنم
غذا میخورع بهش فکر میکنم غذا نپره گلوش
میخوابه بهش فکر میکنم ک تو خواب جاییش درد نگیره من خواب باشم
بیرون میرم چندساعت تنهاش میزارم بهش فکر میکنم نکنه گشنه باشه بعش غذا بدن بپره گلوش
نکنه خودشو کثیف کنه نکنه چیزیش بشه
پسرم ک اومد با خودش امید ب زندگی اورد
زندگی قبل از رایان‌یادم نمیاد حس‌میکنم از وقتی بدنیا اومدم رایان کنارم بوده
میفهمم که ی خوراکی خریدن برا رایان چقدر خوشحالم میکنه میفهمم که پارک رفتن چقدر لذت بخشه میفهمم بازی کردن با ی بچه کوچیک چقدر حس خوبی داره میفهمم‌که ی بچه چقدر تورا واقعی دوست داره

همیشه هرشب قبل از خواب با خدای خودم حرف میزنم یکم از حرفامو اینجا میگم
خدایا روزی هزاران بارشکرمیکنم برای وجود رایان خدایا برای وجودش خنده اش سلامتش خوشحالیش شکرت

خدایا هیچ مادری داغ بچشو نبینه
خدایا هیچ بچه ای سرما خوردگی ساده ایم نخوره که ی مادر مریض میشه از ترس
خدایا خودت نگهدارومراقب همه‌ی بچها باش
خدایا شکرتت برای وجود پسرم‌رایان
♥️🫂🥹🧿😍
مامان قلبم 💖💖 مامان قلبم 💖💖 ۳ سالگی
دیروز بردیم دختری ثبت نام مهد کودک کردیم
امروز اولین روزی بود که رفت از ساعت ۸ تا ۱۲ ما ساعت ۹ اونجا بودیم اولش ۱۰ دیقه تاب بازی کرد بعدش راضی شد بره تو من کلا نیم ساعت تو مهد کنارش بودم توی این نیم ساعت خداروشکر با بچه ها سریع دوست شد و انس گرفت چون از قبلم جمع بچه هارو خیلی دوس داش ارتباط اجتماعیش خوب بود ولی نمیدونستم در این حد
تامن اونجا بودم ۳تا بچه اومده بودن خواب‌آلود و بی انرژی اصن نه حرکتی
ولی این دختر ما دس میزد به همه چی همه بازارو امتحان کرد تو کمد چن تا ماشین چوبی که سرهم میشدن رو دید میگفت از اینا میخایم مربی براش آورد بعد با یکی از دخترا همشونو ریختن دوباره ساختن بعد رفت با یکی از پسرا الاکلنگ بازی کرد در کل بچها ی اونجا رو به تحرک و بازی انداخت
من دیگه نیم س بودم گفتم به مربیش میرم فک کنم مشغول شده و اومدم باباش ظهر رفته بوده دنبالش گفت به زور آوردمش بیرون همه از جنب وجوشش خوششون اومده بود باعث انگیزه تو بقیه بچه ها م شده بود
اونجا مادریارم دارن بچه هارد هر نیم ساعت میبره دستشویی گفتن یه دست لباس اضافه هم بزارین اگه خدانکرده کثیف کردن ما عوض میکنیم و میشوریم
درکل تاالان ۲میلیون هزینه ثبت نام و وسایلی بود که تا این پایه براش گرفتیم
ماهی یکی و نیمم شهریه
ولی بنظرم می ارزه هم بچه ها باهوش تر میشن تو محیط اجتماعی قرار میگیرن هم من تا ظهر سر آرامی دارمو به کارام میرسم و تو خونه ورزش میکنم
اینم عکس حیاط مهده وقتی همه ی بچه بودن