۶ پاسخ

انشالله همیشه سالم و قوی باشی مامان مهربون

عزیزم بسلامتی خدا همیشه ب تنت سالم بده همیشه مراقب بچه آت باشی ❤️

چراپیش مادرشوهرت گندکاری های پسرشو نمیگی

عزیزم سالم باشی

انشالله

انشالله ک بهتر بشی و‌نور امیدی به زندگیت بتابه❤️

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۳ ماهگی
تا زمانی که اتفاق نیفتاده بود فکر نمی‌کردم انقد می‌تونه سخت باشه اما خوب این آخرین راه بود و من در خلسه درین حالت ممکنم...شوهرم پنجاه برام ریخته تا از این خونه برم و دویست باقیمانده رو یه هفته بعد می‌فرسته برام اما خوب گفته همین الان از این خونه برم بدون بچه ها الان بیرونه منم وسایلمو جمع کردم و دارم آخرین شیر رو به نوزاد سه ماهم میدم تمام امروز اشک ریختم تا زمانی که صددر صد نبود به عمق ماجرا پی نبرده بودم دوری از بچه هام و ندیدنشون پدرشون گفته تا پاتو از خونه بیرون گذاشتی دیگه حق دیدنشونو نداری دخترم امسال پیش می‌رفت دلم میخواست من کثیفشو آماده کنم اونو راهی کنم اما حیف و صد حیف که نشد چیزایی که حداقل تریم حق من بود ...الانم که نمی‌خوام برگردم زادگاه خودم چون بابام دیشب بهم صراحتا گفته نیا می‌خوام تو همین شهر فعلا تا یه هفته برم سمت طبرسی برای اجاره خونه از اون ببعدش هم خدا بزرگه برام دعا کنین اگه اینجا دوستان مشهدی هستن لطفا کمکم کنین که کجا برم برای اجاره کردن که روزانه اش قیمتش کم باشه...
مامان مهیار مامان مهیار ۶ ماهگی
زایمان طبیعی - پارت 1

37 هفته بودم و هیچ علائمی از زایمان نداشتم. مثل هر هفته رفتم پیش دکترم برای چکاپ و اون گفت هفته بعد بیا تا معاینه لگنی برات انجام بدم.
38 هفته، رفتم مطب و دکتر اونجا نبود، گفت برید بیمارستان، شیفته. رفتیم بیمارستان و بخش لیبر نوار قلب گرفت و همه چیز خوب بود. تلفنی برای دکترم توضیح دادن و اون تایید کرد. چون برای معاینه استرس داشتم و آنقدر همه بد گفته بودن، میترسیدم، حرفی از معاینه نزدم و برگشتم خونه.
38 هفته و 3 روز بودم، بچه از صبح تکون نمی‌خورد. شیرینی خورده بودم و دراز کشیده بودم بازم خبری نبود. تا بعد ظهر صبر کردم و بازم تکون نمی‌خورد.
به شوهرم گفتم، سریع با مادرش تماس گرفت و منم یه دوش سریع گرفتم و شیو کردم و رفتیم بیمارستان.
اونجا سونو هام رو دید و نوار قلب ازم گرفت. 5 تا حرکت داشت و گفت خوبه طبیعیه. اما خودم راضی نبودم. نسبت به قبل خیلی آروم بود. اونجا گفت دراز بکش معاینه‌ات کنم. من یهو گرخیدم 😅 لحظه آیی که ازش فرار میکردم سر رسید.
پرستار خیلی خیلی مهربون بود. ازم پرسید تا حالا معاینه شدی، گفتم نه. گفت خب شلوارت رو در بیار، یه پات رو کامل بده بیرون و دراز بکش.
انجام دادم اما از خجالت داشتم میمردم و همش پام رو جمع میکردم. اومد نشست روبروم و پاهام و باز کرد و دستش و کرد تو. دو تا نکته برا کسایی که تا حالا معاینه نشدن:
اول اینکه اصلا خجالت نداره. من فکر میکردم همش میخواد نگاه کنه، اما اصلا نگاهش به سمت دیگه بود و فقط دستش و برد، اونم در حد چند ثانیه. آنقدر حرفه‌ایی برخورد کرد، اصلا احساس معذب بودن به من دست نداد.
دوم دردش. خیلی خیلی کم بود. کاملا قابل تحمل بود. از درد رابطه داشتن با شوهر هم کمتر بود. اصلا نگران نباشید.
ادامه دارد...
مامان دلارا مامان دلارا ۴ ماهگی
یه حرف دلی برای مامانا
از بچگی عاشق بچه پسرها بودم معلم میخواستم بشم دوس داشتم مدرسه پسرونه برم مادرم باردار شد دوس داشتم داداش بیاره برام کلا ارتباطم با بچه پسرها خوب بود اما خب قسمت نشد خدا بهم دختر داد با اینکه موقعیت تعیین جنسیت هم داشتم اما سپردم به خدا و اون دختر برامن در نظر گرفت حالا صاحب یه دختر ناز تو دل برو شدم که شب ها برعکس همه نی نی هایی که دورم بوده نه عاشق تاب دادن نه گهواره و نه هیچی دیگه فقط بخوابم سرشو بزاره رو بازوم و چند مین بعدش خوابه خوابه ...حالا فک میکنم شاید اگه پسر بود ایقدر نمیتوست نزدیک به خودم بشه حالا دیگه نه تنها دخترم بلکه یه رفیق صمیمی یه خواهر دارم که میتونم همه جا باهاش برم شاید اگه پسر بود الان با وجود مشکلاتم احساس تنهایی میکردم اما الان میبینم واقعا خدا خیلی دوسم داشته که تو این شرایط به من دختر داد ...میخوام بگم همیشه خدا بهترین هارو براتون در نظر میگیره حالا دیگه اگه ۱۰۰دلارا تو زندگیم داشته باشم بازمه کمه
مامان نیهان 🎀👼🎀 مامان نیهان 🎀👼🎀 ۸ ماهگی
نیهان سرماخورده بود بردمش دکتر گفت به بچه زیر ۶ماه نمیشه دارو داد ۲روز بد بدتر شد سرفه های چرکی میکرد سینه اش صدا میداد بازم نگران شدیم پاشدیم بردیمش پیش همون دکتر دکتری که تو منطقه خودمون دکتر خوبیه سرشم شلوغه زحمت نداد دوباره بچه رو یک معاینه بکنه خیر نبینه ایشالله با اینکه همه میگفتن طبیعیه بچه کوچک نمیتونه دارو بخوره یک هفته زمان میبره خوب بشه /نگران نباش اما به ذلم افتاده بود خیالم راحت نشده بود /پیش دکتر خودش (از قبل عید نبود)از خارج برگشته بود نوبت گرفتم بالاخره بردم گفت ریه های بچه درگیرشده اگه بدتر بشه باید بستری بشه😢حالم انقدر بد شد که نگو …چقدر برای بچه ام اسپره و قطره و شربت و…😞 خداروشکر الان بهتره اما باید شنبه ببرمش دوباره ببینتش اون تشخیص بده هم دعا کنید برای بچه ام 🙏اینارو گفتم بگم مراقب باشید هنوزم دکترهای نفهم هستن به معروف بودنشونم اعتماد نکید یک دکتر بنام و کاردرست پیداکنید بچه هاتون و ببرید یک بار غفلت بچه رو بدبخت میکنه ا