تا زمانی که اتفاق نیفتاده بود فکر نمی‌کردم انقد می‌تونه سخت باشه اما خوب این آخرین راه بود و من در خلسه درین حالت ممکنم...شوهرم پنجاه برام ریخته تا از این خونه برم و دویست باقیمانده رو یه هفته بعد می‌فرسته برام اما خوب گفته همین الان از این خونه برم بدون بچه ها الان بیرونه منم وسایلمو جمع کردم و دارم آخرین شیر رو به نوزاد سه ماهم میدم تمام امروز اشک ریختم تا زمانی که صددر صد نبود به عمق ماجرا پی نبرده بودم دوری از بچه هام و ندیدنشون پدرشون گفته تا پاتو از خونه بیرون گذاشتی دیگه حق دیدنشونو نداری دخترم امسال پیش می‌رفت دلم میخواست من کثیفشو آماده کنم اونو راهی کنم اما حیف و صد حیف که نشد چیزایی که حداقل تریم حق من بود ...الانم که نمی‌خوام برگردم زادگاه خودم چون بابام دیشب بهم صراحتا گفته نیا می‌خوام تو همین شهر فعلا تا یه هفته برم سمت طبرسی برای اجاره خونه از اون ببعدش هم خدا بزرگه برام دعا کنین اگه اینجا دوستان مشهدی هستن لطفا کمکم کنین که کجا برم برای اجاره کردن که روزانه اش قیمتش کم باشه...

۳۵ پاسخ

بگوتونمیخوای بامن زندگی کنی توبرو

مشکلت اینه بدون دادگاه و قانون داری میری .قانونی بری بچه ها هم بتو میرسه و وظیفشه حق و خقوق بچه ها رو بده

بچه هات گناه دارن بخاطر اونا تحمل کن. اگه من جات بودم بچه بی پناه سه ماهه رو ول نمیکردم. تو مسئول امنیت بچه هایی هستی که به این دنیا اوردی.

نرو عزیزم قانونی اقدام کن ، نذار هم بد باشە هم برندە

اصلا نرو.اگه بری میتونه بگه تمکین نکردی.نرو

ببین عزیزم خاله منم با دوتا بچه خیانت دید شوهرش نه با یکی با چند نفر بود همه گفتن بیاد پیش مادربزرگم خودش گفت تا کی اونجا باشم بچه هام چی خلاصه خونشو ترک نکرد پیش بچه ها ش موند سخته درست اما بخاطر.
آینده پسراش تحمل میکنه دیگه کاری به کار شوهرش نداره تازه اون مشکل مالی نداره مادربزرگم میتونست ساپورتش کنه

ببین من داییم و زنش دارن حدا میشن
با اینکه زن داییم همه وسایل برد و خودش رفت شکایت کرد برای طلاق
وقتی داییم تو دادگاه گفت میخام طلاق بدم الان براش ۵۰نفقه بریدن
۲۰۰میلیون پول نقد
ماهی ۴تومن
و اینکه هر ۲۰ماه یه سکه (مهریه اش ۱۴تا سکه بود )

عزیزم از خونه بیرون نرو
زنگ بزن پلیس اگه بیرونت کرد بگو شوهرم بیرونم کرده

مدرک جمع کن اینجوری تو دادگاه همه چیز برای تو هست

میخوای خونه اجاره کنی وسایل برقی نداری از کجا پولشونو در میاری

بمون بلا سر بچه هات هر کار که میخواد بکنه بکنه ولشون نکن پشیمون میشی

دیونه ایی بچهاتو ول میکنی که اونا بغیر از تو کسی و ندارت

اصلا چرا میخوای جدا بشی؟

این نقششه که تو رو بیرون کنه برگ برنده دستشه بزار زورکی بیرون کنه اونجوری میگه عدم تمکین

وای کاش نمیرفتی توروخدا تنهاشون نزار

خیلی متاسفم واست میشه درخواست بدی گمت نکنم

نرو میری انقد سختی و آوارگی میکشی،اونوقت روزی هزار بار میگی کاش تو خونم بودم کنار بچه هام و تحمل میکردم،نکن اینکارو

تو رو خدا نرو بهاش حرف بزن مشکلو حل کنید با بچه سه ماهه اخه مرتیکه خر چی فک کرده

اون الکی گفته دویست بهت میده،ازت شکایت می‌کنه که خونه زندگیتو ترک کردی اونوقت هزارتومان بهتم نمیده

چرا مشکلتون چیه مگه چرا خوانوادت پشتت نیستن

ای بابا خدا کمکت کنه
خودت نرو بیرون ک بعدا بهت تهمت بزنه و بگ تمکین نکردی اونجوری کلا محکوم میشا

کار به قانون بکشه هم دخترت برای خودته هم پسرت

برو یه کلانتری قسمت مددکاری مشکلتو بگو شاید تونستن راهنمایی یا کمکت بکنن

وای من چقدر حرص خوردم
دختر این خونه الان حق و حقوق تو و بچه‌هاتن
تا وقتی زنشی تامین مسکن جزئی از وظایفشه.

چندتا بچه داری 😦

چ خوب خیانت کرده الآنم اون میگه از خونه برو پس بچه هات چی میشن درسته خیانت بخشیدنی نیس ولی کجا بری آواره شی اگ پشت داشتی میشد میزدی در کونش با بچه میخاست تهدیدت کنه عمرا آدم خیانت کار بتونه بچه نگهداره مردایی ک اینجورین دوس دارن بچه بمونه دست زن مجرد برن برا زنای عوضی راحت

چه جورمیخوای جیگرگوشه هاتو ول کنی بری

گوووووه خورده بیرونت کنه مرتیکه
حالا که پول زده به حسابت در اسرع وقت یه نوبت مشاوره حقوقی بگیر پاشو برو ببین چی به چیه چیکار باید بکنی عزیزم
میخاد یکسری کنه همچی برعلیه تو باشه بگه تمکین نکردی یا شایدم بهت تهمت بزنه که حد اقل جلو فامیلاش ابروش نره و همه چی گردن تو بیفته

اصلا خونتوترک نکن بگوبچه های منم هست نمیدم بهت زحمتشونوکشیدم

عزیزم الهی بمیرم برای دلت خیلی سخته حتی خوندن این متن هم سخته چه برسه به تجربه کردنش
اگه میخوای جایی رو بگیری بهتره وسایلت رو نفروشی اگه طلا داری با خودت ببرشون اگه خانواده ت بهت فهموندن که نری پیششون بهتره نری که منت بزارن سعی کن یه کار پیدا کنی یه اتاق اجاره کنی و زندگییت رو از نو بسازی امیدوارم خدا خودش پشت پناهت باشه و کمکت کنه

از خونه بری بیرون دیگه همه چی علیه تو میشه ،برو پلیس

😔😔😔😔

چیشده عزیزم

چقد ناراحت شدم و درکت کردم تک ب تک خودم کشیدم خدا بهت صبر بده 🥲

عزیزم کاش می‌شد از بچه هات جدا نشی

حق بیرون کردنتو نداره
متوجهی؟؟؟؟

دختر از خونه بیرون نرو
اگه میخواد بیرونت کنه باید شاهد بیاری
کلانتری بیار صورت جلسه کنه

سوال های مرتبط

مامان پناه🍒 مامان پناه🍒 ۴ ماهگی
سلام بعد از مدت ها 😊
توی این دو هفته اخیر کلی کار کردم 😁از خونه تکونی پاییز بگیر تا زدن واکسن 4 ماهگی پناه که خداروشکر خوب گذشت و مهمونی که قرار بود از سمت خانواده همسرم بدم که خداروشکر آبرو مند و خوب برگزار شد دیشب و از همه مهم تررررررررر اینکه دکتر پناه گفت از 24 مهر میتونم کمکی رو برای گل دخترم شروع کنم و من خوشحال ترینم😍😍شاید باورتون نشه اما من یکی از خواسته هام و رویاهایی که همیشه تو ذهنم قبل تولد پناه و حتی قبل تر بابتش ذوق میکردم و از خدا میخواستم یه روزی تجربه اش کنم همین غذا درست کردن با عشق برای بچم بود همیشه تو ذهنم صحنه ای که قراره بچم غذا بخوره و من براش با جون و دل آشپزی کنم رو تو ذهنم تداعی میکردم و خدارووووشکر بابت اینکه خدا بالاخره اون رویا رو برام به حقیقت تبدیل کرد 😍
خلاصه که دکترش گفت 24 مهر برم پیشش تا بهم برنامه غذایی بده و راهنماییم کنه و من از الان دارم لحظه شماری میکنم واسه اون روز😊😍
اومدم بگم چه چیزهایی باید براش بخرم و آماده کنم؟ از ظروف و وسایل تا مواد اولیه کمکی هاش که باید آماده داشته باشم
البته ظرف غذا داره خودش با قاشق و قابلمه های تفلون اما دیگه چی لازمه و بهتره داشته باشه ممنون میشم راهنماییم کنید تا کامل و دقیق وارد این مرحله از بچه داری بشم 😘😍
مامان آیه خانم مامان آیه خانم ۷ ماهگی
امروز بعد یه مراسم که خونه شهدا بود بعد از مدت ها با همسرم رفتیم مسجدی که همیشه میریم برای نماز از قبل به آیه ۹۰ تا شیر داده بودم سیر بود خوابوندم پیش خودم سه رکت اول که شروع شد آیه خیلی سر صدا میکرد همش از خودش صدا درمیاورد نماز که تموم شد گرفتمش بغلم آروم بهش گفتم دخترم چقدر صدا در میاره گلوت گرفت خانم کناریم شنید بعد از چند دقیقه گفت چرا بهش شیر نمیدی گلوش گرفت گفته نکنه شیر نداری منم گفتم آره شیر نداره برگشته بهم میگه شیر داری خودت نمیخوای بهش شیر بدی شیر نماید شماها تنبلی میکنید به بچه شیر نمی‌دید خیلی دلم گرقت ناراحت شدم بغض کردم فقط تونستم بگم مگه میشه مادر شیر داشته باشه وبه بچش شیر نده وگشنش بزاره فقط تونستم اینو بگم انگار تو شوک بودم نماز عشا رو خودم خوندم واز مسجد اومدم بیرون دیگه نمیتونستم بمونم داشتم میترکیدم من مادر شوهرم تا به حال درباره ابن که چرا به بچه شیر خشک میدم هیچی به من نگفته نمیدونم چطور به خودش اجازه داد به من اون حرف رو بزنه از اون موقع تا الان دلم داره میترکه گریه کردم اما دلم خالی نشد دوست دارم زار زار گریه کنم خیلی خیلی امشب دلم شکست نشستم بیرون هیئت های عزاداری دارن رد میشن ار خیابون ومن دارم تو دلم زار میزنم