چقد دلم برا روزی که بی بیچکم مثبت شد تنم شده 🥲
چه زود گذشت...
چه روزی بوو هیچ وقت یادم‌نمیبره چقد استرس داشتم🫠
الان استرس اینکه ی موقع اضافی براش نیوفته یا حرکت نمیکنه نگران میشم
الانم استرس زایمان که من میتونم یا ن؟؟
میتونم سالم به دنیا بیارمش تو وقتش بدون مشکلی یا ن؟؟
مادرشدن چقد نگران بودن داشت
ولی تنها چیزی که دلم خیلی تنگ میشه براش حرکاتاشه
دیگه هیچ وقت برنمیگرده داخل این چند روزه که مهمون دلمه 🥹
کاش میشد دوباره به این روزا برگشت 🙂چقد خوبه سختی داره ولی بهترین حسه بهترین...
دلم‌تنگ میشه برا این روزا خیلی زیاد🥲

منکه دلم تنگ نمیشه مثل خر هم پشیمونم از حامله شدنم... حتی هیچ اشتیاقی هم ندارم برا اومدنش...

وااااای من یادم میاد به ماه دوم و سوم که حالم خیللللی بد بود ، دلم نمیخواد حتی یه ثانیه اش برگرده 🤦🥴

من بخاطر اینکه میترسیدم منفی بشه به هیشکی نگفتم حتی شوهرم

روزی که من بیبی چک خریدم به هیچ احدی نگفتم ساعت ۵ صبح رفتم بیبی زدم میگفتم منفیه این بارم ولی درجا مثبت شد دوتا خط پررنگ خیلی خوشحال شدم ولی بازم به همسرم نگفتم دوسه ساعت بعدش رفتم آزمایش دادم مثبت شد بعد به همسرم گفتم

آخی یادش بخیر

منم استرس زایمان دارم🥺
ولی بدن درد و تهوع زیرشکم دردی دارم
فقط دوسدارم بگذره زایمان کنم

🥹😍 اخییییییی عزیزم ایشالا بسلامتی بدنیا میاریشو براش بهترین مامان دنیا میشی