تولد ۳۵ سالگیم 🫀با دوتا دختر زیبا و سالم ، همسر فداکار، خواهرای فوق العاده مهربون و دلسوز و هرچی از خوبیشون بگم کم گفتم و مادری که همیشه برام از خود گذشتگی کرده مبارک 💎🎈
تولد ۳۵ سالگی بنظرم یعنی حدودا نیمی از عمر طبیعیمونو گذروندم و دارم وارد نیمه دوم عمرم میشم ، ۳۵ سالی که خیلی چیزا بر من گذشت ، سخت و اسون و شیرین و .... اما من دووم اوردم و به خودم قول دادم ازین به بعدشم دووم بیارم ، برای زندگیم و دخترام بجنگم، برای خوشحالی و خونوادم بجنگم، شاید و قطعا کارایی هست که دوست داشتم انجام میدادم اما نشد،جاهایی رو میخواستم ببینم که نشد ، چیزهایی رو میخواستم امتحان کنم که نشد ، از کودکی تا به الان برای تک تک خواسته هامون جنگیدیم و به خودم قول دادم تا وقتی خون تو رگام در جریانه برای خودم و عزیزانم و پاره های تنم بجنگم ، برای آرامش وآسایش خونوادم....🫶🏻
خدایا نیمه دوم زندگیمو خوش رنگ و لعاب تر ، سالم و ثروتمندتر ، عاشق و آرام تر رقم بزن لطفا🤲
دخترام و همسرم و یکی از خواهرام روز تولدم پیشم بودن دوستون دارم
عزیز ترینامین💎❣️

تصویر
۵ پاسخ

ان شالله هر چی از خدا خواستی و میخوای نصیبت کنه

عزیزدلم تولدت مبارک وپرتکرارباشه انشاالله همیشه سلامت وشادباشی کنارعزیزانت بهترینانصیبت بشه😘❤️🥰

مبارک باشه

مبارکه باشه عزیزم 🥳😍

ماشالله🧿
ان شالله همیشه جشن شادی بگیرین😍

سوال های مرتبط

مامان حُـسـیـن‌جانم🤎 مامان حُـسـیـن‌جانم🤎 ۸ ماهگی
من این روزا به این پی بردم که مادری کردن
اصلا چیزی نیست که یه قائده و قانون خاص داشته باشه 👌😌

برای هر مادری ممکنه طبق شرایط بچه اش
یه چیزهایی ممکن باشه و یه چیزهایی غیر ممکن 👶🏻🫁

و انگار هرچی جلوتر میره شرایط خاص تر و پیچیده تر میشه 👩🏻‍🍼🙅‍♀
نمونه اش همین مروارید کوچولوهای بچه ها 🦷🥰
که در عین حاااال که دیدنش خیلیییی شیرینه 😍
اما هم خود نی نی ها خیلییی اذیت میشن 🙃
هم ماماناااا 🫠🤪

مثلا من خودمو کشتم که خواب حسین کوچولو رو مستقل کنم
و بعد سه هفته‌هفتهههه موفق شدم 😌😌
چند روز نگذشت که علائم دندوناش شروع شد 💭
و چون خیلییی بی قراره
همش میگهههه منو بلند کن بغل کن 🫴
راه ببر برام لالایی هم بخون تا شاااااید بخوابم 🤨🥸

خلاصه که وقتی دیدم همه تلاشام پودر شد 😂
دیگه تصمیم گرفتم که مادری رو برای خودم سخت نگیرم
و طبق شرایط خودم پیش برم 🙃🥰
نهایتش اینه که خواب مستقلش میره برای بعد یکسالگی 😶‍🌫😎

الان دندون دومیش هم دیشب زد بیرون
و این آقا دیشب تا صبح هر پنج دقیقه بیدار شدددد😩⏰
و این شد که الان حتی انرژی نداشتم
که خودم پاشم یه قهوه درست کنم 🧋☕️
این شد که خیلی تنبلانه از بیرون سفارش دادم 😂🍬
مامان ریحان و دوقلوها مامان ریحان و دوقلوها ۱۱ ماهگی
سلام مامانا
من خیلی پیام‌های دوستان رو میبینم که میگن بچمون سینه خیز نمیکنه حرف نمیزنه و.....
میخواستم تجربه خودم رو واستون بگم؛
من یه دختر ۶ ساله دارم که دو ماه از دختر خواهرشوهرم کوچکتره و ما موقع تولد این کوچولو ها داخل یه آپارتمان زندگی می‌کردیم و همراه جاری و مادر شوهر دخترای هردومون موقع تولد نزدیک ۴ بودند اما دختر من تا موقعی که شیر خودم رو می‌خورد یعنی ۲ سالگی خیلییییی خوب بود و اون کلا کوچولوتر بود و رشدش کم بود اما الان هردو مثل هم هستند
و برعکس دختر من سینه خیز و چهار دست و پا و راه رفتن رو خیلی دیر انجام می‌داد و اون با اینکه دو ماه کوچکتر بود همه این کارها رو زودتر انجام داد و چقدر من حرف شنیدم و مقایسه کردند و کردم و واقعا خودم و دخترم رو عذاب دادم و الان بینهایت عذاب وجدان دارم که چرا به حرف دیگران لحظاتی که میتونست واسه بچم شیرین ترین لحظات باشه رو با مقایسه ها و اعصاب داغونی که از حرف های مردم بهم منتقل میشد اذیت کردم خواهشا خواهشا کوچولوهاتون رو با دیگران مقایسه نکنید الان دوقلو دارم اگه اینها بچه های اولم بودند شاید خیلی چیزهاشون نگرانم می‌کرد اما الان نیستم قرار نیست اگه بچه تا ۲ سالگی لاغر بود تا آخر عمر لاغر بمونه یا برعکس،کی گفته بچه ای که دیر حرکت کنه باهوش نیست و اونی که همش درحال جنب و جوشه نخبه است؟
مامانها بیاین بچه هامون رو و خودمون رو عذاب ندیم مردم همیشه درحال حرف زدن هستند و دوست دارن به یه چیز گیر بدن از زمان حال استفاده کنیم بچه هامون خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو بکنیم بزرگ میشن و یه حسرت از لحظه های از دست رفته فقط واسه ما باقی میزارن.
همه چیز به وقتش اتفاق میفته مطمئن باشید!😉🥰
مامان حامی💙 مامان حامی💙 ۶ ماهگی
خب می‌خوام یکی از تجربیات مهمم رو باهاتون به اشتراک بذارم ،شاید یکی مثل من این مشکل رو باهاش مواجه شده باشه اما ندونه چیکار کنه ، پسر من تا قبل از شروع مولتی ویتامین و آهن خیلی روتین پی پی میکرد ، هر روز ساعت 6 الی 7 صبح ، اما بعد از این ویتامین و آهن شد یه روز در میان ، اما باز هم روتین داشت ، ولی وقتی غذا رو شروع کردم دیدم ای وای که پسرم یبوست گرفته🤦 حتی پنج روز هم شد که پی پی نمی‌کرد و خیلی اذیت بود ، خیلی راه ها رو انجام دادم اما نتیجه نداد ، دیگه مجبور شدم براش نصف شیاف گلیسرین کودکان بذارم تا پسرم راحت بشه ، ولی بعدش چند تا کار انجام دادم که الحمدلله دوباره برگشت به روتین سابقش ، اول اینکه به دستور دکترش قطره بی بی کر رو صبح و عصر (هر سری ۸ قطره) بهش دادم ، دوم اینکه توی غذاش یک قاشق روغن زیتون بدون بو و تصفیه شده میریزم ، و سوم اینکه به پیشنهاد یکی از مامانای همین جا آب خیلی میدم به پسرم ، اینطورس که بعد از هر سری غذا یا دارو یا ویتامین خوردنش بهش با قطره چکون آب میدم ، خلاصه اینکه گفتم بهتون بگم شاید اینجا برای یکی کارساز بود .
شما چه تجربه ای دارید برای مقابله با یبوست؟؟