سلام مامانا
من خیلی پیام‌های دوستان رو میبینم که میگن بچمون سینه خیز نمیکنه حرف نمیزنه و.....
میخواستم تجربه خودم رو واستون بگم؛
من یه دختر ۶ ساله دارم که دو ماه از دختر خواهرشوهرم کوچکتره و ما موقع تولد این کوچولو ها داخل یه آپارتمان زندگی می‌کردیم و همراه جاری و مادر شوهر دخترای هردومون موقع تولد نزدیک ۴ بودند اما دختر من تا موقعی که شیر خودم رو می‌خورد یعنی ۲ سالگی خیلییییی خوب بود و اون کلا کوچولوتر بود و رشدش کم بود اما الان هردو مثل هم هستند
و برعکس دختر من سینه خیز و چهار دست و پا و راه رفتن رو خیلی دیر انجام می‌داد و اون با اینکه دو ماه کوچکتر بود همه این کارها رو زودتر انجام داد و چقدر من حرف شنیدم و مقایسه کردند و کردم و واقعا خودم و دخترم رو عذاب دادم و الان بینهایت عذاب وجدان دارم که چرا به حرف دیگران لحظاتی که میتونست واسه بچم شیرین ترین لحظات باشه رو با مقایسه ها و اعصاب داغونی که از حرف های مردم بهم منتقل میشد اذیت کردم خواهشا خواهشا کوچولوهاتون رو با دیگران مقایسه نکنید الان دوقلو دارم اگه اینها بچه های اولم بودند شاید خیلی چیزهاشون نگرانم می‌کرد اما الان نیستم قرار نیست اگه بچه تا ۲ سالگی لاغر بود تا آخر عمر لاغر بمونه یا برعکس،کی گفته بچه ای که دیر حرکت کنه باهوش نیست و اونی که همش درحال جنب و جوشه نخبه است؟
مامانها بیاین بچه هامون رو و خودمون رو عذاب ندیم مردم همیشه درحال حرف زدن هستند و دوست دارن به یه چیز گیر بدن از زمان حال استفاده کنیم بچه هامون خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو بکنیم بزرگ میشن و یه حسرت از لحظه های از دست رفته فقط واسه ما باقی میزارن.
همه چیز به وقتش اتفاق میفته مطمئن باشید!😉🥰

۸ پاسخ

حرفاتو باید با طلا نوشت عزیزم
ما که دوقلوداریم باهم فرق میکنه کاراشون یکی زودتر یکی دیرتر انجام میده بعد چطور بقیه بچه خودشونو با بچه یکی دیگه مقایسه میکننن

وای بخدا مخ برام نمونده من دخترم 9ماهگی راه افتاد ولی دوقلوهام اللن یکسالشون تموم شده هنوز راه نمیرن ب دیوار و مبل اینا میگیرن میرن ولی مستقل ن بسکه بهم میگن دیوونه شدم استرسی شدم😔

آفرین کاملا درست

دقیقا من تو بچگی لاغر بودم مامانم انقد بخاطر حرف مردم بهم تقویتی و از این چیزا داد بعد بلوغ دچار چاقی شدم و هرکاری میکنم بازم برمیگرده

لایک داری

عالی بود

عزیزم دو قلو هات چند کیلو ب دنیا اومدن ا

سلام‌.احسنت.تشکر که تجربه هاتو با مادرمیون گزاشتی

سوال های مرتبط

مامان آرکان مامان آرکان ۷ ماهگی
خانما من تو بارداری شکمم زیاد بزرگ نشده بود و وضعیتم طوری بود که با اینکه ویار شدید و کمردرد داشتم ولی پیش کسی اصلا بروز نمی‌دادم یه نفر از اعضای مهم خانواده ما هر سری منو میدید می‌گفت تو خوبی من ال میشدم با میشدم میفتادم زمین میموندم از این حرفا..... یا بعضی وقت ها اصلا چیزی نمی‌گفت ولی من بعد دیدنش تا چند روز مریض میشدم .... این توضیحات رو میدم که بگم الان همین شخص در مورد آرکان هم همینطوره هر سری میبیندش این بچه از این رو به این رو میشه مثلا بچه خودش با اینکه خیلی هم برام عزیزه ۱۸ ماهشه ولی خیلی شیطونه همش در حال بدو بدو هست بخاطر اون لاغر هست خب طبیعی هم هست تو سن اون بعد مستقیم جلو چشمم میگه آرکان چقد بزرگ شده اصلا بدون ماشاالله یا چیزی هاااا میگه کم موند به بچه ما برسه واقعا نمی‌دونم چه رفتاری نشون بدم عملا هم حرف های مهمی نیستن هااا حتی چون میگم از اعضای مهم خانواده هست شاید مامانمم این حرفا به چشمش نیاد یا من پیشش بگم حساسیت نشون بده بهش بربخوره ولی با این حال خودم چندین و چندین بار خودم احساس کردم که من این آدم رو میبینم انرژی منفی فوق العاده ای بهم میده که یجوری از خودم یا بچم تغییر رفتار رو متوجه میشم
مامان دلوین🩷 مامان دلوین🩷 ۸ ماهگی
سلام خانما ازتون خواهش میکنم کمکم کنین...😭جیگرم داره آتیش میگیره
نمیدونم واقعا چی بگم به این فامیل به حرف مردم.....
خسته شدم بچم ۵ ماهشه تقریبا چند روز بعد از بدنیا اومدنش دل دردهاش شروع شد رفلاکس گرفت همش به راه از این دکتر به اون دکتر کلی دارو ولی همش بی فایده بود خودم خیلی شیر داشتم همش پیرهن عوض میکردم در حدی بود که میپاشید سینم سفت سنگین بچم ماهی ۱ کیلو اضافه می‌کرد مامانم همش میگفت جلو بقیه شیر نده به بچت ولی میگفتم شاید کسی دلش بسوزه شاید فک کنن ندیده ام..ولی امان از چشمممم بددددددد سه ماه کامل شیر خودمو دادم بعد سه ماه خیلی خیلی کم شد در حد چند قطره ولی بازم میخپرد و خوب بود
اومدن منو گول زدن از بس رو اعصابم راه رفتن از بس عداب وجدان بهم دست داد با حرفاشون همش گفتن شیر خشک بگیر بده همه میگفتن این گریه هاش بخاطر گشنگیه اومدم شیر خشک بهش دادم دیگه سینه خودمو ول کرد😭😭😭😭😭😭😭نگرفت نمیگیره دارم عذاب میکشم
الانم چون نمیخوره داره خشک میشه شیرم
تازه الان هی میان میگن شیر مادر یه چیز دیگس اگه نخوره محبت پیدا نمیکنه استخون و دندوناش خراب میشه نمیدونم چرا اینجورین نمیدونم چیکار کنم باشون چه برخوردی بکنم همونایی که منو مجبور کردن شیر خشک بدم الان این حرفا رو میزنن میگن بچه خنگ میشه😐دارم روانی میشم
الانم بچم ۶ کیلوعه😭😭خیلی لاغره دو روزه شیر خشک هم خیلی کم میخوره فامیلم کلی حرف بارم میکنن مادرشوهرم حتی مامان خودم فقط گریه میکنم نمیزارن خودم بچمو بزرگ کنم همش دخالت میکنن ۴ ماهش که شد مجبورم کردن و تو حلق بچه بزور سوپ کردند که الان همون شیر خشک هم نمیخوره تو رو خدا بگین چیکار کن که حداقل سینه خودمو بگیره😭😭😭😭😭یا حداقل یکم تپل بشه چاق بشه