میخواستم تجربه ی شخصیم رو درمورد یه ماه اخیر که با مامان بزرگهای پسرم گذروندم رو بهتون بگم. و البته یکم هم درد و دل
نمیدونم شما هم مثل من اینها رو احساس کردین یا نه.
من هفت ماه اول زندگی پسرمو تو یه مکان دیگه بودم که مجبور بودم با همسرم تنها به بچمون برسیم. که بعد از مدتی همسرم هم رفت سرکار و من موندم و بچه داری و وظایف مادرونه.
هر وقت خسته میشدم یا کم می آوردم یه حس بدی داشتم که مادر خوبی نیستم و به بچم رسیدگی کافی نمیکنم.
و متاسفانه همسرم هم وقتی میدید کم آوردم یا میگم به کارا نمیرسم یا ناهار نداریم . میگفت پس مامانامون چجوری اینهمه سال بچه آوردن و به زندگی و خونه و آشپزی هم رسیدن. و واقعا هم واسه خودم سوال بود

این یه ماه که اینجا پیششون هستم دارم میفهمم چرا میتونستن. جدا از تعریف هایی که از قدیمی ها شنیدیم که بچه رو حموم میکردن حسابی و انواع داروهای گیاهی و روغن هارو میمالیدن و پوشک نبوده و بچه هارو کهنه میکردن .

۶ پاسخ

و سختی بوده و فلان و بیسار(که همه ی این تعاریف فقط باعث میشد بیشتر احساس گناه کنم )

فهمیدم ما مامانای امروزی همه ی کارهای زندگیمونو میذاریم الویت دوم و فقط الویتمون راحتی بچه هامونه. یعنی غذای بچه الویت هست به غذای خودمون و پدر . کیفیت لباس بچمون کیفیت پوشک و شامپو . اینکه بچه تو حموم نترسه و بازی کنه. نحوه ی غذا دادن و اینکه کی غذا فرنی باشه کی کمی بافت داشته باشه.اموزش استقلال و بهداشت دهان . توجه به پوست که نسوزه تنوع غذایی با توجه به رشد بچه و ندادن غذاهای تکراری
حتی شوهرامون هم خیلی از پدرهای قدیم بهتر دارن عمل میکنن . از نظر اینکه تو نداری و شرایط سخت امروزی بازم سعی میکنن بهترین هارو واسه بچه فراهم کنن . و با بچه وقت بذارن. حتی صداشونو نازک کنن که بچه نترسه و گریه نکنه

این درحالیه که اصلا این تلاشهارو از سمت پدربزرگهای بچم ندیدم. حتی درحد دو دقیقه در کل این دوماه. (چون کل پروسه ی فرزند داری از نظرشون وظیفه ی خانوماست حتی اگه بچه از گریه کبود شه و مامانش دسشویی باشه)😒

مورد خیلی زیاده واسه تعریف کردن
نمیخوام ناسپاس به نظر بیام. بچه بالاخره بزرگ میشه
ولی فهمیدم. حداقل وقت و انرژی که ما واسه کیفیت و درستی مراقبت از بچه هامون میذاریم واقعا بی ارزش تر از قدیمی ها نیست . دیگه نمیخوام عذاب وجدان الکی داشته باشم که از مامانامون کمترم
ما با دقت و حوصله و بدون تنش کارهارو میکنیم تا بچه مون کمترین آسیب رو ببینه ولی اونها واقعا ضرورتی تو این همه حساسیت نمیبینن

جمله ی معروف :وای چقدر تو حساسی مگه ما شمارو چجوری بزرگ کردیم. ماشالله سالم هم هستی

این تجربه ی من بود و الان احساس میکنم شاید خیلی روزا ناهار نداشتیم و خونه نامرتب بود به ظاهرم نمیرسیدم و دوش گرفتنام رو پنج دقیقه ای میگرفتم . ولی بازم ترجیح میدم همینجوری از بچم مراقبت کنم

قدیمیا کلا راحت بچه بزرگ میکردن غذا نمی‌خورد میگفتن عب نداره دل درد میشد عرق نعنا میدادن اصلا در بند این نبودن که بچه اذیت میشه یا نه.حقم داشتن زندگی با مادرشوهر و شوهر ظالم بی رحمشون کرده بوده الان ما نمیذاریم صدای بچه دربیاد اصلا مادربزرگ شوهرم میگه بچه هرچی گریه کنه صداش باز میشه‌‌‌...
ینی دلم میخواد اونی که گفته بچه و وظایف بچه فقط گردن مادره پاره کنم پدر فقط عشق و حالشو بکنه؟نمیفهمن ی زن حاملگی و زایمان رو تحمل کرده تازه همه وظایف خونه و بچه رو میریزن سرش

من ک شهر غریبم هستم دیگه نایی برام نمونده جفت بچهام باهم گریه میکنن بغل میخان نمیتونم گریم میگیره باهاشون دعواشون میکنم دیونه شدم رسما

چقد خوب گفتی همینطوره..دقیقا مادرشوهر من به همسرم میگه منم سه تا بزرگ کردم مگه کاری داره که تو انقد میگی زنم اذیته کمک لازم داره و فلان..در حالیکه حتی پنج دقیقه ام نمیتونه پسر بزرگم و دوقلوهامو رسیدگی کنه حتی وقتی دوتا گریه میکنن هول میشه نمیدونه چیکار کنه اونوقت فقط رو و‌زبون دارن ماشالا

دقیقا اولویت اول باید بچه باشه❤️

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۰ ماهگی
#تربیت_جنسی

⭕️ پوشش والدین در منزل

ما در داخل خانه هم اجازه نداریم که خیلی لباس باز بپوشیم. این متأسفانه تفکر بسیار اشتباهی است که می گویند بگذار کودک ببیند تا عادت کند؛ منظور من هم این نیست که مثل سریال های تلویزیون تو خونه مانتو و مقنعه بپوشید! نه من این را نمیگم چون فضای خونه فضای راحتی و آزادی ما است و باید لباس راحت بپوشیم ولی مواظب باشید چه پدر و چه مادر، طوری لباس بپوشید که #کنجکاوی بچه ها تحریک نشود. 

♨️ بچه ها از سه سالگی احساس جنسی دارند؛ غریزه ندارند احساس را با غریزه اشتباه نگیرید و همچنین خیلی کنجکاو هستند، بچه ها نباید با بدن پدر و مادر #کنجکاوی_جسمی کنند.

✅ بچه ها با همجنس حمام بروند، دختر با مادر و پسر با پدر و اگر هم در مواقعی مجبور شدیم که با غیر هم جنس حمام بروند حتماً پدر یا مادر کاملاً پوشیده باشند، البته حتی با هم جنس هم پوشیده باشید. وقتی مادر دختر را حمام می برد با لباس پوشیده این کار را انجام دهد و باز هم تأکید می کنم که این حرف ها را صرف از روی اعتقاد مذهبی نمیزنم بلکه بحث علم است، چون کودک درک انتزاعی ندارد، می بیند که از جنس مادر است ولی نه من خیلی هم من شبیه مادر نیستم نمیتونه بپرسه و نمی تونه در ذهنش این تفاوت ها را درک کنه، پس این برداشت را می کنه که من ناقصم! 

کودک زیر 6 سال نمی تواند درک کند که یک روز او هم بزرگ می شود و مثل مادرش می شود، بلکه فکر می کند که ناقص به دنیا آمده است چون مثل مادرم یا مثل پدرم نیستم.
مامان پِسته🤰😎🧒🧿🫀 مامان پِسته🤰😎🧒🧿🫀 ۱۱ ماهگی
مامانای با تجربه میشه لطفا راهنماییم کنید
میدونم نمودار رشد بچه ها با هم فرق می‌کنه و قرار نیست همه مثل هم باشن
ولی راستش دارم کم کم نگران میشم لطفا همه توضیحاتم بخونید و راهنماییم کنید و راهکار بدید:🙂
من یه مامان اولی هستم و به شدت ترسو
از وقتی که پسرم به دنیا اومد اصلا این بچه رو شکم نزاشتم که بخواد رو شکم بمونه به این سن هم رسیده خیلی رو شکم نمی‌مونه تا میزارم در حده چند دقیقه بعد گریه می‌کنه
یکمم خودم کوتاهی کردم که باهاش تمرین نکردم
و مورده دیگه اینکه نشستن و باهاش دیر تمرین کردم هنوز که هنوزه کامل و قشنگ نمیشینه در حده چند دقیقه اونم گاهی
خودشم علاقه ی نشون نمی ده گریه می‌کنه
از بس بچه رو خوابوندم بیشتر دوست داره بخوابه 🥹🥹🥹
خیلی از هم سن و سال های خودش و دارم میبینم که قشنگ میشینن یا چهاردست و پا میرن،دستشون و میگیرن یه جای بلند میشن و قدم برمیدارن
اما پسره من نه 🥹🥹🥹🥹😭😭😭😭
میدونم اول از همه خودم مقصرم که رو حساب ترس با این بچه خیلی تمرین نکردم احساس میکنم داره دیر میشه
لطفا بهم راه حل بدید که چیکار کنم بهتره چه تمرینی بکنم که پسرم بشینه و رو شکم بمونه که بعدش بخواد چهار و دست پا بره و دستش و بگیره جایی قدم برداره و بلند بشه؟؟؟
مامان شاهان مامان شاهان ۱۰ ماهگی
امروز ۱۲ تیر تولد زیباترین خلقت جهان پسر ارشدم عزیزدلم که با اومدنش من لقب مادر رو گرفتم🥹😘
تازه همسرم زنگ زد که چون محرمه یه کیک بگیرم بیارم فلان گفتم اصلااا نگیر چون رادمان هرسال تولد و تم مورد علاقه خودشو براش میگیریم امسالم باید مثل هرسال باشه پس بزار بعد از دهه محرم چون ما اینجا ن کسی هم نداریم دعوت کنیم. ولی بخاطر اینکه بچه ام تو دلش نمونه. بگه با اومدن شاهان تولد من معمولی شد دوس ندارم چون پسرم چند ماهه منتظره روز تولدشه و کیکش و تم رو انتخاب کرده منم نمیخوام بزنم تو ذوقش دیگه همسرم گفت باشه پس بش نمیگیم بعد دهه براش تم میچینیم بعد سوپرایزش میکنیم مثل هرسال ☺️ صبح هم من بیدار شدم دیدم دستام دوتاش یه گوشه کوچولو حنایی بودن و اینا زود میرن بعد دو ساعت☺️منم گرفتمشون به فال نیک چون من مجرد هم که بودم گاهی از خواب بیدار میشدم کف پام یا دستام حنایی میبود میگفتن قدیمی ها یکی از فرشته ها به اسمت شب حنابندونش بوده حالا من دیشب اینجور شدم بازم نمیدونم چه مناسبتی بوده اما به فال خوش گرفتم 😍