🧒🧡تجربه از شیرگرفتن پسرم از ۴ شهریور ۱۴۰۴ شروع کردم
من ازدوشنبه که ناهار دادم فهمیدم دیگه سیره اگه هم گریه کنه گرسنه نیس از رو وابستگی
دیگه گذاشتم روپام گریه کرد گرفتم بغلم راه رفتم بازپاشد دوباره همینجوری هی رو پا هی بغل جابه جا کردم تااینکه خودشم از گریه خسته شد بالخره خابید از۱ ظهر تا ۷ونیم عصر ندادم
سه شنبه از ۱۰ صبح تا ۱۱ شب ندادم
چهارشنبه از ۸ صبح ندادم تااخر شب دیگه همون ۱۱ هم ندادم دوباره گذاشتم روپام یکم گریه کرد ولی چون زیاد رو پا دوست نداره خودش غلت زد رو زمین تی وی دید یکم خسته شد خابید شبش ساعت ۳ خورد ۵ خورد ۸ خورد
دوباره پنج شبه هم همینطور
ولی دیشب فقط ساعت ۵ شیر خورد دیگه ۷ونیم ۸ هم نق زد گذاشتم روپام
امروز میشه ۳ روز کامل
درضمن هیچی هم نزدم به سینم فقط گفتم دیگه نیست تیشرت پوشیدم که نبینه تحریک بشه تا موقع خابش اصلا ننشستم دراز نکشیدم که هوس نکنه
هروقت میومد پیشم سریع باباباش حواسش پرت کردیم
آب بازی
لوازم آرایش
خمیر یازی
با اسباب بازی های خودش بازی های مختلف
کشو لباس
چه میدونم دیگه هرچی که بگی
ازاون چیزی که فکر میکردم حیلی راحت‌تر بود
ببخشید طولانی شد

🐣🌱🌺🪻🪷🌿

تصویر
۱۲ پاسخ

مامان اهورا وابستگیش چقدر بود ؟ من همش وصله به سینه ام😥

عشقم اکانت قبلیم مسدود میشه میشه درخواست بدی

عالی بود کارتون و ارادتون افرین

عالی عزیزم😍😍

من کلن دخترم در کل شبانه روز ۳ بار شیر میخوره ۴ صبح ۸صبح.۱۲ شب بعضی وقتا هم کلن شب شیر. نمیخوره فقط ۷ صبح ۱۲ شب ...در طول روز فقط غذا میخوره. اصلا اگه خودمم شیر ندم نمیخوره زیاد داخل فکرش نیست ...شیر خشکیه

منم ۴ روزه از صبح ساعت ۸ تا شب ساعت ۱۱ ۱۲ نمیدم ولی طی شب میدم تا کم کنم

دختر منو هم دوشنبه از شیر گرفتم نزدیک 5روز هست یه چسب زدم روسینم دیگ ترسید نخورد با اینکه خیلی وابسته سینم بود خیلی راحت از شیر گرفتمش

خوشبحالت واس من ک کابوسه

وای من دخترم بشدت وابستس با سینه میخوابه با سینه بیدار میشه تو طول شبم دو سه بار میخوره ...میخوام انشالله از دوشنبه برم خونه مامانم استارت از شیر گرفتن و بزنم بشدت استرس دارم و همش نگرانم

سلام عزیزم خوبین قد بچتون چنده؟😍

غذاخوردنش خوبه درکل؟

زیر سینه میخوابید؟

سوال های مرتبط

مامان باربد مامان باربد ۲ سالگی
پایان روز دوم از شیر گرفتن باربد🥲
دیروز که رو زاول بود خیلی اذیت شد
من یا صبر زرد گرفتم که سه بار امتحان کرد و گفتم دهنت اخ شد بردم دهنو شستم
و دیگه امتحان نکرد
برای خوابیدن خیلی بیقراری میکرد که باباش چه ظهر چه شب بردش بیرون خوابش کرد.نصف شب دوبار بیدار شد ۲ که نیم ساعت زمان برد تا گریش اروم بشه و بخوابه
بغل باباشم اصصصلا نموند تو بغل خودم اروم شد خوابید
یبارم ۳/۵ که اینسری ۲۰ دقیقه طول کشید تا اروم بشه و خوابید تا ۸ صبح
صبحم تا الان هیچ مشکلی نداشت ینی به کلی اصلا سراغشم نمی اومد
ظهرم خیلی ریلکس دراز کشید تو بغلم بدون هیچ گلایه ای ۵ دقیقه ای خوابش برد
اما الان که شب دوم میشه خیلی گریه کرد بچم
از ساعت ۹ علایم هواب داشت ولی پا نمیداد
دوباره یکم روی سینم‌کوبید و یکم منو زد و گریه کرد و تقریبا از ساعت ۹ بیقراریاش شروع شد ساعت ۱۰ خوابش برد
اما وضعیت خودم بشدت وخیمه
سینه هام داره از درد منفجر میشه انقد وزم کرده که فک نکنم دیگه راه داشته باشه بسشتر از این
ماساژ دادم کلم هم‌گذاشتم
خیلی دردناکه
مامان فرشته کوچولوم مامان فرشته کوچولوم ۱ سالگی
سلام مامانای مهربون
بعداز۲۰ روزتاخیر بخاطر ترس و استرسی که از تجربه های گهواره گرفته بودم دلوزدم به دریا رفتم برای غول هجده ماهگی
صبح رفتیم واکسن رو که زدن فقط موقع زدن واکسن یکم گریه کرد زود هم آروم شد از بهداشت تاخونه ۵ دقیقه راه رفتیم بهش استا دادم دوسه لقمه صبحونه خورد بعدشم‌خوابید وقتی بیدارشد پاش دردمیکرد دستشو میزاشت روپاش و لنگ میزد.اشتهاش یکم کم شده بود ناهارخیلی کم خورد تااینجا تب نکرده بود بازم استا دادم بهش یکم بازی کرد ولی موقع راه رفتن نق میزد درد داشت دوباره خوابید وقتی بیدار شد تبش شروع شد پروفن دادم اماتاثیرنداشت دوباره استا دادم تبش پایین اومد اماهنوزم بیحال بود و نق میزد وپاش دردمیکرد اما جوری نبود که نتونه پاشوتکون بده یا دراز کش باشه چون توگهواره میگفتن که بچه هاشون نمیتونستن پاشونوتکون بدن من فک میکردم خیلی اذیت بشه اماقابل تحمل بود .شب که شد تبش دوباره بالا رفت بااستا هم پایین نیومد براش شیاف گذاشتم تا نزدیک صبح هم بالاسرش بودم و چک میکردم خداروشکر دیگه تب نکرد فقط معلوم بود که درد داره توخواب هم ناله میکرد
روزدوم صبح که بیدارشدیم سرحال تربود تب هم نداشت اما هنوز پاش دردمیکرد و موقع راه رفتن لنگ میزد نزدیک ظهراحساس کردم بدنش داره گرم میشه دوباره استا دادم و خداروشکر تب نکرد غروب هم دوباره بخاطر دردپاش استا دادم که نق زدنش کمترشدخداروشکر تب هم نکرد
روز سوم هم که امروزه خداروشکر سرحاله تب نداره اشتهاش تقریبا مثل قبله شاید درحد دوسه قاشق کمتر بخوره خوابش هم فعلا اوکیه مثل قبله فقط موقع نشستن و بلند شدن دستشو روپاش میزاره معلومه هنوز یکم درد داره
مامان نورا خانم مامان نورا خانم ۱ سالگی
تجربه واکسن۱۸ماهگی
دیروز ساعت ۹:۳۰بود رفتم مرکز بهداشت و واکسن نورا رو زدم واکسن که زدم همونجا بهش استامینوفن دادم باهم پیاده رفتیم براش بستنی خریدم و آبنبات چوبی.نزدیک به چهل دقیقه پیاده روی کردیم باهم رفتیم خونه تا ساعت یک بازی کردی بعد نورا خواب رفت چهل دقیقه ای خواب بود وقتی بیدارشد شروع کرد گریه کردن تمیتونست راه بره خیلی گریه میکرد که من ترسیدم و اومدم پیام گذاشتم و سوال پرسیدم که تا کی این درد ادامه داره و.....
حدودا ساعاتای سه یا چهار بود دیدم یهو بلندشد راه افتاد اولش یکم گریه کرد اما راه افتاد و شروع کرد با بچه خواهر بازی کردن شب هم یه سر بردمش خانه بازی اونجا هم بازی کرد ساعتی نه ونیم شب یهو تبش رفت بالا که با شیاف کنترل کردن هر چهار ساعت یکبار پارکید دادمش فقط یبار بروفن و شیافش کردم امروز دیگه قشنگ داره بدی می‌کنه مثل روزای دیگه الان ۲۶ساعت از واکسنش گذشته و هیچ بهونه گیری یا دردی ندارن فقط یکم بدنش داغه ن خیلی زیاد