وقتی تو شکمم بود خیلیی اذیت بودم از ۸ تا ۴۰ هفته ویار شدید به تمام انواع مواد غذایی و حتی آب و بوی خونه و تمام آدما😐 یکسره بالا میاوردم شدیددددد در حدی که ظرف یک هفته ۴-۵ کیلو وزن کم کردم روزی ۵ تا ضد تهوع می خوردم اثر نداشت🥲 مامانم‌می گفت دنیا بیاد راحت می شی😏 دنیا اومد😁 شب تا صبح جیغ می زد کولیک داشت مامان می گفت ۴۰ روزش بشه خوب می شه راحت می شی😁 ۴۰ روزش شد رفلاکس شروع شد شب تا صبح ترش می کرد هر نیم ساعت بیدار می شد شیر می خورد گفتن غذای کمکی شروع کنی راحت می شی کمکی شروع شد بدغذا شد قابلمه قابلمه غذا درست کردم نخورد ریختم دور. مامانم گفت غذا سفره بخوره خوب می شه😬 خلاصههههه دیگه نگم براتون که اینجا جا نمی شه😭 .... و حالا در آستانه ۳ سالگی به زور می خوابونم به زور بیدار می کنم به زور پوشک می پوشونم به زور عوض می کنم به زور لباس می پوشونم به زور می برم بیرون به زور میارم خونه و....
اگه روز اول کسی بهم می گفت این همه مدت باید تحمل کنی و بازم امیدی به بهبودیش نیست درجا سکته می کردم🥴
حالا جاریم بهم گفته یک سال دیگه تحمل کن از ۴ سالگی خوب می شه😭😭😭

۲۳ پاسخ

عزیزم من زنداییم یه حرف قشنگ زد
گفت الان فقط نگران خوردن یا نخوردن یا ببخشید
نگران ریدن یا نریدن هستی ،، بذار بزرگ شه دردسرس هزار برابر میشه
بخدا راست میگه من الان دخترم کلاس سوم
انقد بچه مدرسه ای سخته که نگو
انقد توقع ها بالا میره که اگه هم فراهم نکنی خودت دلت کباب میشه
بعد تو این جامعه ای که ما داریم الهی به راه راست هدایت بشن من همش فک میکنم نکنه یکی گولش بزنه ،،نکنه مثل دخترای امروزی بشه،،نکنه درسش و ادامه نده ،، نکنه موفق نشه ،، نکنه ،، نکنه و........ هزار فکر دیگه
اما پسرم سه ساله فقط فکرم پی خوردن یا نخوردنشه
ما مادرا از روزی که بچمون به دنیا بیاد تا زنده هستیم همش استرس و نگرانیشونو داریم
پس به فکر آرامش اوایل زندگی نیاید باشید
ببخشید رک گفتم
اما واقعیت

خیلی بچه داری فرایند فرسایشی هستش
آدم قشنگ از خود واقعیش دور میشه تبدیل میشه به یه ربات مادر😬😬

وای دقیقا دوران بارداری منم همین قدر وحشتناک بود..الانم که واویلاست قشنگ🤣

پریسا بیا فالتو بگیرم
کف دستت نوشته در آینده که بازنشسته شدی دخترت بچشو میاره تو بزرگ کنی و خودش شاغل هست
هیچوقت قرار نیست راحت بشی🤣🤣🤣🤣

اوه منم بارداری به شدت وحشتناکی داشتم که قرص دمیترون اصلا فایده نداشت کل روزم شده بود گریه گریه گریه
به دیوار مشت میزدم به سینک روشویی مشت میزدم می‌گفتم بسه دیگه خدا

پریسا دیگه خواهشاً به بقیه بگو اینقد تمدیدش نکنید هربار میگید تا فلان وقت بهتر میشه باز بدتر میشه😂

ببین عزیزم زندگی همین صد سال اول سخته🥲🥴

واقعا این همه سخت بوده؟😥😥عزییزم خدا قوت..من خودم درگ نمیگنم اینایی ک میگی رو....چون هیچکدوم نداشت پسری....الن یه شب بد بخابه نصف شب بیدارم کنه تووور میشم😂

همیشه میگفتم کسی هم هس ک ویارش مثل من بوده باشه؟ ولی الان میبینم ک بله هست هست هست😅😅

نمیخوام نگرانت کنم
ولی
نه خوابوندن، نه کولیک، نه رفلاکس، نه جای خواب، نه شیر شب، نه پوشک و جیش و پی پی
هیچکدووووم اذیتم نکرد
ولی در آستانه ی ۴ سالگی دارم پیییییر میشم، نابودم نابووود
سن استقلال توأم با لجبازی با ی بچه فوق حساس و زودرنج
از قضا خدا گذاشته تو کاسم اخلاقای گند خودمو داره با غلظت بیشتر من این سنی جرأت ابراز نداشتم
مثلا من از بچگی حالا نه دقیق سن ایلیا یکی دو سال بزرگتر ک بودم رو رخت خواب و تمیزیش و بوشون حساس بودم
امشب بهم میگه این پتو رو صورتم نیاد بو بد میده همین الان با مایع خودم بشور🫤😵‍💫
کافیه ی قطره وایتکس تو سینک بریزم درجا عوق میزنه از بوش ک خونه بوی بد گرفته

حساسیت رفتاری ک واویلا شده از گل نازک تر بگی، خلاف روتین زندگیش رفتار کنی بیچاره میکنه آدمو

فقط تنها راه اینه ک خودمون و گول بزنیم عزیز هیچ نگران نباش خوب میشن حالا کیی خدابهتر میدونه ولی جوش و غصه هاشون همیشه هس از وقتی دنیا میان تا وقتی بازم بچه دار میشن خودشون

حالا من تا یکسالگی سختی داشتم ! از کولیک و دندان. دراوردن ! یبوست !!! غذای کمکی شروع شد دستم باز شد براش چیزای مسهل درست میکردم شکمش کار میکرد اونم میخورد تپل مدل شد !!! ولی رفت رو غذای سفره بدغذا شد هیچی نمیخوره و الان شده اسکلت و این نخوردن غذا پدرمو دراورده ! الانم که جدیدا اقا بیرون نمیاد از خونه ! همش میخواد تو خونه باشه !!!! بعدم که دخترم به دنیا اومده به همه اینا لجبازی اضافه شده

یه چیزی میگم نترس😂
پسر من الان هفت سالشه هنوز درست نشده اگر عادت بد بذاره کنار یه عادت بد دیگه سریع جایگزینش میشه .همه بهم میگن مدرسه بره درست میشه حالا امیدم به مدرسشه ببینم چی میشه 🥴

پریسا جان حقیقتا هیچی بهتر نمبشه هردوره چالش های خودشو ...من الان دغدغه پوسک و خواب ندارم‌...ولی همچنان غذا نمیخوره...ب شدت لجباز و ی دنده است...و هزارتا مشکل دیگه...فقط نوع مشکلات عوض میشه

چقد دوران سختی گذروندی چه صبری داشتی عصبی هم میشدی

اگه نمیزنی باید بگم مادرامون الان راحتن؟ دیگه بچه شون که ما باشیم خوبیم اذیت و فکر و خیال ندارن ؟ 🫣😂
تا وقتی زنده ایم چالش داریم ولی به شکل های مختلف

عزیزم قشنگ درکت میکنم، دیگه از ناتوانی. فقط میتونیم بخندیم😅

توفقط تحمل کن بالاخره خوب میشه🤣🤣🤣🤣🤣

والا سخترین شغل دنیا مادریه
همین الانم تو کلافه ترین حالت ممکنم
هر لحظه نق و گریه الکی

منم دقیقا همینطور
شبا خواب خوبی نداره
فکنم بخاطر الرژیش دلدرد داره
چشمم اب نمیخوره با بزرگ شدن خوب شه

محمد بچه ام سختی هایی داشت ولی نه در این حد.
ولی مرحله گذر از پوشک اصلا همکاری نمیکنه.جیش اوکی هست ولی پی پی نه.
رفتیم فروشگاه خرید اینقدر گریه کرد بخاطر پوشک که بردارم.نمیخواستم بردارم اینقدر گریه کرد برداشتم

وای چرا حس کردم خودم اینا رو نوشتم😃😃

پس حالا حالاها میخوان اذیت کنن ای خدا صبرمون بده توان بده من اعصابم نمیگیره🤣

من بهت این نوید رو میدم کارهاشون تا ۴یا۵سالگی واقعا بهتر میشه یکم مستقل تر میشن اما فکر نکن نگرانیا و کارهات تمومی داره نه خلاصه بچته با هر اذیتش ناراحت میشی با هر کارش ممکنه تو فکر بری اما واقعا بهتر میشن

سوال های مرتبط

مامان آقا نویان مامان آقا نویان ۲ سالگی
سلام مامانای گل. خدا قوت. می دونم نق زدن اذیتتون می کنه ها، ولی واقعا کلافه شدم. پسرم تا خرداد ماه خیلی بهتر بود. حداقل نیم ساعت چهل دقیقه خودش بازی می کرد. از بعد سی ماهگی جونمو به لبم رسونده. روزی سه ساعت چهارساعتم باهاش بازی کنم، باز ولم نمی کنه بره ده دقیقه خودش بازی کنه. یه سره ازم اویزونه. با گریه بیدار می شه. با گریه غذا می خوره. تا از اسفند که شیرشو قطع کرده بودم تازه یه مقدار میل به غذا پیدا کرده بود. از اردیبهشت دیگه نمی ذاشت من بهش غذا بدم. انقد تمیز خودش می خورد کیف می کردم. الان دست به قاشق نمی زنه یک ماه و نیمه. تا سفره بیاد گریه آقا واسه نخوردن شروع می شه. خونه مامانم اینا میام بدتر می کنه. انقد بهشون بداخلاقی می کنه لگد می زنه دلم براشون می سوزه. انقد بهش محبت می کنن. نزدیکش نمی شن که غریبی نکنه. در صورتی که وقتی با اونا بود قبلا، اسم منو نمی آورد. با مامانم بازی می کرد. با بابام بازی می کرد. الان یا به من چسبیده یا در طی روز داره برا باباش گریه می کنه. باباشم که دیر وقت میاد. کلافه م. حتی وقتی دلم گرفته نمی تونم دو دقیقه بشینم گریه کنم. حتی دستشویی. انقد دستشویی نرفتم تنبلی مثانه شدید گرفتم ببخشید اصلا ادرارمو حس نمی کنم. نمی دونم چرا بزرگتر شد بدتر شد. انقدم پرخاشگر شده. اصلا هل دادن بلد نبود. لگد زدن بلد نبود‌ الان تو پارک هل می ده. کسی بخواد زودتر سوار سرسره شه لگد می زنه. پریروز که دستشو گرفتم گفتم چون اینکارو کردی باید بریم خونه. و رفتم از پارک. کتاب دست برا زدن نیست می خونم. داستان می گم که اینکارا خوب نیست. اصلا یه چالش عجیبی شده که تمومی نداره😭😭😭😭😭