۳ پاسخ

عزيزم نياز به بخيه نداشت من پسرم عيد از تاب افتاد دندونش لبش و بريد ده تا بخيه خورد خدا رحم كرده من داستانشو تعريف كردم ميتونيد بخونيد

وای درکت میکنم خیلی دردناک برا مادر .تازه حامله هم باشی .انشالله زود خوب میشه صدقه بده براش عزیزم .چقد ما مادرا باید خون دل بکشیم تا اینا بزرگ بشن .من ک داغونم تازه اول راهیم اینقد چالش دارن

چند روز دیگه خوب میشه خودتو ناراحت نکن بچه من بار ها لبش پاره میشه دیگه از شیطنت خودشونه

سوال های مرتبط

مامان شاهرخ مامان شاهرخ ۱ سالگی
شاهرخ و دقیقا دو هفته ای هست که از پستونک گرفتم این وسط اتفاقی که افتاد به سینه من وابسته تر شد و هی گاه و بی گاه شیر میخواست اوایل با سینه میخوابوندم و تا نیم ساعت پیشش دراز کش بودم چون میخواست مثل پستونک تو دهنش باشه اما یواش یواش کشیدم بیرون و ب گریه هاش اهمیت ندادم الان تقریبا درس شده ینی اگه از دهنش بکشی تو خواب گریه نمیکنه و میخوابه اما همچنان گاهی از ۷واب بیدار میشه و دهنش و نشون میده ینی اینکه پستونک و بده منم همون لحظه پستونک خراب و میارم میدم بهش میبینه خرابه میندازه زمین دوباره میخوابه در کل خیلی دلتنگ روزایی میشم ک پستونک می‌خورد چون حال و هوای خاصی داشت میدادی بهش آروم نیشد میرفت ی گوشه بازی می‌کرد ولی بد از پستونک یک هفته کاملا عصبی بود الان بهتر شده ینی عادت کرده انگار ب این قضیه از اون شدتش کم شده . قبلا تو ماشین میتونستم با پستونک آرومش کنم یا کنترلش کنم اما الان باید ترفند های دیگه ای ب کار ببرم خلاصه ک گرفتم ولی نمیدونم چرا خودم بیشتر از بچم دلتنگ موقع هایی هستم ک پستونک میخورد🥲
مامان مَهزاد و نی نی مامان مَهزاد و نی نی ۱ سالگی
خانوما بیایین اینجا 😅
من از وقتی دخترم رو حامله شدم استراحت مطلق بودم و ویار شدید داشتم نمی‌تونستم غذا بپذم مگر اینکه خودم هوس میکردم، حاملگی تموم شد بچه که اومد دخترم به حدی کولیک و ریفلاکس شدید داشت که اصلا از بغلم زمین نمی‌تونستم بزارمش چون وحشتناک گریه میکرد واسه همین بیشتر اوقات چیزی درست نمی‌کردم یا غذایی مثل کوکو و زرشک‌پلو با مرغ و غذا های که زود بپذه رو بعد اینکه همسرم از سرکار میمومد درست میکردم یه وقتایی ام به حدی داغون بودم که همسرم خودش درست میکرد، ( اصلا کمکی نداشتم و ندارم مامانم و ابجیم هیچ کدوم کمک نمیکنن بهم)
خلاصه که بچه یواش یواش بزرگ تر شد ریخت پاش خونه ام اضافه شد 😂🤦🏻‍♀️ یه وقتایی اصلا وقت نمیکردم وسایلا رو از رو زمین جمع کنم خونمون شلوغ بود اکثرا هنوزم شلوغه بیشتر واقع، از طرفی یه وقتایی غذا میپذم یه وقتایی میمونه بعد اومدن همسری یه چیز آماده میکنم میخوریم، ( اینم بگم چون زودپز دارم حالا هر غذایی ام یهو هوس کنم دو ساعته میپذم جا افتاده هم میشه)
الان که سه ماهه حامله ام بیشتر وقتا ویار اذیتم می‌کنه از غذا های بو دار بدم میاد 🤦🏻‍♀️ اما ویارم خیلی شدید نیس با دارو کنترل میشه، یه وقتایی غذا میپذم یه وقتایی از بیرون می‌خریم یه وقتایی غذای اماده، چون خیلی کمردرد و دل‌درد میشم الآنم دکتر استراحت مطلق گفته اما با وجود دخترم نمیتونم استراحت کنم بیشتر سرپا هستم همسرم که میاد من دراز میکشم همش میگه تو تنبلی میکنی وگرنه زنای دیگه چطوری میرسن به همه چی،

حالا من تو این فکرم که آیا واقعا من تنبلی میکنم؟؟