📌تجربه زایمان
36 هفته و 4 روز بودم دستشویی فرنگی میرفتم بعد با خودم فکر میکردم من ک خیلی دستشویی بهم فشار میاره زود بلند میشم میرم که نریزه. رو فرنگی از کجا بفهمم که کیسه ابه یا ادرار یه وقت کیسه ابم پاره نشه و متوجه نشم🥲😂
چند روزی بود که از این فکرا به سرم میزد نهم بود ساعت دوازده شب خونه مامانم اینا بودم رفتم دستشویی فهمیدم که ادرارم تموم شد ولی همینجوری باز ازم یه چیزی میومد تعجب کردم بی ادبیه ولی دست گرفتم زیرم ببینم چیه تو دستم اب دیدم حتی بو کردم متوجه شدم ادرار نیست دو سه بار مشتمو پر کردم تا مطمعن شم از دستشویی ک رفتم بیرون مامانمو از خواب بیدار کردم بهش گفتم مطمعنم ک آب دیدم گفت بشین اگه باز ازت اومد کیسه ابه چهار زانو نشستم یه دقیقه بعدش انگار یه پارچ
آب داغ ریختن رو پاهام بلند شدم گفتم اماده شیم بریم بیمارستان زنگ زدم شوهرم ک بیاد ساعت یک رسیدیم تو راه زنگ زدم دکترم پولو براش انتقال دادم و گفت که میام تو برو بیمارستان
ان اس تی گرفتن و دستکش دست کرد معاینه کنه گفتم من سزارینی ام گفت باشی من باید معاینه کنم وقتی کیسه اب پاره میشه بفهمم اگه دهانه رحم باز شده بعد دستشو نشون داد گفت مطمعنی کیسه ابت پاره شد دستش خونی نشد گفتم اره همون لحظه باز ازم اب اومد تخت خیس شد و بلند شدم ازم چکه میکرد بهم لباس داد بپوشم پوشه پزشکی رو بهش دادم چک کرد گفت برو ازمایش ادرار بده و برو رو تخت بخواب تا دکترت بیاد اون شب از استرس اینکه هر لحظه ممکنه دکتر بیاد و بریم اتاق عمل خوابم نبرد با سرم میرفتم دستشویی
احساس تو خالی بودن میکردم حس میکردم هیچی تو شکمم نیس معده ام خالی بود میسوخت وحشتناک میسوخت تا چهار و پنج صبح یه چرت ده دقیقه ای میزدم دوباره بلند میشدم.....

تصویر
۸ پاسخ

ادامشم بزار بیمارستان خصوصی رفتی؟دکترت مگه نامه براسزارین نداده بود؟

🥰🥰🥰

بچت توی دستگاه نرفت؟

ادمو وسواس نکن تجربتو بگو ما هم بدونیم اه

عزیزم امپول ریه زده بودی؟ بچه دستگاه نرفت؟

عزیزمممم لحظه سختی بودع

بعدش چی شد

الهییی🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان delvin مامان delvin ۴ ماهگی
مامان دلوین خانوم مامان دلوین خانوم ۴ ماهگی
#پارت چهارم زایمان
دیگه مادر شوهرم رفت و من رفتم روی تخت که مامام گفت اسحاقی مامانتو دیدی که شروع کردم گریه کردن گفتم نه مادرشوهرم اومدددد، بعد از 10 دقیقه مامام گفت اسحاقی مامانت توی راه روی برو یه دقیقه بیای دختر،گفتم باشه و سریع رفتم پیش مامانم،مثل یه کبوتری بودم که انگار ازاد شده بود،تا مامانم رو دیدم پریدم بغلش رو گریه کردم گفتم مامان تخت های کنار منو امپول و قرص میزنن دردشون میگیره ولی من هنوز 2 سانت بیشتر باز نیستم ، همش از بچه نوار قلب میگیرن،مامانم که چشماش پر از اشک شده بود ولی خودشو رو کنترل کرد و با لبخند گفت مامان جون ،مامان شدن که اسون نیست انشالله تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی،که توی دلم گفتم مگه میشه تا یه ساعت دیگه زایمان کنم ،خلاصه مامانم رو که دیدم یکم قلبم اروم گرفت تا رفتم روی تخت دیدم بین پاهام خون روشن هست به مامام گفتم و اومد معاینه کرد تا انگشت رو وارد کرد با یه فشار کوچیک کیسه ابم پارع شده و من خداروشکر کردم که مثل تخت کناریم درد نکشیدم و خودش پاره شده تا اینکه دیدم ماما با یه ماما دیگه اومد و اون هم منو معاینه کرد گفت اره حق با توعه،تخت شماره 6 رو اماده کنید میره اتاق عمل سزارین اورژانسی داریم بچه توی کیسه اب ادرار کرده و مو خوشحال که به سمت اتاق عمل میرم....
مامان .....👶.... مامان .....👶.... روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما اومدم تجربه زایمان طبیعی ام رو بگم با اینکه اصلا از لحاظ بدنی اماده نبودم چون قرار بود سزارین اختیاری بشم از ۸ ماهگی نظرم برگشت دکتر معاینه کرد گفت لگنت خوبه منم دیگه کم کم شروع کردم پیاده روی نیم ساعت و یکی دوهفته اخرم ورزش لگنی یه جلسم باشگاه رفتم خلاصه رفته بودم توی ۳۹ هفته هر روز ورزش لگنی پیاده روی معاینه معمولی که شدم ۱سانتو نیم بودم یه هفته از معاینه گذشت چرا من هیچ دردی ندارم همش میگفتم نکنه تا ۴۱ ۴۲ بمونه گفتم باید برم معاینه تحریکی بشم بلکه باز تر بشه برای مطب نوبت گرفتم دقیقا همون روزم کلی توخونه تمرین لگنی کردم احساس فشار به واژن و لگنم داشتم دوش ابگرم گرفتم رفتم مطب گفتم برم دستشویی قبل معاینه همین که رفتم دستشویی توی دستشویی کیسه ابم پاره شد افتضاح سریع اومدم گفتم کیسم پاره هرچی داشتن دادن که اب نریزه توی مطب دراز کشیدم روی تخت کلی معاینه کرد ۵ ۴ بار با همون کیسه اب پاره ماما بهم گفت پاشو اسکات بزن تا شوهرت بیاد دنبالت برو خونه دوش بگیر بعد بیا بیمارستان منم نگران بودم گفتم نه مستقیم میرم بیمارستان رفتم بیمارستان ساعت ۷ کم کم دردام شروع شد ماما خصوصی داشتم اومد