۱۱ پاسخ

من اگه بودم نمیرفتم یا بچه رو میدادم یکی یه نیم ساعت تو ماشین نگهداره خودم یه سرمیزدم و برمیگشتم
جدا از سروصدای زیاد عروسی پراز آدمه و بچه خیلی راحت مریض میشه

دیگه اینوهمه جابردمش هفته پیش پدربزرگم فوت کردبردمش مجبوربودم که ببرم ولی گریه سروصدابوداون خواب بود

منم سربچه بزرگم همیحوری بودم جایی شلوغ بودزیادنمیبردمش وقتی پنج ماهش شدبردمش تولدهیچی نفهمیدم زهرمارشدبرام همش گریه کردتواتاق میبردمش اروم میشدولی وقتی دیدم اینجوری دیه کم کم عادتش دادم به شلوغی

من دیشب عقد داییم بود در تالار که رسیدم دخترم از صداها ترسید شروع کرد ب گریه از همون دم در برگشتم تا یک ساعت گریه میکرد دیگه نتونستم برم بعدش که خوابوندمش ده دقیقه رفتم و برگشتم

دیدم تو گوش نوزاد گردالو پنبه میذارن ک صدا نشنوه

منم دعوتم نمیرم

هیچش نمیشه منم دوماه ودوهفته داره همه جابردمش بایدعادتش بدی

من عروسی دختر عمه م بود بخاطر بچم نرفتم و از دختر عمه م عذرخواهی کردم و علت نرفتنم هم گفتم...بنظرم الویت بچه س بعد چیزای دیگه

صدای آهنگ مثل بمب می مونه براش خیلی شدید بده

شیرش بده و اندازه دو وعده اش شیر بدوش

اذیت که میشه ولی ظلم میکنی در حقش

سوال های مرتبط