من مادرم هست ولی ماهی نهایت یک بار یا خیلی بشه دوبار ببرم یه شب پیشش.که خیلی کم اتفاق میفته دوبار شه.برا دیدن دخترمم الان کم میاد چون سر داداشم دائم بحث میکنیم اعصابم خراب میشه سعی میکنم کم برم خونش.دیگه کم هم دعوتشمیکنم.خلاصه که صبح تا شب تو یه خونه ۸۰ متری واقعا خسته و کلافه میشم.میخوام بزارم فرار کنم.نمیدونم بچه داری انقدددر سخته
منم از خونواده م دورم
خیلیا همینه وضعیتشون
ولی باید کنار بیای با این موضوع من حتی اگه کنارم بودن بازم دوست داشتم خودم همه کارا رو انجام بدم
من بهت حق میدم منم اینجورمیشم اما اگ مادرم یامادرشوهرم نیان کمکم ک ی حمومی ارایشگاهی یراستراحت کوجیکی کنم واقعااا فلجم شما ک کسی نداری خیییلییی سختره
منم خستم اما شکر شکر شکر
منم تهران هستم خانواده همسرم ک هیییییییچ کمکمی نیستن خانواده خودم شمالن و من تنهام واقعا خسته میشم گریه میکنم درد دارم کلافه میشم وسواس هم دارم تا اشپزخونم دسته گل نشه نمیخوابم
منم وضعیت تورو دارم شهر دورم خانوادم پیشم نیستن همش دست تنهام کمر دردم ک هیچ از پا در اورده🥺
منم دقیقا وضعیتم مثل تو هستش، خسته هستم، کنار نیومدم ولی خداروشکر بخاطر بچه ام
منم عین توام،بااینکه خانوادم باهام کم فاصله دارن
مسئولیت بچمو خودم گردن گرفتم بهوای تربیتش
بعضی وقتا حتی اگه همه هم پیشت باشن هم فرقی نمیکنه دست تنهایی..
مثلا من خونمون که روبروی خونه خانوادمه هیچکاری نمیتونن برام بکنن
داداشم بچش دوماه از پسرم کوچیکتره میترسم بچمو بفرستم چون میره موهاشو میکشه
با خانواده شوهرمم هستم یه جاری دارم اما اینقد فشار رومه،بچه داری و کارای خونه براشونم فرقی نمیکنه بچه بیداره شیر میخواد یا هر چیز دیگه فقط به فکرخوردن هستن ،همش تو اشپزخونم
منی که تو شهر خودمونم ولی فقط مادرم بود که اونم بعد عروسیم فوت کرد دیگه هیچکس رو ندارم خواهر برادر ندارم بابامم قبلا فوت کرده بود خاله و دایی هم که از وقتی ازدواج کردم حسادت میکنن الآنم ک چشم ندارن بچمو ببینن اصلا چ برسه کمک کنن حتی دیدنش بعد دوماه اومدن اونم بعضی هاتون اصلا نیومدن
حق داری من مثل شمام کاملا درکت میکنم
منم مثل شما ...همسرم خیلی کمک میکنه ولی باز بچه خب مادر میخواد مخصوصا الان تو سن اضطراب جدایی هست...
خدا قوت عزیزم،با کمک هم سخته چه برسه به دست تنها،من با اینکه خانواده ام خیلی کمک حالمن ولی به شدت به تفریح و تنهایی احتیاج دارم ولی اصلا اینجوری نیستن که بگن ما نگه میداریم تو برو،راحت باش و فلان ،باید خودمم همیشه باشم و کارهای اصلیشو خودم انجام بدم با این حال به شدت خسته میشم خیلی بهونه گیر شده دخترم همش میخواد بغل من باشه
منم تو شهر تنها هستمکسی ندارم خودم هستم سه تا بچهام شوهرمزندان همه فشار زندگی نداری بدبختي رو دوش من هست
بیکس تر از من نیست
عزیزم اکثرا همینن من با خانواده ام تو یه شهرم ولی شاید در کل تا الان که بچم 11ماهشه 24نگهش نداشتن
حق داری ،توکل به خدا ،منم خسته میشم گاهی وقتا
منم شهر غریبم هیچکسم ندارم اصلا کلا خونم کلا تنهایی مشغول بچه داری هستم
منم دست تنهام خیلی سخته واقعا کم میارم گاهی
منم وضعیت تورو دارم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.