۲۵ پاسخ

الهم صل علی محمد و آل محمد

گلم به چیزی احتیاج داری حتمن بهم بگو گلم
من هستم

هر تاوانی پس میدیم یخاطر مردای بی فکرهستش

‌واقعا باید بعضی وقتا جلو مردها رو گرفت تا زندگی رو به گوه نکشن

فرستادم عزیزم ❤🧡❤
انشالله دختر گلت به زودی خوب بشه

فرستادم انشالله هرچه زودتر مشکلاتتون حل شه

شوهر منم اینکارو چن سال پیش درحقمون کرد .هنوزم ک هنوزه در حسرت ی خونه خوب موندیم

الاهی صدف جون عزیزدلم انشالله عاقبتش خوش باشه. اللهم صل علی محمدوال محمدو عجل فرجهم. 💚

فرستادم عزیزم ان شاالله خداخودش کمکتون کنه

هناردم انشالله مشکلو حل بیت

💚💚💚💚

الهی عزیزم
فرستادم برات نفس 🥺

آیت الکرسی خوندم براتون عزیزم

صدف جان آیت الکرسی خوندم برات انشاالله الا جان زودخوب بشه وآرامش برگرده بهتون

اللهم صل علی محمد وآل محمد
انشاالله هر چه زودتر مشکلت حل بشه عزیزم

اللهم صل علی محمد وآل محمد
عزیزم سوره یاسین رو بخون وبه ایه58 ((سلام قولا من رب رحیم)) که میرسی 1479 بار بگو بعد ادامه اش روبخون برای حاجات مهم خییییلی جواب میده مربی ما میگفت من با یک دور تسبیح به حاجتم رسیدم

فرستادم

برات حمد خوندم وصلوات فرستادم خدایزرگه

انشالله خدا خودش مشکلاتون رو دونه دونه حل کنه 😘😘

دعاتون نکردن

صدف جون برات حتماً حتماً آیت الکرسی میخونم خیلی به آیت الکرسی ایمان دارما خیلی میخونم به نیت دلت انشاالله خدا کمکت کنه قربونت برم خواهر🤲🏻
ای خدا إلا باید بستری بشه طفلکی گناه داره دختر نازم😥
انشاالله زودی خوب بشی عروسکم🤲🏻

فرستادم عزیزم
انشالله درست میشه

5تا فرستادم ،عزیز درخواست میدی مامان محمدم مسدود شدم

فرستادم عزیزدلم
انشالله ک همه مشکلاتت حل بشه

چشم حتما

سوال های مرتبط

مامان شکلات 🍼🧑‍🍼🍫 مامان شکلات 🍼🧑‍🍼🍫 ۲ سالگی
مامانا
ما یه همسایه ای داریم که قبلاً رفت آمد داشتیم همیشه دخترشو می‌فرستاد خونه ما پیش دخترم تا بازی کنن (دخترش پنج سالشه)
وقتی میومد خونه ما من یه عالمه اسباب بازی میاوردم بازی کنن با همه ی اسباب بازی های دختر من بازی میکرد بعد می‌رفت خونشون بیشتر اون میومد خیلی کم پیش میومد ما بریم
یه روز منو دخترم رفتیم خونشون دختر من هر چیزی که بر می‌داشت ازش می‌گرفت (اون موقع دختر من یک سالش بود )
حتی کوچیک ترین چیزی که تو خونشون افتاد بود از دست دخترم می‌گرفت تا جیغش رو در بیاره اون روز اهمیت ندادم گفتم بچس دیگه
تا مامانش براش یه سه چرخه خرید بعد هر سری تو کوچه میدیدم همو حتی نمی‌گذاشت دختر من دست بزنه بهش چندین بار همین کارش رو تکرار کرد تا یه روز خیلی حوصله ام سر رفته بود دخترمو سوار کالسکه کردم بردمش تو کوچه اینام بیرون بودن مامانش گفت بیا پیش ما رفتم پیششون دخترم دخترمم گذاشتم پایین بازی کنه دختر این خانوم سوار کالسکه دختر من شده بود داشت بازی میکرد دختر منم رفت سوار سه چرخه ش شد تا دید دختر من سوار شده جیغ داد که پیاده بشه مامانشم اصلا نگفت که مامان مثلاً نی نیه بزار یکم سوار بشه توام داری با کالسکه اون بازی می‌کنی اصلا هیچی نگفت منم دخترمو گرفتم زوری پیاده اش کردم بچم غش کرده بود از گریه بغلش کردم بیارمش خونه دیدم دخترش زودتر از ما در خونه وایستاده که بیاد خونمون
بهش گفتم برو پیش مامانت بی ادب دختر من با تو بازی نمیکنه
بعد مامانش قهر کرده که چرا بچمو از خونه بیرون کرده
به جاریم گفته بود من نمی تونستم چیزی بگم به بچم اعتماد به نفس بچم میاد پایین