۸ پاسخ

چرا اینقدر زود رفتن

الان زوده بذاریش بیای تحمل کن بعدم کم کم ساعتشو زیاد کن از الان یهو ۴ساعت نذار بهش بگو مهد رفتن یه قانوننه مثل بابایی هرروز میره سرکار یا ماشینا پشت چراغ قرمز میمونن قبل رفتنم بهش ساعت نشون بده عقربه کوچکه میاد رو فلان عدد مامان میام مربیاهم نشون بذن هروقت سراغتو گرف بهشم بکو مامان میدونم امروز چقد پسرخوبی بودی مامانا همه جا بچه هاشونو میبینن هیچی ازشون پنهان نیس

این ک چیزی نیس من ی ۲۰روز وایسادم ی ۳۰ روز

دوست صمیمی نداره اونجا؟

مگه امسال نباید بره پیش؟ چرا مهد گذاشتید؟ با وجود این که ۵ ساله هست نمیمونه؟قبلا کلاس نرفته؟

الهی خیلیی سخته ک اینجوری...

گریه میکنه اگ بری؟؟

بتونه ی دوست خوب پیدا کنه اونجا اوضاع خیلی تغییر میکنه

شبا قبل خواب در مورد این موضوع قصه براش بگو من پسرم میره ولی سر کلاس نمیره اگرم بره دو دقیقه میشینه به ی بهونه بلند میشه

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۵ سالگی
مامانا پسرم امسال پیش دبستانیه برای اینکه اضطراب جدایی داره از هفته قبل بردمش مهد تا مثلا عادت کنه و برای پیش مشکل نداشته باشه روزی که رفتم ثبت نام مدیره مهد کلی سخنان پندآموز گفت و بهم گفتش بچه داشتیم تا دوماه پروسه جدایش طول کشیده شما بیا بشین تا وقتی بچت عادت کنه دیروز پنجمین روزی بود که پسرمو بردم مهد مدیرش اومد گفت باید بری تو حیاط بقیه بچه ها بهونه ماماناشونو میگیرن من و از پسرم به زور جدا کردن اونم فقط پشت پنجره گریه میکرد منم هرچی باهاش حرف میزدم فایده نداشت تا دیگه مربی مهد به بهونه پسرم همه بچه ها رو فرستاد تو حیاط تا بازی کنن بعدش دیگه اومدیم خونه پسرم دیشب قبل خواب کلی گریه کرده توی خوابم همش ناله میکرد و بغض میکرد صبحم با گریه بیدار شد انقد گریه کرد که بالا اورد منم دیگه بردمش حموم دیرشد نبردمش مهد ولی خیلی ناراحتم حس میکنم رفتار مدیر ومربی مهد درست نبوده اینطوری اضطراب بچم بیشتر شده 2تومن بیانه برا ثبت نام دادم بنظرتون مهدشو عوض کنم؟؟؟پیش یه روانشناس خوب نوبت گرفتم خیلی رضایت مراجعه کننده هاش زیاد بود مخصوصا بچه‌های مثل پسر منو با بازی درمانی مشکلشونو حل کرده
انقد ذهنم درگیره دیشب ساعت۴خوابیدم🤦