۳ پاسخ

عزیزم منم فوق العاده یبوست داشتم رفتم داروخونه چون یکمم تپلم گفتم قرص لاغری میخام یه قرصی بھم دادب اسم کربوفایت بایدقبل غذامیخوردم وقتی خوردم یبوستم خوب شدودیگ خونریزی مقعدنداشتم برامن که عالی بودقرصش هیچ ضرری نداره اگه میتونی تهیه کن ببین چطوره برات

من یکبار ضماد زرد چوبه با عسل گذاشتم ب صورت خمیر خونریزی هموروئید قطع شد

دقت کن ببین وقتی استرس اضطراب یا ناراحتی داری یبوستت بدتر میشه یانه

سوال های مرتبط

مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
من از قبل بارداری یبوست میشدم ولی خوب از وقتی که باردار شدم بیشتر شده و یک علتش اینه که بخاطر حالت تهوع چیز زیادی نمیتونم بخورم و یک علتش هم بخاطر اینکه دستشویی ایرانی استفاده میکنم و میترسم به بچه فشار بیاد ، سریع میام بیرون و توالت فرنگی هم بدم میاد و بیشتر یبوست میشم و برای همین فقط موقع زایمان پسرم استفاده کردم اونم از اجبار و یک علت دیگه هم تو سونو ان تی گفتن جفت پایینه و منم چند روز بعد سونو یکم خونریزی داشتم و ترسیدم و برای همین کمتر میرم دستشویی و زود میام بیرون و بعد الان دو یا سه روز شکمم کار نکرده بود و نفخ هم داشتم ، شکمم بزرگ شده بود و بعد چند روزه میوه هایی مثل گلابی و انار و خیار می‌خوردم و گوجه تو غذا استفاده میکردم یا کنار غذا می‌خوردم ولی شکمم بازم کار نکرد و دیشب دیگه زیاده روی کردم تو میوه البته گلابی خوردم و کنارش سیب و موز هم خوردم که خنثی کنن همدیگر رو و غذا هم املت در حد چند لقمه خوردم و بعد ساعت ۵ صبح با یه حس حالت تهوع بیدار شدم و یکم نشستم تقریبا خوب شد و رفتم دستشویی و هم شکمم کار کرد به زور و هم یک بار بالا آوردم و دیگه از اون موقع نتونستم بخوابم تا الان و سه بار دستشویی رفتم و اسهال شدم و حالا دست به معدم میزنم شل شده و شکمم هم کوچیک تر شده و حالا یکم حالت تهوع دارم بخاطر خالی بودن شکم و نمی‌دونم چی بخورم ، ناهار هم چلو گوشت داریم ولی میگم نکنه سنگین باشه و اذیتم کنه و چی بخورم که یبوست نشم و آب هم کم میخورم و به غیر از آب هم نمی‌دونم چه شربت یا مایعاتی میشه خورد
اگه میشه راهنمایی کنید ممنون
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
دیروز غروب یک حموم پر چالشی رفتم که تهش هم سرما خوردم و کلا افتادم و همش دراز کشیدم و استراحت میکنم
یکی اینکه دو هفته حموم نرفته بودم و باید کلی اصلاح میکردم و یکی اینکه آب حموم هی سرد و گرم میشد و با یک مکافاتی خودم رو شستم و یکی اینکه سر دوش حموم آشغال گیر کرده بود و می‌خواست بشکنه و میترسیدم یهو بشکنه و بره تو چشمم و باز به شوهرم گفتم و اومد کلا سردوش رو باز کرد و یک دیگه اینکه شوهرم همش می‌گفت زود باش ، یه ربع شد باز دو دقیقه بعد می‌گفت زود باش بیست دقیقه شد و سریع بالاخره شستم و اومدم بیرون و پنجره ها باز بود و سرد هم بود و بعدش بیرون هم رفتیم و از بس شوهرم عجله کرد ،نشد موهام خشک کنم و سرماخوردم گلوم یکم درد می‌کنه و هر از گاهی سرفه هم دارم و تب هم دارم یکم و از اون سمت هم حالت تهوع چند روزه باز شروع شده و نمیتونم چیزی بخورم
بیشتر نگران بچه ی تو شکمم هستم که بخاطر سرفه اذیت میشه و یا نمیتونم زیاد چیزی بخورم
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری