سلام
من از قبل بارداری یبوست میشدم ولی خوب از وقتی که باردار شدم بیشتر شده و یک علتش اینه که بخاطر حالت تهوع چیز زیادی نمیتونم بخورم و یک علتش هم بخاطر اینکه دستشویی ایرانی استفاده میکنم و میترسم به بچه فشار بیاد ، سریع میام بیرون و توالت فرنگی هم بدم میاد و بیشتر یبوست میشم و برای همین فقط موقع زایمان پسرم استفاده کردم اونم از اجبار و یک علت دیگه هم تو سونو ان تی گفتن جفت پایینه و منم چند روز بعد سونو یکم خونریزی داشتم و ترسیدم و برای همین کمتر میرم دستشویی و زود میام بیرون و بعد الان دو یا سه روز شکمم کار نکرده بود و نفخ هم داشتم ، شکمم بزرگ شده بود و بعد چند روزه میوه هایی مثل گلابی و انار و خیار می‌خوردم و گوجه تو غذا استفاده میکردم یا کنار غذا می‌خوردم ولی شکمم بازم کار نکرد و دیشب دیگه زیاده روی کردم تو میوه البته گلابی خوردم و کنارش سیب و موز هم خوردم که خنثی کنن همدیگر رو و غذا هم املت در حد چند لقمه خوردم و بعد ساعت ۵ صبح با یه حس حالت تهوع بیدار شدم و یکم نشستم تقریبا خوب شد و رفتم دستشویی و هم شکمم کار کرد به زور و هم یک بار بالا آوردم و دیگه از اون موقع نتونستم بخوابم تا الان و سه بار دستشویی رفتم و اسهال شدم و حالا دست به معدم میزنم شل شده و شکمم هم کوچیک تر شده و حالا یکم حالت تهوع دارم بخاطر خالی بودن شکم و نمی‌دونم چی بخورم ، ناهار هم چلو گوشت داریم ولی میگم نکنه سنگین باشه و اذیتم کنه و چی بخورم که یبوست نشم و آب هم کم میخورم و به غیر از آب هم نمی‌دونم چه شربت یا مایعاتی میشه خورد
اگه میشه راهنمایی کنید ممنون
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری

۶ پاسخ

یوبوست برا قرص آهن هم هست میخوریم همون آب عالیه که عفونت هم نکنی گلم تا میتونی آب ولرم بخور منم دقیقا تو بارداری ده روز شکمم کار نکرد رفتم دکتر پماد داد برا نرم بشه دور مقعد و دسشویی فرنگی اره من داشتم از همون بود بدتر یوبوست میکرد سبزی خوردن هم خوبه همراه غذاها بخوری

باید بری دکتر

انار من خیلی دوست دارم ولی هسته هاشو اصلا نمی خورم هسته هاش یبوست میده.

من هزار تا چیز رو تست کردم چون قبل بارداری هم کلا یبوست وحشتناک داشتم انجیر و گلابی و زیتون و روغن زیتون و اسفناج پخته خالی یا با ماست اینا تاثیر داشت ولی تنها چیزی که یبوستمو حل کرده شربت لاکسی ژل شبی سه قاشق پشت سرش یه لیوان آب دیگه خوب شدم البته اگه یه روز نخورم دوباره یبوست میشم یبوست هم خطرناکه تو بارداری من یکی از هماتومام با خاطر زوری بود که تو سرویس بهم اومد

ببین منم خیلی بد یبوست شده بودم واقعا تو عذاب و اذیت بودم
یکی از مامانا گف تو غذا و سالاد روغن زیتون استفاده کن
و اینکه مقعدتو چرب کن واقعا راحتم‌کرد و اینکه سالاد و با روغن زیتون میخورم عالیه اب رو اتیش شد با اینکه الا قرص اهنم میخورم روزی دو بار اجابت مزاج و دارم خداروشکر

صبحااب ولرم بخور عالیه

یه شربتم هس دوران بارداری میخورن خیلی خوبه اسمش یادم رفته فک کنم منیزیوم هیدروکسایدباشه
به دکترت بگوبرات بنویسه خیلی جوابه نیازی ب زورزدنم نداره

واینکه اناروموز بدتریبوست میکنه

سوال های مرتبط

مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
دیروز غروب یک حموم پر چالشی رفتم که تهش هم سرما خوردم و کلا افتادم و همش دراز کشیدم و استراحت میکنم
یکی اینکه دو هفته حموم نرفته بودم و باید کلی اصلاح میکردم و یکی اینکه آب حموم هی سرد و گرم میشد و با یک مکافاتی خودم رو شستم و یکی اینکه سر دوش حموم آشغال گیر کرده بود و می‌خواست بشکنه و میترسیدم یهو بشکنه و بره تو چشمم و باز به شوهرم گفتم و اومد کلا سردوش رو باز کرد و یک دیگه اینکه شوهرم همش می‌گفت زود باش ، یه ربع شد باز دو دقیقه بعد می‌گفت زود باش بیست دقیقه شد و سریع بالاخره شستم و اومدم بیرون و پنجره ها باز بود و سرد هم بود و بعدش بیرون هم رفتیم و از بس شوهرم عجله کرد ،نشد موهام خشک کنم و سرماخوردم گلوم یکم درد می‌کنه و هر از گاهی سرفه هم دارم و تب هم دارم یکم و از اون سمت هم حالت تهوع چند روزه باز شروع شده و نمیتونم چیزی بخورم
بیشتر نگران بچه ی تو شکمم هستم که بخاطر سرفه اذیت میشه و یا نمیتونم زیاد چیزی بخورم
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
پسرم یهو حالت تهوع گرفت و می‌خواست بالا بیاره ، سریع بردم جای سینک آشپزخانه (آخه دستشویی دور بود)
اما هیچی بالانیورد ، نمی‌دونم چون بعد شام سریع دراز کشید و میخواست بخوابه این طوری شد ، یا خونه خیلی گرم شده بود آخه بخاری روشن کرده بود و بیشتر جلوی بخاری بود تقریبا یک ساعت پیش و الان هم بعد شام میخواست بخوابه ، بخاری روشن بود و زیر پتو هم رفته بود البته از این پتو مسافرتی ها
دیگه همسرم دست و صورتش رو شست و گفت یکم تو هوای آزاد بشینه ، حالا که بهتر شده
چیز خاصی هم نخورده از صبح ، یک کیک و آبمیوه خورده و بعد دوساعتش یک بستنی خورد و برای ناهار هم لوبیا پلو با یکم ماست و نوشابه خورد و بعد دیگه سه یا چهار ساعت بعدش نصف بستنی از اون پیچ پیچی ها خورد و دیگه بازی کرد و بعد الان خواستیم شام بخوریم که خوابیده بود و بیدارش کردم تا غذا بخوره ، آخه قبل خواب می‌گفت گشنمه و بعد دیگه در حد چند لقمه خورد ، غذا هم تخم مرغ آبپز بود و بعد دراز کشید و در حد ۵ دقیقه خوابیده بود ، که یهو بلندشد و میخواست بالا بیاره ، سریع بردم جای سینک ظرفشویی
فرزند پروری فرزند پروری فرزند پروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
من پسرم دستشوییش رو نگه میداره و نمیره مخصوصا وقتی مشغول بازی با کسی باشه
تو خونه که باشه ، هر دو یا سه ساعت میگم برو دستشویی و غر غر میکنه که نمیرم ولی خوب بازم چند بار میگم و میره و ازش هم پرسیدم چرا فلانی میاد خونمون یا میریم خونه ی کسی ، چرا نمیری دستشویی خودت و من حتما باید بگم تا بری ، بعد پسرم میگه آخه من برم دستشویی یه وقت میبینی مهمون ها میرن خونشون یا خونه ی کسی هم باشیم ، شاید خودمون بخواییم بریم و اون طوری بازی نصفه میمونه و بهش هم اطمینان دادم که نه تو برو دستشویی و بیا کسی نمیره خونش و هم اینکه خونه ی کسی هم باشیم ، صبر میکنیم وقتی از دستشویی اومدی یکم دیگه بازی کنی و بعد بریم
الان امروز ساعت ۷ ونیم صبح رفته دستشویی تو خونه ی خودمون و بعد هم رفتیم پیش دبستانی و ظهر هم ساعت ۱۱ ونیم رفتم دنبالش و ۱۲ خونه بودیم و بعد ساعت ۱۲ رفت دستشویی و میگه تو پیش دبستانی هم نرفتم
البته کلا آب و مایعات کم میخوره ولی خوب بالاخره مشغول بازی میشه با کسی و می‌خنده ، دستشوییش میگیره ، مخصوصا وقتی یکی قلقلکش بده
یه زمانی میبینی ، این قدر نگه داشته بدو بدو میره دستشویی که نریزه 🤦🏻‍♀️
موندم چیکار کنم ، جایزه هم گرفتم براش ولی خوب یکم بهتر شده ولی خوب بازم کم و بیش نگه میداره
میگم فردا صبح که میبرم پیش دبستانی اونجا به مربیش بگم که آره نگه میداره و بهش یادآوری کن و حداقل یک بار تو زمانی که پیش دبستانی هست بره دستشویی ، خوبه یا بده ؟ اشکال نداره به مربیش بگم ؟
حتی بهش هم گفتم نگه داری شکمت و اونجایی که جیش می‌کنی ، درد میگیره و بعد باید بریم دکتر و دکتر بهت آمپول میده ولی خوب بازم کم و بیش نگه میداره
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
مادر همکار همسرم چند روز پیش فوت کرده و بعد الان امشب ختم گرفتن و همسرم هم میخواد بره از ساعت ۹ تا ۱۱ هست و فکر کنم مسجد گرفتن و حالا اون مسجد جای شلوغی هم هست ، منظورم اینه ترافیک و .... زیاد داره و مثلا همسرم دیگه باید ۸ یا ۸ ونیم راه بیفته و از اون سمت هم که اگه ۱۱ تموم بشه تا بیاد خونه ، دیگه ۱۱ ونیم یا ۱۲ شده ، بهش میگم خوب برو یه فاتحه بخون و بیا ، میگه نه باید یکم بشینیم و همه همکارا هستن و شام هم میدن
پسرم یک یا دو ساعت هست خوابیده و کم کم باید بیدار بشه و بعد دیگه تا باباش نیاد نمی‌خوابه و یکسره غرغر می‌کنه و همش میگه حوصله ام سر رفته
روزای زوج اضافه کار می‌ره و قرار شد ،دو روز در هفته بره و یک روز خونه باشه و بیشتر پیشمون باشه ، حالا از وقتی که اومده خونه ، سریع ناهار خورده و لباس هاش عوض کرده و مادرشوهر رو برد دکتر برای دندون هاش و بعد باز یک دکتر دیگه برای کمر و الان هم اومد ، باز رفت کتاب های پیش دبستانی پسرم رو منگنه یا سیمی کنه و چند تا چیز بخره و بیاد خونه و باز وقتی هم بیاد ، یکسره سرش تو گوشی هست و بعد هم آماده میشه و می‌ره ختم
خوب امروز که نرفت برای من چه فایده داشت ، میخواستم حموم برم ، کتاب قرآن پسرم جلد کنم ، شام هم نداریم و همین طور ناهار برای فردا و خونه هم مرتب نیست و گردگیری و جاروبرقی میخواد و ظرف های شسته شده رو باید سرجاش بزارم و .......
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی