سلام
دیروز غروب یک حموم پر چالشی رفتم که تهش هم سرما خوردم و کلا افتادم و همش دراز کشیدم و استراحت میکنم
یکی اینکه دو هفته حموم نرفته بودم و باید کلی اصلاح میکردم و یکی اینکه آب حموم هی سرد و گرم میشد و با یک مکافاتی خودم رو شستم و یکی اینکه سر دوش حموم آشغال گیر کرده بود و می‌خواست بشکنه و میترسیدم یهو بشکنه و بره تو چشمم و باز به شوهرم گفتم و اومد کلا سردوش رو باز کرد و یک دیگه اینکه شوهرم همش می‌گفت زود باش ، یه ربع شد باز دو دقیقه بعد می‌گفت زود باش بیست دقیقه شد و سریع بالاخره شستم و اومدم بیرون و پنجره ها باز بود و سرد هم بود و بعدش بیرون هم رفتیم و از بس شوهرم عجله کرد ،نشد موهام خشک کنم و سرماخوردم گلوم یکم درد می‌کنه و هر از گاهی سرفه هم دارم و تب هم دارم یکم و از اون سمت هم حالت تهوع چند روزه باز شروع شده و نمیتونم چیزی بخورم
بیشتر نگران بچه ی تو شکمم هستم که بخاطر سرفه اذیت میشه و یا نمیتونم زیاد چیزی بخورم
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری

۶ پاسخ

یا خدا من جا تو بودم به شوهرم می گفتم کوفت و زود باش بعد هم با سر خیس نمی رفتم بیرون وایییی

چطور توتسی دوهفته حموم نکنی

چقدر سختی کشیدی

از سمت بچه خیالت جمع باشه اون هیچی نمیفهمه فقط خودت اذیت میشی بنظرم برو دکتر تا بیشتر نشده

چه حموم پر تلاطمی رفتیا🤣🤣🤣🤣🤣

شربت آویشن عسل انشالله بهتر بشی

سوال های مرتبط

مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
من از قبل بارداری یبوست میشدم ولی خوب از وقتی که باردار شدم بیشتر شده و یک علتش اینه که بخاطر حالت تهوع چیز زیادی نمیتونم بخورم و یک علتش هم بخاطر اینکه دستشویی ایرانی استفاده میکنم و میترسم به بچه فشار بیاد ، سریع میام بیرون و توالت فرنگی هم بدم میاد و بیشتر یبوست میشم و برای همین فقط موقع زایمان پسرم استفاده کردم اونم از اجبار و یک علت دیگه هم تو سونو ان تی گفتن جفت پایینه و منم چند روز بعد سونو یکم خونریزی داشتم و ترسیدم و برای همین کمتر میرم دستشویی و زود میام بیرون و بعد الان دو یا سه روز شکمم کار نکرده بود و نفخ هم داشتم ، شکمم بزرگ شده بود و بعد چند روزه میوه هایی مثل گلابی و انار و خیار می‌خوردم و گوجه تو غذا استفاده میکردم یا کنار غذا می‌خوردم ولی شکمم بازم کار نکرد و دیشب دیگه زیاده روی کردم تو میوه البته گلابی خوردم و کنارش سیب و موز هم خوردم که خنثی کنن همدیگر رو و غذا هم املت در حد چند لقمه خوردم و بعد ساعت ۵ صبح با یه حس حالت تهوع بیدار شدم و یکم نشستم تقریبا خوب شد و رفتم دستشویی و هم شکمم کار کرد به زور و هم یک بار بالا آوردم و دیگه از اون موقع نتونستم بخوابم تا الان و سه بار دستشویی رفتم و اسهال شدم و حالا دست به معدم میزنم شل شده و شکمم هم کوچیک تر شده و حالا یکم حالت تهوع دارم بخاطر خالی بودن شکم و نمی‌دونم چی بخورم ، ناهار هم چلو گوشت داریم ولی میگم نکنه سنگین باشه و اذیتم کنه و چی بخورم که یبوست نشم و آب هم کم میخورم و به غیر از آب هم نمی‌دونم چه شربت یا مایعاتی میشه خورد
اگه میشه راهنمایی کنید ممنون
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
مادر همکار همسرم چند روز پیش فوت کرده و بعد الان امشب ختم گرفتن و همسرم هم میخواد بره از ساعت ۹ تا ۱۱ هست و فکر کنم مسجد گرفتن و حالا اون مسجد جای شلوغی هم هست ، منظورم اینه ترافیک و .... زیاد داره و مثلا همسرم دیگه باید ۸ یا ۸ ونیم راه بیفته و از اون سمت هم که اگه ۱۱ تموم بشه تا بیاد خونه ، دیگه ۱۱ ونیم یا ۱۲ شده ، بهش میگم خوب برو یه فاتحه بخون و بیا ، میگه نه باید یکم بشینیم و همه همکارا هستن و شام هم میدن
پسرم یک یا دو ساعت هست خوابیده و کم کم باید بیدار بشه و بعد دیگه تا باباش نیاد نمی‌خوابه و یکسره غرغر می‌کنه و همش میگه حوصله ام سر رفته
روزای زوج اضافه کار می‌ره و قرار شد ،دو روز در هفته بره و یک روز خونه باشه و بیشتر پیشمون باشه ، حالا از وقتی که اومده خونه ، سریع ناهار خورده و لباس هاش عوض کرده و مادرشوهر رو برد دکتر برای دندون هاش و بعد باز یک دکتر دیگه برای کمر و الان هم اومد ، باز رفت کتاب های پیش دبستانی پسرم رو منگنه یا سیمی کنه و چند تا چیز بخره و بیاد خونه و باز وقتی هم بیاد ، یکسره سرش تو گوشی هست و بعد هم آماده میشه و می‌ره ختم
خوب امروز که نرفت برای من چه فایده داشت ، میخواستم حموم برم ، کتاب قرآن پسرم جلد کنم ، شام هم نداریم و همین طور ناهار برای فردا و خونه هم مرتب نیست و گردگیری و جاروبرقی میخواد و ظرف های شسته شده رو باید سرجاش بزارم و .......
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام
پسرم یهو حالت تهوع گرفت و می‌خواست بالا بیاره ، سریع بردم جای سینک آشپزخانه (آخه دستشویی دور بود)
اما هیچی بالانیورد ، نمی‌دونم چون بعد شام سریع دراز کشید و میخواست بخوابه این طوری شد ، یا خونه خیلی گرم شده بود آخه بخاری روشن کرده بود و بیشتر جلوی بخاری بود تقریبا یک ساعت پیش و الان هم بعد شام میخواست بخوابه ، بخاری روشن بود و زیر پتو هم رفته بود البته از این پتو مسافرتی ها
دیگه همسرم دست و صورتش رو شست و گفت یکم تو هوای آزاد بشینه ، حالا که بهتر شده
چیز خاصی هم نخورده از صبح ، یک کیک و آبمیوه خورده و بعد دوساعتش یک بستنی خورد و برای ناهار هم لوبیا پلو با یکم ماست و نوشابه خورد و بعد دیگه سه یا چهار ساعت بعدش نصف بستنی از اون پیچ پیچی ها خورد و دیگه بازی کرد و بعد الان خواستیم شام بخوریم که خوابیده بود و بیدارش کردم تا غذا بخوره ، آخه قبل خواب می‌گفت گشنمه و بعد دیگه در حد چند لقمه خورد ، غذا هم تخم مرغ آبپز بود و بعد دراز کشید و در حد ۵ دقیقه خوابیده بود ، که یهو بلندشد و میخواست بالا بیاره ، سریع بردم جای سینک ظرفشویی
فرزند پروری فرزند پروری فرزند پروری
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی