۱۴ پاسخ

سلام خانم های مشهدی یک گپ دوستانه داریم تلگرامی هست خوشحال میشم به جمع ما بیاین
لینک گروه تلگرام
@zan8000
دوشنبه دورهمی خانم های مشهدی داریم

پس فکرکردی الکی خدا بهشتو قرار داده زیرپای مادر!؟؟😅

هیچ وقت نتونستم این مرحله مادر بودن رو درک کنم
از اول هم از شیردهی متنفر بودم
حالت تهوع میکرفتم و خداروشکر با ممارست فراوان ۶ماهگی شیرم خشک شد

راحت شدی بابا
اونم عادت میکنی بهش

منو بگوکه توبیمارستان بچم بایدسه روزناشتامیشددیگه بهش شیرندادم ولی تاعمردارم یادم میمونه توچه شرایطی پسرموازشیرگرفتم😭😭

منم دارم دیوونه میشم

اره دقیقاا منم خیلی گریه میکردم😔😔ولی راحت شدم بچه الان کاامل غذاشو‌میخوره

وای اره منم همینطور😔💔

دختر من خیلی اذیت بود همش می می و هیچ چیز دیگه ای
بخاطر خودش با خودم جنگیدم تا چسب زدم 🥲

خیلی سخته. درکت میکنم

آره خیلی سخته من تا یکماه بعدش همش گریه میکردم از نظر روحی داغون شده بودم

من که گرفتم راحت شدم

برای همین حس بود من ۴ ماه طول کشید تا گرفتم .انقدر یواش یواش بود که هر دومون با این موضوع راحت کنار اومدیم
چون فکر میکردم خودمم از نظر روحی نمیتونم سریع اینکارو بکنم

پسر من شیر خشکیه ولی هنوز موفق نشدم بگیرمش اعصابم خرابه

سوال های مرتبط