۴ پاسخ

من علمی کاربردی قائم شهر رفتم فقط امتحان هارو رفتم

من علمی کاربردی بودم یکی از همکلاسی هام که بچه کوچیک داشت با استادها حرف زد سرکلاس نیمد خودش خونه میخوند بعد جلسه آخر اومد طرحاشو نشون داد

آره امیدوارم بتونم

من سر دوبارداریم و ما بین دوبارداریم دانشجو بودم.سخت بود ولی تموم کردم

سوال های مرتبط

مامان تابان مامان تابان ۸ ماهگی
واقعا قبول دارید؟! آدمیزاد از لحظه‌ای که به دنیا میاد، توی مسیر تلاش و جنگیدنه…
یه نوزاد کوچولو رو ببین! چقدر سختی می‌کشه تا یاد بگیره شیر بخوره، آروغ بزنه، با دل‌درداش بجنگه، غلت بزنه، دستاش قوی بشه، سینه‌خیز بره و انقدر زمین بخوره تا بالاخره راه بیفته… بعدش هم کلی عذاب برای دندون درآوردن، یاد گرفتن غذا خوردن، خوابیدن و هر روز یه مرحله‌ی جدید.

این مسیر ادامه داره… من یادمه بچه که بودم، همیشه می‌گفتم:
«کاش مدرسه تموم بشه و برم دانشگاه، اون‌وقت راحت می‌شم.»
ولی رفتم دانشگاه و دیدم سخت‌تره. بعدش گفتم:
«کاش دانشگاه تموم بشه و برم سر کار، ازدواج کنم، اون‌وقت زندگی قشنگ می‌شه.»
اما حالا که اینجای مسیرم، می‌بینم اتفاقا قبلا زندگی راحت‌تر بود، دلخوش‌تر بودم، بی‌دغدغه‌تر و آزادتر.

و این قصه همین‌جا تموم نمی‌شه…
بچه‌داری شروع می‌شه و تا آخر عمر ادامه داره. مامانم همیشه می‌گه:
«الان روزای خوشتونه، بچه‌تون کوچیکه… هرچی بزرگ‌تر بشن، مشکلاتشونم با خودشون بزرگ می‌شه.»
و راست می‌گه…
ما فقط بزرگ نشدیم، مشکلاتمونم باهامون بزرگ شدن.