کاش منم میتونستم انقدر با ذوق تعریف کنم ولی من زندگیم انقدر درب وداغونه کهباد بچممیفتم گریه میکنم با دل شادتون برا منو همسرمم دعا کنید شاید شد.
منم میخواستم باشگاه ثبت نام کنم رفتم ثبت نام دیدم دستگاه نداره گفتم نمیخوام
دو روز بعدش تست زدم
من رفته بودم شهرستان یکی فوت کرده بود شوهرمم کربلا بودش بعد دیدم حالم یه جوریه رفتم داروخانه بیبی چک گرفتم مثبت شد همون موقع تصویری باشوهرم حرف زدم گفتم مبارکه داری بابامیشی اومدیم تهران شوهرم اومد جلوش گوسفند کشتم نذرکردم واسه بچم ان شاالله سالم باشه نذری بدم بعدش رفتم آزمایش بتا دادم ۲۵۶۰۰بودش شش هفته بودم❤️
من ماه اول اقدام تازه دور روز زودتر از وقتم پریود شدم خخ با اینکه یه شب درمیون نزدیکی داشتم ماه دوم هم یه شب در میون جوری بود شوهرم گفت بیخیال بابا حالا هروقت شد ماه سوم ماه رمضون بود و چون هم خودم هم شوهرم روزه بودیم پنج شیش روزی یه بار نزدیکی داشتیم اینم شب باید تا قبل از سحر میرفتیم حموم یه بار سر افطار گفتم خدایا این ماه دیگه خودتو و بزرگیت من نمیتونم زیاد نزدیکی داشته باشم و روز ۱۳رمضان تستم مثبت شد و ۱۴رفتم آز مثبت بود 🤣🤣ماه سوم اقدام حامله شدم بعداز ۶سال جلوگیری البته طبیعی بود جلوگیری ما
و اما منی که بعد از ۱۱ سال دوباره حامله شدم
حقیقتش من دو تا بارداری داشتم با دو تا دختر خیلی خوشگل و مهربون که متاسفانه دختر کوچیکم که ۸ سالش بود ۳ سال پیش تو تصادف از دستش دادم😭😞😭
خیلی حس و حال خونمون بعد از این اتفاق بد شده بود میگفتیم میخندیدیم به خاطر دختر بزرگم که ۱۳ سالشه ولی همش ی بغض سنگین ته دلمون سنگینی داشت خیلی سخت بود این سه سال برای هر سه نفرمون واقعا سخت گذشت
امسال از روزی که جنگ شد من به شدت دلم شکست و ناراحت شده بودم اخه ما هر سال پیاده روی اربعین شرکت میکنیم و به شوهرم میگفتم با این اوضاع کشور مرزها رو میبندن و دل کلی از زائرای امام حسین میشکنه همش دعا میکردم که هر چه زودتر اوضاع کشور خوب بشه و دل زائرای امام حسین نشکنه با خودم نیت کردم چهل زیارت عاشورا بردارم و امسال قسمت بشه دوباره بتونم برم پیاده روی اربعین خلاصه دو سه روز بیشتر از نیتم نگذشته که جنگ تموم شد و محرم رسید و من همچنان زیارت عاشورامو میخوندم و به شدت امسال دلم گرفته بود و اصلا حال خودمو نمیفهمیدم که چم شده من امام حسین و دوست داشتم ولی نه در حدی که مداحی گوش بدم اشکام بریزه ولی امسال اصلا ناخوداگاه با هر مداحی من اشکام میریخت خلاصه که من هر سال به خاطر استرس سفر پریودیام عقب میوفته ی هفته ده روز امسالم فک کردم همین جریانه و پیگیر نشدم اخه اصلا اقدامی نداشتبم که بخوام پیگیر بشم اونم بعد از ۱۱ سال
به من دکترم گف طبیعی باردار نمیشی یا اگ بشه خارج رحمی میشه هی مقاومت میکردم کهivfنکنم چون تازه ازدواج کرده بودم تو اقدام بودیم اقدام مونم منظم نبود عشقی بود😂
۳ماه بعد اقدام باردار شدم
قبل اخرین پریودم رفتم شهربازی انقد ادرنالین ترشح شد که همونجا پریود شدم افتادم ب خونریزی و اون ماه گذشت...
خرداد ماه رفتیم مسافرت و من منتظر بودم پریود شم و کلی جوش زده بودم و تکرر ادرار...
از سفر برگشتم بخاطر تکرر ادرار میخاستم انتی بیوتیک بخورم که دکتر گف تست بده و تستو دوستم برام گذاشت و گف مثبته و بنده خدا هی قسم میخورد من باورم نمیشد و سریع زنگ زدم ب شوهرم گفتم اونم باورش نمیشد
کلا باورمون نمیشد تا اینکه صدای قلبشو شنیدیم😍🥲
منم دقیقا ماه اول اقدام عقب افتاد تست زدم منفی شد ماه دومم بازم چندروز بیشتر عقب افتاد بازم تست منفی شد ماه سوم ک دیگه بیخیال بودم و ب فکر بارداری زیاد نبودم ۲۳ روز تاخیر داشتم و میگفتم ماه های قبلم تاخیر داشتم تست نمیزدم میگفتم اینبارم منفی میشه دیگه گفتم برا آخرین بار تست میزنم اگه منفی بود کلا بیخیال ک زدم و همون لحظه دوتا خط پررنگ شد خیلی حس خوبیه خیلی خوشحال شدم خیلی ذوق داشتم با اینکه بچه دومم بود خداروشکر پسره نازم الان بغلمه🥹
من یکسال اقدام بودم و نمیشد.حالا نه اقدام خییلی پیگیر در حد تفریحی 🙃😄 ماه قبل باردار شدنم رفتم سفر حج و واسه اینکه پریود نشدم قرص جلوگیری با دوز بالا خوردم. گویا همونا خیلی هورمونامو جابه جا کرد و بااینکه میگن بعد اون قرصا اگه باردار بشین احتمالا بارداری پوچه اما واسه من که بارداری سالم شد😄 حالا همه میگن حاجی اوردی از مکه بیا و ثابت کن من توو سفر باردار نبودم و کاری نکردم🫠😄
من اصلا قصد بارداری نداشتم چون شنیده بودم باید بری تو اقدامو دارو بخوری و رعایت کنی چندبار بدون پیشگیری رابطه داشتم ولی هر دفعه هم سریع میرفتم میشستم😂😂بعد رفتم مسافرت تو مسافرت دردای پریودی داشتم ولی فرق داشت با همیشه بازم شک نکردم به بچه برگشتم دیدم بازم درد دارم به دوستام گفتم گفتن بیبی چک بزن اگه منفی بود اویشن بخور بیبی چک زدم و مثبت شد خیلیییییی شوکه شدم اصلا امادگیشو نداشتم و حال روحیم هفته های اول خیلی بهم ریخته بود همش گریه و زاری چون رعایتم نکرده بودم قبلش میترسیدم دیگه هفته های اول گذشت کم کم عادت کردم
من قرص جلوگیری سه رنگ میخوردم قطعش کردن شش ماه بدون قرص موندم جلوگیری میکردیم طبیعی یه باردوباریکم ازش رفت نمیتونست جلوخودشو بگیره بعدخلاصه من دوماه اونیم پریودنشدم دوروزاومدبرام قطع شد دوباره موندم دیگه دوماه اوخورده ایی دیگه پریودنشدم دوباره شوهرم تست اوردهمش بیحال بودم غذانمیخوردم نه چیزی یه خط دراومد گفتم چطورپریودنشدم پس بعدرفتم آزمایش دادم مثبت دراومدبهش گفتم باورنکردناخواسته بود
من بعد ازدواج ۶ماه بود در حال اقدام بودم هرماه تستا منفی میشد تو روحیم تاثیر گذاشته بود دیگه امید نداشتم بچه دارشم
ماه ششم بیحال بودم رنگ و روم شبیه روح بود کمر درد داشتم گفتم الاناس که پریود بشم علائمه دگ من روز به روز سنگین و بیحال میشدم اخر مامانم یبار سبزی گرفت برام داخلشم بببی چک بود ۵ روز مونده به موعودم نمیخاستم تست بدم افسرده میشدم گفتم جهنم به شوهرم نمیگم میندازم دور رفتم تست دوتا خط خیلیی پرنگ افتاد شوهرمم مس..ت بود صداش کردم انقد همو بغل کردیم اشک ریختیم الان یهگل پسری تو شیکممه😍😂
با یه دنیا ناامیدی رفتم برای انتقال جنینم، چون دکتر غدد گفته بود وزن کم نکنی باردار نمیشی
14 روز استراحت نسبی کردم و روز 15 هم با یه دنیا استرس 8 صبح رفتم آزمایش بتا دادم قرار بود 12 جواب آزمایشم آماده بشه
11 و نیم تو دسشویی بودم ک هی گوشیم زنگ میخورد تا اومدم جواب بدم باز شوهرم ب اون یکی خطم زنگ زد گفتم یادت نره بری جواب و بگیری من از استرس هم تو دسشویی ام 😂 گفت چندتا بخرم
گفتم چیو چندتا بخری میگم برو جواب آزمایشم و بگیر من دارم سکته میکنم غش کرد از خنده گفت چندتا بسته پوشاک بخرم واسه نی نیمون ،از خوشحالی فقط گریه می کردم میگفتم دروغ نگو گفت بخدا مثبته همون لحظه سجده شکر کردم و صدا کشیدم فقط گریه میکردم باورم نمی شد
اولیمم همین بود شوهرمو دو روز جلوتر از آزمایشم فرستادم مشهد ک بره نذر کنه دعا کنه جواب انتقالم مثبت شه بعد 10 سال انتظار کشیدن
بابام رفت جواب گرفت اومد خونه فقط گریه میکرد فکردم منفی شده پاهام خشک شده بود نمیتونستم حرف بزنم دیدم رفت از ماشین جعبه شیرینی آورد دیگ انگاری تموم دنیا برای من بود هممون فقط گریه میکردیم 🥹🥹🥹
من ک کلا قصد داشتم بعد دوسال ازدواج نی نی بیارم ک یهو یروز با یه حرکت جالب از هاپوم یهو افتاد ب دلم ک نی نی دار بشم و همون تایم پریود بودم ک با همسرم حرف زدیم بعد اتمام اقدام کنیم اصن عجیب افتاده بود به دلم ک مامان بشم تو بعد اولین اقدام تولد همسرم بود و چهار روز از موعدم گذشته بود تست زدم هاله کمرنگ انداخت و حدودا چند روز بعدش باز تست زدیمو مثبت شد اینقد ذوق داشتیم ک اخرشب تست زدم😍 و منو همسرم کلی ذوق و گریه خوشحالی و بغل. همون موقه ام همسرم کل خانوادشو خبر کرد😂😂😂😂 خیلی ذوق داشت
من و شوهرم قهر بودیم دعوای خیلی بدی داشتیم چند روز قبلش ، بعد من چند روز دیدم اصلا حال ندارم ، رفتم دکتر گفت برو تست بزن منم اصلا بی رمق ، ناامید ، یهو رفتم زدم دیدم مثبت شد ، دو سه روز قبل عید بود ، انقد ذوق زده شدم ک فقط داد میزدم یهو شوهرم اومد اصلا انقد شوکه شد گریه میکرد بالا پایین میپرید ، چون قبلشم از چیزی جلوگیری اینا استفاده نمیکردیم و شوهرم قرص میخورد ، اصلا مثل معجزه بود بعد اون دعوا و اون مشکل شوهرم ک اسپرمش صفر بود ، اصلا شوک شدیم ، دیگ هیچی بعدش ی ازمایشم دادیم بتا ۲۱۰ بود
من ناخاسته شده با قرص جلوگیری
هی زعفرون میخوردم که پریود شم خیلی درد پریودی داشم هی میگفتم الانه که بشم
چند روز زعفرون خوردم دیدم همش دارم بدتر میشم دلدردم شدیدتر شدع چون اصننن ب فکرم نمیرسید که حامله باشم میگفتم امکان نداره
خلاصه شب خوابیده بودم ی لحظه پاشدم از ۵ تا ۷ صب بالا اوردم ۵ بار اینا
مامانم گف بیبی چک بزن گرفتم زدم دوتا خط افتاد بعد گفتمالکیه ازمایش دادم گف مثبته😐💔
اصننننن ینی باورمم نمیشددد
من یه ماه قبلش یه سقط داشتم
اصلا فکرشم نمیکردم یه ماه بعد میتونم حامله بشم درسته شک به حاملگی میکرد و تست میزدم ولی اصلا نشون نمیداد تا اینکه بعد یک ماه و نیم چند روزی از وقت پریودم گذشته بود و کمر درد خیلی شدید داشتم در حدی که نمیتونستم راه برم به شوهرم گفتم احتمالا دارم پریود میشم ولی این درد پریود نیس مثل درد اوایل حاملگی قبلیمه تست زدم دیدم مثبته فک کردم حتما همون دو سه هفته هست که رفتیم سونو گفت نه هفته 🤣🤣
من با اولین اقدام خداروشکر باردار شدم شوهرم قبل از اینک عقب بندازم بی بی میخرید و منفی میشد 😂اونم ضدحال میخورد دیگ س روز عقب انداختم تستم هالع انداخت ازمایش دادم مثبت بود با شوهرم همونجا همو بغل کردیم😂
شروع کرده بودم برم باشگاه و غذای سالم و خود مراقبتی و خلاصه تصمیم گرفته بودم سال جدید متحول بشم ولی نمیدونستم تحولاتم انقد عمیق میشه و بی خبر حامله میشم😂😂😂
من کلا تا ۱۲ هفته نمیدونستم باردارم شوهرم رفته بود تست خریده بود به من نگفته بود
اومد خونه گفت تست بزن مطمعنم حامله ای مگه میشه ادم اینقدر عقب بنداره
زدم هاله افتاد یک هفته بعدش بتا دادم ۴۳ هزار بود نمیدونستم که بالا هست رفتم سونو تشکلیل قلب گفت ۱۲ هفته و ۴ روزته
و خدایی که بشدت کافی است برای تمام لحظه های ما....
مبارکتون باشه عزیزم😍
مبارکت باشه عزیزم مادر شدن واقعا حس خوبیه ایشالله هممون به سلامت زایمان کنیم نینیمونو بغل کنیم ❤️
بسلامتی عزیزم جنسیت نی نی تون چیه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.