❌⭕‼️کسایی که میخوان بچشونو از شیر بگیرن ‼️⭕❌
بیاین تجربه امو بگم
پارت اول :
امروز سومین روزیه که ماهلینم از شیر جدا شده
ماهلین کلا زیاد وابسته ی شیر نبود و خیلی خیلی کم شیر میخورد و علاقه بیشتر به غذا نشون میداد
و اینکه شیرم خیلی کم شده بود قشنگ سینه هام خالی بود چون ماهلین نمیخورد و فقط زمانی که میخواست بخوابه میخورد روزا که نمیخورد اگرم میخورد درحد ۵ یا خیلی ۱۰ دقیقه و فقط وقتی شب میخواست بخوابه میخورد
اومدم خونه ی مامانم و چه خوب شد که اومدم چون فکر کنم بدون کمکی سخت بشه جدا کرد... ماهلین خیلی وابسته ی مامانمه و یه جورایی مامانم انگار مادرشه 😐😂🤦🏻‍♀️ نه اینکه با من وقت نگذرونه ...نه من نه باشگاه میرم نه سرکار نه جایی و کلا پیش خودم و مامانمه ولی خب احساس نزدیکی به مامانم بیشتر داره ...فکر کنم الان که از شیر گرفتم دیگه نیاد خونه😐😂🤦🏻‍♀️
خب داشتم میگفتم
وااااقعا پروسه ی سختیه وااااقعا همش میگم چه غلطی کردم از اول شیر خشکی نکردم
مخصوصا من که خیلی خیلی زود گریه میکنم ...واقعا دارم زجر میکشم و پر از عذاب وجدانم ...ولی از یه طرف هم شیر نداشتم هم اینکه فکر کنم هرچی بیشتر میگذشت واسه دوتامون سخت میگذشت...الان با چسب زخم و رژ زدن فکر میکنه زخمه و نمیاد سمتم ...بزرگتر میشد سخت تر میشد و نمیشد گولش زد ....مخصوصا که قبل گرفتن از شیر یه خانمی رو تو ارایشگاه دیدم بچش ۶ سالشه و شیرشو میخورد میگفت دل شوهرم و خودم نیومد جدا کنیم الانم تحمل گریه و لجشو نداریم و دیگه گول هیچ روشی رو نمیخوره و غصه اش گرفته بود چجوری امسال ببرتش آمادگی
ادامه رو پست بعدی میزارم چون نمیشه متن طولانی گزاشت

۳ پاسخ

چرا اینقد زود

منکع برای اون دوتا پسرم فقط نمک‌و فلفل جواب بود یعنی نه چسب نه چیزی گول نمیخوردند. با اینکه قبل دوسال بودن همون‌جوری هم میخواستن ولی دهنشون چون تیز یا شور میشد و دیگه کلا نمی‌دادم مجبوری نمیخوردند ولی بازم گریه هاشونو و اذیتاشون بود اینم سینه رو کنار شیرخشک بهش میدم ولی بازم سینه رو دوست داره اینم فکر کنم با نمک‌و‌فلفل بشه چون یکبار چسب برق زدم میگن میترسم این نترسید و کندش از رو‌سینم

۶سال جدا؟ مگ میشه؟

سوال های مرتبط

مامان mahlin_tayebi@ مامان mahlin_tayebi@ ۱ سالگی
پارت دوم : تجربه ی این روزایی که ماهلین رو از شیرم جدا کردم ‼️‼️

شب اول واقعا بهمون سخت گذشت خیلی زیاد مثل دوره ای که نوزاد بود کولیک داشت و تاااا اذان گریه میکرد بود ولی منتها گریه ی مداوم نه بلکه لج و بهونه و گریه و نخوابیدن
و همش میومد میگفت شیر میگفتم زخم شدن فوفو شده گریه میکرد و میرفت بغل مامان و یکم اروم میشد و مثلا میرفت سراغ اسباب بازی و یه بهونه پیدا میکرد و لجو گریه تا ۶ صبح نخوابید و لج کرد و اگه مامانم نبود نمیتونستم تنهایی واقعا
خدا سایه اشو ۱۲۰ سال برام حفظ کنه من از همین تریبون دستشو میبوسم...
و واقعا دم همه ی کسایی که یه تنه و تنهایی و بدون کمکی این مرحله ی سخت رو گذروندن
امروز خیلی مظلوم بچه گفت فوفو شدی (زخم شده شیرت ) و نشون میده گفتم اره گفت ببشید 🥹🥲 یعنی جیگرم پاره شد
همینجوریش افسرده و خیلی زود گریه میکردم الان بدتر شدم...گوگل هم زده بودم نوشته بود بعد از اینکه بچه رو از شیر جدا کنی مادر ممکنه عصبی یا گریه زیاد کنه
ادامه پارت بعدی....
مامان مسیحا مامان مسیحا ۱۷ ماهگی
سلام به مامانای گل
اینجا کسی بچه اش و 1سال و 5 ماهگی از شیر گرفته؟؟؟؟؟؟
باعذاب وحدانی که بقیه بهتون دادن چه جوری کنار اومدید؟؟؟؟؟ 😔😔😔😔

اصلا حالم خوب نبست دو رپز پسرم و از شیر گرفتم دلیلش رو تو تایپیک های قبلی گفتم شب تا صبح فقط 10تا13 بار شیر میخورد روزم عین پاندا بهم وصل بود و سینه ام تو دهنش سینه ام زخم زخم شده بود عصبی شده بودم نه من خواب دلشتم نه پسرم چون هر 40دقیقه شیر میخورد هرکاریرمیکردم نمیدونستم جلپش و بگیرم یا شیرش رو کم کنم 15 تا دندون داره که ترسیدم خراب شن و دوسال دیگه دندون درد اذیتش کنه چون شب تاصبح سینه تو دهنش بود

اون موقع که شیر میخورد همه میگفتن اه بسه دیگه عین کنه چسبیده بهت و شیره جونت و میمکه نه خیلی خاصیت داره بعد 1سال و نیم هی وابستگیشم بیشتر میشد حالا که گرفتمش میگن چه جوری دلت اومد بچه کوچیک و جدا کنی از سینه سر زمستون مریض شه چکار میکنی😩😩😩😩😩
من الان چه خاکی سرم کنم😩😩😩😩😩😫😫😫😫 بخدا کم اوردم خسته ام از قضاوتها
هی میگن شیر شب و قطع میکردی شیر روز و میدادی انگار خودم نمیدونم درستش همینه ولی چکار کنم که نتونستم شیر شب و جدا کنم تا از روزی که تصمیم گرفتم بدتر شد قبل 5یا7بار شیر میخورد شبا اخیرا بالای 10بار تاصبح شیر میخورد از 6ماهگیش هر دکتری بردمش گفتن شیر شب و قطع کن تا خوابش درست بشه وزن بگیره خواب به اندازه شیر و غذا واسه رشد مهمه حتی با قطره ملاتونین نمیخوابه اونم نه5یا6قطره یه قطره چکون کامل باید بدم
امروز کلی گریه کردم و موندم چکار کنم تو روز بدم یا نه؟؟؟ اگر بدم زورم نمیرسه کم بدم بهش از بس گریه میکنه و خودش سینه مون از تو لباس در میاره
مامان شکر پنیر مامان شکر پنیر ۱ سالگی
سلام عزیزای دل دوستای خوبم مامان های قشنگ

امروز یه پیام گذاشتم که در ادامه اون اومدم تا تجربه خودم رو در مورد از شیر گرفتن بگم

البته اینم بگم که دختر من در کل بچه سختی نیست و خیلی قانونمند هست

من از همون یکی دو ماهگی دخترم اصلا بهش هر دقیقه شیر ندادم طبق برنامه پنجره بیداری متناسب با سنش پیش رفتم مثلا برای یک ماه ۴۵ دقیقه بیداری بود من دخترم رو با روتین می‌خوابوندم بعد که بیدار می‌شد همون اول بهش شیر میدادم اونم فقط در حدی که خودش می‌خورد نه زیادی مثلا اون موقع ها دختر من تهش پنج دقیقه شیر می‌خورد اونم از یک سینه و سیر می‌شد و سینه دوم رو نمی‌خورد کلی هم ای همین گهواره و اطرافیان شنیده بودم که بچه باید بیست دقیقه مک بزنه امت با مشورت و مطالعه با پزشکان و … دیدم اشتباه هست و دختر من با همون پنج دقیقه سیر می‌شد
از طرفی شب ها هم چون دخترم ۳۸ هفته کامل به دنیا اومده بود و نارس نبود خداروشکر و ورن حداقلی رو داشت باز هم به اجبار بیدارش نمی‌کردم و هر وقت خودش می‌خواست بیدار می‌شد دکتر گفت نهایتا ۴ ساعت خودت شیر بده اما دختر من نمی‌خورد و ساعتش رو پیدا کردم دختر من پنج ساعته بود و بهش اجازه دادم هر زمان خودش بیدار شد بخوره این باعث شد که دختر من برای شیر شب و روز روتین و ساعت داشته باشه یعنی سر ساعت شیر می‌خواد و دفعات شیرش مشخص بود بزرگ‌تر که شد دیگه سر هر غر و گریه ای بهش شیر نمی‌دادم چون تایمش مشخص بود برای حذف شیر شب هم از چهار ماهگی شروع کردم و از نزدیکترین تایم به وعده شب شروع کردم

توی کانال تلگرام کامل گذاشتم خیلی طولانی شد باید چند سری بگذارم

https://t.me/babyfood_momybahare
مامان mahlin_tayebi@ مامان mahlin_tayebi@ ۱ سالگی
پارت سوم تجربه ی این روزایی که ماهلینو از شیر جدا کردم :
نمیخواستم این تایم بگیرمش ولی متاسفانه افتادیم تو پاییز و زمستون و الان بهترین موقعیت جدایی بود ...وگرنه تو پاییز و زمستون شب بلنده و روز کوتاه و تا میجنبیدیم شب میشد و نه میتونستم زمانی که بهونه گرفت ببرمش پارک و بیرون و خونه ی کسی تا این تایم بگذره برای بچه و خیلی بیشتر اذیت میشد...وگرنه میخوایتم ۱۸ ماهگی بگیرمش
خب وقتی که تصمیم گرفتم که این روزای اخر تابستون رو از دست ندم
از یه هفته قبل کلی تنقلات و ابمیوه و شیر پاکتی و میوه خریده بودم مخصوصا انار که میگن اون حس عطش رو برطرف میکنه برای بچه هایی که از شیر جدا میشن
و واقعا خوراکی و تنقلات خیلی خوب بود و خیلی کمکم کرد مخصوصا که روز اول تا بهونه ی شیر رو پیدا میکرد میدادیم سرگرم بشه و بالای سرش یه شیر و اب میزاشتیم که نصفه شب تشنه شد بدیم و واقعا شب یکی دوبار بیدار شد و احساس تشنگی داشت و دادیم خورد
صبحونه و ناهار و شام رو طبق روال همیشه بهش میدم
مخصوصا این ۳ روز برنج و گوشت وعدسی و آب گوشت و اینا بهش دادم که شکمش سیر بشه ...خدا بهمون کمک کنه راحت تر بگذره ....الان ساعت ۴ و نیم یهو بیدار شد و بهونه و گریه و در اخر روی پای مامانمه ...پایین نمیزاره بیدار میشه...منم که سینه هام خیلی سفت و دردناک شده...حس میکنم رو شونه هام و کمر و گردنم تبر خورده و داره میشکنه ...قرص و شیاف زدم تا دردم کم بشه
تاریخ این لحظه از امروز بمونه برام یادگاری مثل تاپیکای حاملگیم :
ساعت ۶ و ۲۸ دقیقه ی صبح روزِ ۲۵ شهریور ماه که من هنوز بیدارم و دیگه خوابم نمیاد و علاوه بر درد کمر و سینه و گردن و شونه هام انگار صد کیلو روش چیزی هست ...سردرد هم دارم