۳ پاسخ

اشتباه نکن براش جور کن جوانه بذار دعات کنه😂😂😂

😐🤣🤣

🤣🤣🤣🤣🤣🤣چقد مث منه

سوال های مرتبط

مامان علی اصغر مامان علی اصغر ۲ سالگی
❤️❤️❤️❤️
ادامه:

حق شير خوردن هم نداشت بچم
هركي از راه ميرسيد يه چيزي ميگفت و يه بيماري به پسر من ميبست
رگ نداشت سرشو تراشيدن و سرم وصل كردن به سرش،بچم صورتش باد كرده بود
اسمش اميرحافظ بود، دوستمون گفت نيت كن يك هفته علي اصغر صداش كن ان شاالله به خير ميگذره، نيت كرديم
اون مدت من حالم خيلي بد بود با اينكه درد شكمم يادم رفته بود از بس غم تمام وجودمو گرفته بود
روز اول منتظر دكتر بوديمو نميومد بيرون اگه شوهرم اشنا نداشت تو بيمارستان نميتونستيم اون ١٦ روز دوام بياريم چون دكتر روزاي خاصي به والدين جواب ميداد اونم درست نه
ديگع شوهرم فقط از دوستان دكترش و مدير بيمارستان كه رفيقش بود جوياي حال بچم ميشديم
همسرم كمرش خم شده بود از ناراحتي و غم
ولي يك لحظه هم منو تنها نذاشت و دلداريم ميداد
يادم نميره يه روز اومديم خونه از شدن فشار روحي دوتامون نشستيم عين ابر بهار گريه كرديم
خيلي سخت بود، چون نميدونستيم پسرمون چي شده
و شوهرم با يكبار بغل كردن چنان حس پدرانه اي پيدا كرده بود كه فقط ميگفت كاش بغلش نميكردم فقط گريه ميكرديم
ايام محرم بود و شوهرم ميگفت من همش تو ماشين با مداحي راديو گريه ميكردم و از حضرت رباب(س) بچمو ميخواستم اما سالم،دلش شكسته بود.
يه روز رفتم داخل بچمو ببينم( معمولا هر روز ميرفتم ميديدمش اما مادرم پرستاريشو ميكرد)
رفتم داخل ديدم كلي دم و دستگاه وصل كردن به بچم
پرستارش هم وايسادع بالا سرش، بهش كفتم بچم چش شده اين همه دستگاه بهش وصل كرديد، حالا پرستاره با يه حال بيخيالي و خنده رو لب( چون كارشونه و براشون عادي بود ولي وقتي يه مادر نگران ميبينن بايد دلداري بدن)

❌❌❌❌❌
ادامه تاپيك بعدي