۱۷ پاسخ

اگه دنبال راحتی هستی که تا بی بی چک مثبت میشه باید بری کما، و وقتی چشاتو باز کنی بچه از شیر و جیش گرفته باشه😅

این فکرات ادامه پیدا کنه افسردگی بعد از زایمان میگیری
یه مشاوره برو
خودت اذیت میشی عزیزم

حرف های خوب ومثبت بزن
یهو میبینی فرشته ی امین رو شونت بود گفت آمین
والا شانس نداریم حرف منفی و کما نزن دختر

عزیزم به این فکر کن که یه زن چقدر قویه که خدا تواناییه این کار و لیاقت مادر شدن رو بهش داده،بعد از این فکرا بیرون میای.
و اینکه به این فکر کن که این راه رو اومدی و به هر طریقی چه طبیعی چه سزارین بچه دنیا میاد و چاره ای نداری🤣🤣🤣🤣🤣

من هنوز بخیه هام خوب نشده دلم یه بچه دیگه میخواد 🤦‍♀️🫣

اینا همش قدرت خداونده❤

ارزوی خوبیه تقریبا خخخ من حوصله خونریزی بعدش وهی غسل کنی را ندارم

اره من ب هیچکسم نمیتونم ک این ترس رو‌ دارم ولی واقعا میترسم

من ۳روزه سزارین شدم سزارین اولم خیلی درد داشتم ولی دومی نسبتا ب اولی بهترم فقط دعا میکنم زودبگذره خسته شدم مث مورچه راه میرم

بنظرم یه مشاوربرو اگه انقد استرست زیاده

خدا نکنه
ایشاالله ک زایمانت عالی باشه

خواهر خوبم آخه واسه چی کما 😵‍💫ما خانم ها قوی تر از این حرفاییم من بچه اولم که اومد دنیا گفتم من دیگه شکر بخورم بگم بچه الان که میبینی دوباره حامله ام ، خودمم دیروز از بس تو فکر زایمان بودم که حالم بد شد ولی انشاالله واسه هممون این روزها می گذره

هزاران ساله که نسل بشر همینجوری ادامه پیدا کرده این یک چیزی تو وجود زن هستش بدن زن برای همین اتفاق آفریده شده ترس نداره که اگه انقد وحشتناک بود که همه ۳ یا ۴ تا بچه نمیاوردن

اره والا دقیقاً 🤔

هرچی نزدیک تر میشی این احساس ترس قوی ترم میشه😪🥹🥲

واااي خدايا
توروخدا پاشو يه مشاوره برو خيلي حالت بده اين چه فكريه ميكني؟؟؟؟؟
خدا نكنه دختر چه چيزايي ميگي و فكرميكني
توروخدا يكم خودتو سرگرم كن كه برات زود بگذره

بچه اولته ؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد هفته سی‌وپنجم بارداری
بحث طبیعی و سزارین بود تاپیک قبلی. یاد زایمان اولم افتادم. شما که منو از نزدیک نمیشناسین . ولی اونایی که میشناسن من معروفم به لوس بودن . ینی کسی تو جهان رو پیدا نمیکنی به اندازه من لوس باشه دستم زخم بشه غش میکنم 🤣 خدا نکنه یه جام درد بیاد خودمو میکشم فقط. حالا اون وقتا که ۲۱ سالمم بود سفت و سخت واستادم الا بلا طبیعی . همش فک میکردم دردش مثل پریودیه. چون زایمان اول ادم تصوری نداره ک . همش فک میکردم تو رایمانم قراره خاب و بیدار باشم . اصلا ذره ای استرس نداشتم تا ۴۰ هفته رفتم رفتم بیمارستان . اونجا یه کم ترس افتاد به جونم . ولی دقیقا مثل تصورم زایمانم تو خاب و بیداری بود . انکار تو اسمونام یه همچین چیزی . بعد اینجا همش میگن زور زدن سخته و اینا من همش فک میکنم میگم خدایا من اصلا زوری نزدم یه لحظه چشام و باز کردم دیدم بچه تو دسته دکتره🤣 نمیدونم چیشد که زایمانم انقدر راحت بود . واقعا راحت بود . نمیکم درد نداشت ولی اینحا میبینم کلی بخیه خوردن یا چندین ساعت درد کشیدن اصلا اینجور نبودم . وقتی ام بچه اومد . وای نگم براتون یه حس سبکی داشتمبلند شدم هی راه میرفتم کیف میکردم دیگ شکم نداشتم لگنم درد نمیکرد سنگین نبودم راحت میرفتم دستشویی انکار از ففس ازاد شدم .🥺اینم بگم زایمانم با اپیدورال بود .(بدون هیچ عوارضی حتی ذره ای)