۲۳ پاسخ

سلام عزیزم زایمان کردی؟ تو بیمارستان تامین ماما قاسمی خیلی مهربون و دلسوزه بگو فاطمه مامان رادمهر معرفی کرده هواتو داره

نمیشه سبحانم باهمسرت بیمارستان باشه؟

بخدا اگه میتونستم میومدم نازنین بگردمت الان خیلی استرس داری هرجور شده سبحان رو راضی کن،به شوهرتم بگو بیاد یه پرستار رو پول بده مراقبت باشه

پرستار نمیتونی بگیری؟

شوهرت دم در می‌تونه باشه ،باز پیش خودت باید یه همراه خانم داشته باشی عزیزم .ب یکی از کارکنان اونجا یه انعام نقدی کوچولو بده هواتو داشته باشه.منم بچه هامو دوست ندارم ب کسی بسپارم ولی مجبورم دیگه بزارمشون خونه خواهرشوهرم.اینقدم بدم میاد ب کسی رو بندازم. اگه شرایط بود و نزدیک بودیم می‌آمدم پیشت عزیزم .ان شاء الله خدا خودش همه چیزو برات جفت و جور کنه فکر چیزی نباشی

کاش نزدیک بودم بهت بخدا میومدم کمکت

عمو یا دایی عمه ای؟
نمیشه قبل از بیمارستان کلی خوراکی بخرید براش پولم بزارید که برن خانه بازی تا کلی سرگرم بشه با بچه دوستت؟ آخر شبم از خستگی خوابش ببره😅

وقتی بچه میگه نه یعنی اونجارو دوست نداره پس اونجا نزار ببین اگه دوست داره بزارخونه مادرشوعرت ازخودبچه بپرس گجارو دوست دارع

خب بزاربچه هم باهاتون بیاد
باپدرش میمونه پشت در دیگه
فقط اینکه شوهرتونمیزارن بیاد همراهت باشه کی میخوادکمکت کنه

عزیزم بنظرم یا از بیمارستان یا شرکت ها پرستار بگیر ۱ تومن اگه میتونی
منم میخوام اینکارو کنم

عزیزم چرا ناراحتی اگه موقعیتشو داری پرستار خصوصی بگیر برا ۲روز و اتاق وی آی پی بگیر همسر و پسرتم پیشتن

یه پرستارخصوصی بگیر واسه بیمارستانت شوهرتم بچتونگهداره یااون دوستت بیادپیشت

دوستت شرایط نداره بیاد پیشت؟

من اگر ساحل پیش کسی آروم میشد حتما میومدم .چون واقعا میفهمم چقدر سخته تنهایی .رومادر شوهر که اصلا نمیشه حساب کرد .
من الان دندونم درده که تا کله سرم درد می‌کنه هیشکی نیست برام نگه داره .شوهرم هم میگه بزار خودم نگه دارم اما نزدیک سه ساعت زمان می‌بره دندونم .ماندم چکار کنم حالا

انشالله به سلامتی
زایمان خوبی داشته باشی
همسرت باشه هم چی میخاد بکنه اجازه نمیدن بمونه مگراینکه اتاق خصوصی بگیری باید همراه خانم داشته باشی مراقبت باشه بعد عمل
مادرشوهرت خواهرشوهرت بگوبیان پیشت
خاله عمه یه شب دیگه سخت نگیر وقتی میبینی شرایط جور نیست خودتو اذیت نکن

عزیزم بوشهری نمیخواد به بیمارستان بگو یع همراه مطمئن برام معرفی کن بخدا اکثرا هم مسن هستن اینقدر مهربونن که نگو شبی پونصد تا یع تومن میگیرن دیگه منت و فشار هیشکی رو هم نکش

والا منم بچم کوچیکه مگرنه میمومدم پیشت🥹 مثل جنگلیا شدم همش بیدارم دلش درده پدرم در اورده

خب شوهرت بچه رو نگه داره
مادرشوهرت بیاد پیشت بمونه

الهی بمیرم برات کاش خودم اونجا بودم حیف ۱۴۰۰کیلومتر دور افتادم🥹

تنهایی سخته منم کشیدم

الهی بگردم بخدا من بودم میومدم

آخی عزیزم انشالله بسلامتی زایمان کنی خودت و بچه ات سلامت باشین ، خواهر هم نداری بیاد پیشت بمونه

من اگر بوشهر بودم بخدا می اومدم

سوال های مرتبط

مامان نیکی مامان نیکی روزهای ابتدایی تولد
خاطر و تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
هیچی دیگه اومدیم خونه خواهر وسایل برداشت که شب بیان خونه ما که هم ساک و خونمونو تمیز کنه
منم تو راه کیک خریدم برای حمید حداقل عکس بگیرم با شکمم و هم یادگاری بمونه میوه اینا خریدیم و بلخره اومدیم خونه رفتم‌حموم شام خوردم .سال حاظر کردم مدارکمو حاظر کردم همه اینارو رو دور تند انجام میدادما انگار. که ۱ساعت دیگه زایمانمه🤣 شاید باورتون نشه 🤦‍♀️🤣
هیچی دیگه چنتا فیلم گرفتم عکس گرفتیم  صورتمو اصلاح کردم 🤣🤦‍♀️
بعدا ماما همراهم گفت بچه تکون میخوره ‌؟ منم گفتم ن والا تو این چند ساعت تکون نخورده اونم گفت که اگه تو ۲۰ دقیقه چیزای شیرین خوردی تکون نخورد برو بیمارستان آن. سی. تی. بده 
منم با آسترس ساعت  ساعت ۲نیم شب رفتم بیمارستان  دهخدا رفتم  ان.سی تی دادم .البته ماما گفت که الان بچه خوابه چرا الکی میخوای آن سی تی  بدی  اصلا زمان خوبی نیست زمانش بعداز صبحونه و بعداز ناهار ولی من چون پول داده بودم دیگ گفتم اشکال ندارع بگیر خیالم راحتشه
حالا منو حمید با ساک .کریر. هرچیزی که برای زایمان رفته  بودیم  آن سی تی بدیم .آنقدر ذوق داشتیم 🤣🤦‍♀️

عکس برای همون شبه بر استرسه🤦‍♀️🤣🤣