سلام خانما بیاین یه مشورت ازتون میخوام

من قبل بارداریم رفته بودم خونه مادر شوهرم اینا (یه شهر دیگه هستن از هم دوریم) چند روزی اونجا بودیم بعد مادرشوهرم بهم تیکه مینداخت بین منو اون عروسش فرق میزاشت دیگه اواخر بهم تهمت هم زد و قسم دروغ و کلی چیز دیگه...
خلاصه من باهاشون قطع رابطه کردم و ازهمه جا بلاکشون کردم
خیلی دلمو شکستن جوری که اومدم خونه خودم تا چند روز سرنماز گریه میکردم و دعا میکردم بچه دار بشم که دهنشون بسته شه
خداروصد هزار مرتبه شکر حامله شدم
حالا همین مادرشوهر موقعی که فهمید حاملم اصن زنگ نزد بعد تا فهمید پسره زنگ زد تبریک گفت انگار نه انگار چیزی شده..
حالا به شوهرم گفته میخوام بعد زایمان بیام
شوهرمم نمیشه که بهش بگه نیا
گفته خانومم پیش مادر خودش راحتتره ولی میخوای بیای یه ماه بعدش بیا
شما بودین چه برخوردی میکردین؟ از یه طرف یاد کاراش میفتم و خوشم نمیاد که بیاد
از یه طرف هم میگم به خاطر شوهرم اشکال نداره شاید شوهرم دلش بخواد مامان باباش بچشو ببینن
اگه بیاد من چه برخوردی باهاش داشته باشم؟
اینم بگم قبلا که میومد اصلا انگار خونه خودش بود همه کار می‌کرد بدون اجازه ما حتا دوستاش هم میورد خونه ام اصن کلا انگار خونه خودش بود
شما بودین چکار میکردین؟

۷ پاسخ

تو خوب باش... مث ملکه ای ک پسر اورده رفتار کن 😉

خیلی رسمی برخورد کن عزیزم حتی وانمود کن که هنوز حالت کاملا خوب نشده که دروغم نیست تا به خودش بیاد و ‌کارای خونه رو انجام بده اگه نه میتونه بره بعد زایمان زمان مناسبی واس مهمون بازیاشون نیست اگه مادر بینوای ماها میان میمونن واس کمک میان نه مهمون بازی

خدا لعنت کنه مادر شوهر بدو مادر شوهر منم اینجوریه دوماهه باهاش قطع رابطه کردم اگرم واسه دیدن بچه م بیاد محلش نمیدم

به نظرم خیلی رسمی باهاشون برخورد کن مثل قبل نباش آدما باید از یه جایی به بعد بفهمن که دیگه فرق کردی براشون منم هر روز با خواهرشوهرم تلفنی حرف میزدیم و دم به دیقه باهم بودیم تا اینکه یه قظیه ای پیش، اومد و من اون روشم دیدم الان اصلا زنگش نمیزنم هفته ای یبار خونه مادرشوهرم میبینمش اونم مثل قبل باهاش نیستم خیلی هم هی دلش میخواد رابطمونو درست کنه ولی من رووووو نمیدم خیلی محترمانه باهاش سردم 🤷🏼‍♀️

فقط اجازه نده تو خونت خانومی کنه

اگه من بودم بخاطر اینکه شوهرموخیلی دوس دارم فراموش میکردم جوری رفتار میکردم ک انگار چیزی نشده شاید اینجوری ی کم از کاراش خجالت می‌کشید

متعادل رفتار کن گلم نه اونطور باهاش خیلی صمیمی شو نه اونطور سنگین تا نتونه چیزی بگه بهت

سوال های مرتبط

مامان آنیسا آیسام🫄🫀 مامان آنیسا آیسام🫄🫀 هفته سی‌وپنجم بارداری
خانوما بیان بگین چجوری فهمیدین باردارین 🥺😍
من خودم ۶ماه بود که زایمان کردم چون شوهرم کارش کرج بود من خونه مامانم بودم تو این تایم یع بار اومد بهمون سر زد ناگفته نماند 🍑🔞داشتیم ولی جلوگیری هم طبیعی داشتیم فکر نمی‌کردم باردار بشم باز شوهرم برگشت سر کارش منم خونه مامانم بودم تو این تایم هم‌من مریض شدم سرما خوردم کلی دارو آمپول سرم زدم رقصیدم نمیدونستم باردارم هیچی نشد اینم بگم ( من پریود هم نمی‌شدم) بعد این سرما خوردگیم یادمه ماه رمضون بود من روزه هم‌میگرفتم یه روز بعد افطار ناجور حالم بد شد روز بعدش نگرفتم از اون روز منو حالت تهوع گرفت بد جور تخمگ‌هام درد میکرد اومدم داخل گهواره گفتم مامانا بهم گفتن برو‌ تست بده مثبتی منم با اون تهوع و هوای بارونی بدو بدو رفتم تست گرفتم و دادم یهو شوکه شدم دیدم باردارم و گریه کردم کلی سترس داشتم به هیچ‌چی‌نگفتم روز بعدش به شوهرم زنگ زدم گفتم اونم استرسی هست کلا هنگ کرد یه وعضی بود منم چون خیلی تهوع داشتم و اینا گفتم یه سنو بدم ببینم قلبش تشکیل شده یا نه دخترم اون موقع شیش ماهش بود رفتن سنو گرافی دیدم بله یه جوجه تو شکمت هست که قلبشم تشکیل شده من و میگی خوشحال شدم نمی‌دونستم چجوری جلو خندم بگیرم زنگ زدم به شوهرم گفتم شوهرم هم فوری گفت بچه چیه گفتم معلوم نیست 🤣🤣 بعد یه هفته به مامانم گفتم مامانم میگی با ملاقه دنبالم کرد که زوده سنت کمه آنی کوچیکه خانواده شوهرم هم خیلی خوشحال شدن از روز میگذره و الا پسر مامان خدارو هزار مرتبه شکر ۷ماهه تو‌شکمم هست انشالله دوماه دیگ میاد بغلم الهی همه چشم‌انتظار ها باردار بشن باردار ها هم فارغ بشن بسلامتی 🥺🩵💖🩷
مامان شاهان👼🏻💙 مامان شاهان👼🏻💙 ۱ ماهگی
بچه ها یه سوال.بهم کمک کنید تا بهتر تصمیم بگیرم من اصالتم اهل رشتم همه خونوادم اونجان من تازه اومدم تهران .من دلم میخواد تهران زایمان کنم ولی کسی اینجا نیست ازم مراقبت کنه یا باهام بیاد بیمارستان مامانم از شمال میاد ولی یه دختر سه ساله داره بچشو با کی بذاره اگه بیاره اینجا با کی بذارتش اگه نیاره که خوب یه هفته ۱۰ روز بدون مامانم که نمیتونه بمونه .زایملنمم موقع کار کشاورزیه مادرشوهرمم نمیتونه بیاد بجار داره
.اگه برم شمال زایمان کنم خونه مادرشوهرم که نمیتونم بمونم چون گفتم میرن مزرعه بعد دستشوییش بیرونه برا شستن بچع سخته
مامان بابام از هم جدا شدن خونه باباو زن بابامم نمیتونم که بمونم
مامانم و همسزش مزگن بیا خونه ما بمون ولی اونجام راحت نیستم بعد همسرمم کارش اسنجاس برامون سخته از هم دور باشیم .چون خوب باید چند هفته زورتر از زایمان برم دیگه .از اون طرفم دو هفته بمونم بعد برگردم تهران
الان بنظرتون من همینجا زایمان کنم؟ خونه خودم باشم راحتترم
یا برم خونه مامانم؟بدون همسر
مامان دختر کوچولو🎀 مامان دختر کوچولو🎀 هفته سی‌وششم بارداری
مامانا منو راهنمایی کنید لطفاااا
من شهر دور از خونوادم ازدواج کردم و مامانم دوره
مامانمم چون یه بار پاش شکسته الان زیاد سرپا و زرنگ نیست
واسه زایمانم چون همراه بدو بدو زیاد داره قراره بیمارستان مادرشوهرم بیاد پیشم
من میگفتم بعد از بیمارستان برم خونمون و مامانم بیاد پیشم اما امروز مادرشوهرم گفت بچه روزای اول خیلی رسیدگی میخواد بیقراری میکنه شیر نمیتونه بخوره شب تا صبحم بیداری و کلی دردسر دیگه، خودتم که تازه زایمان کردی رسیدگی میخوای کلی، شوهرتم که از سرکار میاد غذا میخواد شستن لباسا هست و....، از اونطرفم کلی مهمون میاد و میره و همه چی درهمه کلا که مامان من زیاد نمیتونه از پس اینا بربیاد نهایتا بتونه منو جمع کنه
حالا مادرشوهرم میگه تو از بیمارستان بیا خونه ما یه هفته اینجا باش بزار هم خودت جون بگیری هم مهمونات بیان خونه ما و برن و تموم بشن هم دوتا خواهرشوهر کوچیکتر دارم میگه اینام کمکت میکنن( خودشم خیلی زرنگه) میگه بیا اینجا بعد یه هفته برو خونتون مامانت هم اونموقع بیاد پیشت خودتم دیگه نیاز به کمک زیادی نداری
به نظر شما چیکار کنم برم خونه خودم یا مادرشوهرم؟