۱۴ پاسخ

منم ازین حرکت اصلا خوشم نمیاد موضوع اون وسیله نیست موضوع احترام و ارزش قائل شدنه
ادم یا شعور وقتی بخواد از چیزی که برای خودش نیست و متعلق به شخص دیگه ای هست استفاده کنه حتما قبلش باید اجازه بگیره
بنظر من غیرازین باشه نشونه بی ادبی اون ادمه
باید به این فکر کنه اگر خودش بود چه عکس العملی نشون میداد

رفتی خونه مادر شوهرت بگو کو بالشت بعد همشو بگیر ببر خونت رفتنی ببری برگشتنی بیاره راحت

میخاسی بگی عه اینا خونه شما چیکا میکنه

مگه میخواستیشون؟حتما نیازش بود فک کرد نمیخوایشون

چجوری هیچی نمیگین تو این موقعیت

برو خونه مادرشوهرن بگو بالشت دخترم کوووووو بزار خودشون بش بگن

چقدر دله بوده بالش تو رو برداشته میرفت میخرید خوب میخاره خودش

یه تیکه مینداختی

باید میگفتی بهش هروقت تلفنی حرف زدین حرفشو پیش بکش بگو

واا چرانگفتی

باید حتما میگفتی

باید میگفتی اای بالشت بچه من نیس اینجا من بودم میگفتم😌

باید حتمن می‌زدی تو روش میگفتی چرا باید وسیله بچه تو رو استفاده کنه

باید بگی تا عادت نکنن دور از جونت بگن نمیفهمی بعدا سواستفاده کنن

سوال های مرتبط

مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۲ سالگی
یه سوال چرا بعضی ها به خودشون اجازه میدن هر جور دلشون میخواد با بچه ات رفتار کنن 😐
رفتیم مهمونی چند تا بچه قد و نیم قد نوه های جاریم و با ما خونه ابجیم دعوت بودیم یه جوری قربون صدقه بچه هاشون میرن که انگار ناف آسمون باز شده فقط بچه اینا اومده پایین خدایی بچه هاشون مهربون و تو دل برو هستن دوست شون دارم ولی نه اینکه بخوام قربون صدقه بچه هاشون برم نیازی به محبت اونا برای بچه خودم ندارم ولی از عمد دختر جاریم جلو همه میگه به پسرش که ببین عمو مصطفی چقدر دوستت داره ( منظورش شوهر من که عموی خودش میشه ) ببین میگه چه پسر خوبی هستی ، با ادبی موهاش چقدر خوشگله قشنگ دو تا هندونه میزاره زیر بغل شوهرم که یعنی قربون صدقه اش بره بعد همیشه خدا ادعای عقل کلی و با سوادش میشه با پسرش سر گوشی من که دست پسرش بود بحث داشتن بعد یکی دو بار به پسرش گفت مامان گوشی مامانش هست بهش بده پسر منم دو سال کوچک تره نمیتونه حرف بزنه جیغ میکشید یدفعه برگشته به پسرش گفت بهش بده صدا شو در نیار منظورش بچه من بود اصلا من هیچی نگفتم اگر من این حرف و میزدم خدا شاهده جاریم و دخترش می پریدن به من چرا کسی به خودش اجازه این حرفا میده به بچه هاش بزنه یا اینکه خواهر خودم و دامادمون جلو اونا و بچه هاشون بچه من و دعوا میکردن که جیغ نزن یا فلان چیز و بهشون بده برای اینکه نخوان به اونا چیزی بگن اونا هم دو تا پسر داشتن یکیش سه سالش هست اصلا بچه من متوجه نیست به یه بهونه پسرمو صدا میزدم کسی به خودش اجازه نده چیزی به بچه ام بگه
مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
میگم طبیعیه یا من باید نگران باشم که دخترم جدیدا خونه کسی نمیاد و سخت با بقیه ارتباط برقرار میکنه ؟ اصلا با بچه ها ارتباط برقرار نمیکنه چون چند روزه که دارم میبرمش پارک ولی همین چند روز که اومدم خونمون هرچی میگم بیا بریم خونه عمه های من نمیاد!!! میگه نه من پیش مادرجون میمونم تو برو!!!! 🙄
عمه هام حسابی پیرن ولی خیلی به منو نیکا از اول محبت داشتن مثلا یکیشون واسه روز دختر ۷۰۰ داده بود تی‌شرت‌و‌شلوارک که من طرحشو دوست نداشتم بردم عوضش کردم قیمتشو متوجه شدم
یکیشون ۵۰۰ پول داد
از بچگی هم به من اینجوری محبت میکردن تازه شدیدتر الانم به بچم .با بچمم حسابی بازی میکنن باهاش حرف میزنن ولی اصلا باهاشون دوست نمیشه نمیدونم چرا. دیروز رفتم دم در عمم اینقدر گریه کرد گفت نمیام تو بعدا بریم که مجبور شدم برگردم🙄😑😖
چون سنشون بالاست خوشش نمیاد؟ 🤔 اخه دیروز بعد مدتها دوستمو دید باهاش تقریبا داشت ارتباط میگرفتو دوست میشد که فرستادمش خونه پیش مامانم
نمیدونم حالا باید نگرانش باشم یا طبیعیه؟
اینم بگم ما چون قزوین غریبیم خونه کسی نمیریم پارکم نمیریم فقط هر روز صبحو بعدازظهر میریم بیرون راه میریم طبیعتو حیووناتو میبینیم و میدوئیم . منو باباش اهل معاشرت نیستیم لابد به ما کشیده 🙄 نمیدونم والا