۵ پاسخ

منم الان ۳۰روزه پسرم را از شیر گرفتم سرسینه ام روغن زیتون مالیدم وقتی گذاشت دهنش فوری درآورد درآوردوگفت مه مه اَه شده شب هاموقع خواب کلی گریه میکردو شیر میخواست هی به من می‌گفت برومه مه رابشور،براش قصه میگفتم کم کم عادت کردوازسرش افتاد

من سه روز تدریجی گرفتم دیدم اذیت میشع دیگه بهویی گرفتم. سه روزه شیر نخورده. بمیرم براش دلم کبابه براش. کلی گریه کردم. دیروز اولین بار بود که بعد حموم شیر ندادم بهش. همیشه بعد از حموم تو بغلم شیر میخورد. دیروز اشاره کرد بیا کنارم بخواب شیر بده بهم گفتم اوف شده یه چی دیگه دادم خورد

من‌ یهویی گرفتم دیروز تا الان گ خوب بوده فردارو نمیدونم

دخترمن بشدت وابسته شیربودروزی صدبارشیرمیخورد وسط غذاوهمه چی سینم دهنش بودتوماشین کلا شیرمیخوردشب تاصبح ده باربراشیربیدارمیشد و۵تا۷صب کلاسینه دهنش بودموقع خواب باسینه میخوابید اومدم یهوظهر سینم وچسب زدم اومدگفت جوجو دیگه ن طرف شیراومد ن بهانه کرد ن گریه کرد حتی شب اصلا بخاطرشیربیدارنشد حتی شب اولم گریه نکرد راحت خوابید چیه مدکردن تدریجی بدتربچه روزجرکش میکنین یهوبگیرین تمام

منم شبر تو روز رو کلا قطع کردم الان فقط شبش مونده اونم مجبورم تا دو سالکی قطع کنم الهی بمیرم خیلی نمیلد سمتش ولی گاهی لباس باز میپوشم میکشه پایین نمیزارم ببینه ها ولی یه کم میکشه پایین میگه نم نم 🥹🥹🥹

سوال های مرتبط