۱۰ پاسخ

وای مشکلات بچه ها ی منو گفتی
منم موندم چیکار کنم بشینم بازم تا ظهر یا بیام
همش هم گریه میکنن کلا هم ساکت

پسرمنم همینجوریه روزاول بردم بغض کردمیخواست گریه کنه گفتم ببین این همه بچه مثل توهس ماماناشون پیششون نیستن دیگه روزبعد بردمش گفت برو مامان😂

پسر من که خداروشکر راحت رفت
ولی میتونی این کارو کنی
یه کادویی چیزی بخر بده معلمش بهش بده وثتی وارد کلاس شد برو یه جا قایم شو اگه آروم بود که هیچ
اگه ام گریه کرد فعلا باهاش راه بیا

سلام کلش با یکی با چند از همکلاس هاش دوست کنی بعد هم دوستاش دستشو بگیرن ببرن کلاس اینجوری شاید جواب داد

فک کنم هیچ بچه ای اندازه پسر من وابسته نبود یعنی تو بگو ۵ دقیقه پیش کسی نمیموند.
من دو سه ماه پسرم کلاسای متفرقه ثبت نام کردم بودم هفته ای سه روز هر جلسه یک ساعت
از کم شروع کردم
بعدش یه هفته تو کلاسش بودم
و نزدیک یک ماه و نیم رو پله و دم در
دو جلسه راضی شد تو ماشین دم در بودم
دیگه کم کم جدا شد
و خداروشکر اول مهر نگاه من نکرد بدو بدو رفت تو مهد و گفت برو
پروسه زمان بری بود برای پسرم چون وابسته بود ولی هیچوقت ازش فرار نکردم مرحله به مرحله فاصله گرفتم
کاش از سه ماه تعطیلی شروع میکردی الانم اشکال نداره اگه دیدی گریه میکنه بگو تو سالن یا تو حیاط میشینم

یکی دو روز باید بمونی
تا عادت کنه

نه فرار ک نکن
بمون بهتر میشه

یه کم دیر اقدام کردی باید زودتر از اینا عادتش میدادی الآن زمان بر تر میشه براش غلبه بر وابستگیش

منم همین مشکلو با پسرم دارم.روز اول با دختر یکسالم از ۸ تا ۱۲ ظهر تو مدرسه موندم پدرم درومد.اما چاره ای نیس باید باهاشون راه بیایم که ترس نمونه تو وجودشون و از مدرسه زده بشن.من خیلی باهاش صحبت کردم ببینم شنبه حالا می مونه یا نه.

نه بهش بگو فردا میزارم میام خونه کلاست تموم شد مربیت بهم زنگ‌میزنه اطلاع میده میام دنبالت

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۵ سالگی
مامانا پسرم امسال پیش دبستانیه برای اینکه اضطراب جدایی داره از هفته قبل بردمش مهد تا مثلا عادت کنه و برای پیش مشکل نداشته باشه روزی که رفتم ثبت نام مدیره مهد کلی سخنان پندآموز گفت و بهم گفتش بچه داشتیم تا دوماه پروسه جدایش طول کشیده شما بیا بشین تا وقتی بچت عادت کنه دیروز پنجمین روزی بود که پسرمو بردم مهد مدیرش اومد گفت باید بری تو حیاط بقیه بچه ها بهونه ماماناشونو میگیرن من و از پسرم به زور جدا کردن اونم فقط پشت پنجره گریه میکرد منم هرچی باهاش حرف میزدم فایده نداشت تا دیگه مربی مهد به بهونه پسرم همه بچه ها رو فرستاد تو حیاط تا بازی کنن بعدش دیگه اومدیم خونه پسرم دیشب قبل خواب کلی گریه کرده توی خوابم همش ناله میکرد و بغض میکرد صبحم با گریه بیدار شد انقد گریه کرد که بالا اورد منم دیگه بردمش حموم دیرشد نبردمش مهد ولی خیلی ناراحتم حس میکنم رفتار مدیر ومربی مهد درست نبوده اینطوری اضطراب بچم بیشتر شده 2تومن بیانه برا ثبت نام دادم بنظرتون مهدشو عوض کنم؟؟؟پیش یه روانشناس خوب نوبت گرفتم خیلی رضایت مراجعه کننده هاش زیاد بود مخصوصا بچه‌های مثل پسر منو با بازی درمانی مشکلشونو حل کرده
انقد ذهنم درگیره دیشب ساعت۴خوابیدم🤦