سلام مامان آدرینا
من سی و چهار سالمه و مامان دوتا گل پسر بازیگوش ویه دختر شش ماهه هستم
دانشجو بودم که برای بچه ی اول باردار شدم
پسر دوم هم سه سال بعد به دنیا اومد
خواهر هم ندارم که گاهی کمک دستم باشه خانواده ها هم ازم دوران
گاهی واقعا مستا صل میشم دوست دارم گریه کنم چون اصلا وقت ندارم به خودم برسم
اما به خودم میگم نیم ساعت که گریه کردی دیگه باید تمومش کنی
به خوشی های زندگی م فکر میکنم
به سلامتی بچه هام
به سقف بالای سرمون و هزاران چیز مثبت دیگه
اینجوری میشه که دوباره انرژی میگیرم
روحیه میگیرم که مادر غمگینی نباشم
از الان دارم با پسرهام کار میکنم که چیز ریز روی زمین نریزن که آجی شون توی دهن نزاره
اگه خونه رو از لحاظ وسایل افتادنی و وسایل ریز خوردنی امن کنی خودت آرامش بیشتری خواهی داشت و بچه هم آزاد تر میگرده تو خونه
😐😐 حس مزخرف چیه
باید خوشحال باشی من اینقد ذوق داشتم براش باید تشویقش کنی
سرشو نزدی تا حالا ؟
ارنج بند براش بگیر ارنجاش سیاه وزخم نشن
۹ماهشه؟؟
اینم آراد
ک دائم درحال رفتنه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.