۹ پاسخ

من به پستونکش از شربت اشتها آوری که دکتر بهش نوشته بود واصلا خوشش نمیومد زدم گذاشتم روی میز اومد بخوره زود درآورد گقت بد منم گفتم هاپو برداشته خورده خراب شده تا شب فقط براش خوراکی گرفتم دادم بخوره که با اونا مشغول بشه پستونک نخواد هروقت یادش میوفتاد برمیداشت بخوره میدید تلخ شده خودش میگفت هاپو خراب کرده میزاشت زمین شب اول میخواست بخوابه خیلی کلافه بود شستم بهش دادم خورد خوابش برد بلافاصله ازدهنش درآوردم از صبح روز بعد باز بهش شربت زدم گذاشتم کنارش خودش برمیداشت میخورد میدید تلخه میگفت هاپو خراب کرده دیگه خودش نخورد پسرمن یعنی انقدر وابسته بود ۲۴ ساعت تو دهنش بود من میگفتم سخت میشه ولی شکر خدا زود ازسرش افتاد

دخترم پستونکش پاره شد بعد بهش گفتم دیگه پاره شده نمیتونی بخوری بیا بریم بندازیمش بیرون تا فرشته مهربون برات عروسک بیاره (دختر من عاشق عروسکه)به شوهرم زنگ زدم گفتم داری میای عروسک بخر برا آوا اونم‌خریده بود کادو کرده بود گذاشته بود پشت در ورودی بعد میخواست بخوابه گفتم بیا بریم ببینیم فرشته مهربون برات چی آورده دیگه همون شد حتی یک‌قطره اشک نریخت

خودش سه ماهگی ول کرد
اما سر پستونک رو خیلی کم قیچی کن بهش بده

من پستونک دخترم رو قیچی کردم گفتم خراب شده
باید بندازیم دور دیگ
توام بزرگ شدی نباید بخوری وقتی خراب هم شده

من ۵روزه گرفتم

اومدم کم کم بگیرم شکست خوردم
یهویی گرفتم البته شش ماه پیش

دختر من از شیر هم گرفتمش ولی الان هم میگه می می بازی یه چند دیقه میزارم باهاش بازی میکنه ول میکنه دیگه دهن نمیزنه😜

پستونک دخترم مونده بود تو کیفم یادم رفته بود بعد یکی دو روز دیدم دخترم اصلا بیخیال منم یادم نمیومد یهو دیدم ک اون موقع اینم پستونک نمیخوره.😜🤣

من خرداد ماه گرفتم
پستونکش خراب شده بود
سرشو مثلثی قیچی کردم گذاشتم کنارش
وقتی بیدار شد خواست بخوره دید خراب شده
یه روز تو دستش نگه داشت بعدم فراموش کرد

سوال های مرتبط