۱۴ پاسخ

بگو من این بچه رو ۹ ماه تو تنم پرورشش دادم
من درد زایمان کشیدن تا بدنیاش آوردم
من شب بیداریاشو تحمل میکنم
هیچکی جز من نمیتونه این بچه یه روز نگه داره
پس من بهتر از تو به فکر بچه هستم اون یه تیکه از تن منه تو چند روزه دیدیش ولی من ده ماهه ازش نگهداری میکنم

همین اول کاری حالشو بگیر تحویلش بده بگو اگه فک میکنی من نمیتونم خودت نگه دار این حس منفی که بهت القا میکنه رو سرسری نگیر بعدها به مشکلات جدی تری در وجودت تبدیل میشه مثل اضطراب افسردگی عدم اعتماد بنفس

نه بابا اون اولشه حساسه وگرنه تو همش بالاسر بچه ای دیگه

برو خدارو شکر کن ک اینجوریه
شوهر من برعکسه .همش میگه انقدر به بچه شیر نده یا میگه انقدر دکتر نبرش ،انقدر بهش نرس
وقتی این حرفارو میزنه حالم بد میشه

عزیزم اتفاقا خوبه نوزاد گاهی گریه کنه تمرین تاب اوری هست برای مشکلات بزرگتر زندگی
مردها اولش خیلی حساسن بعدا درست می شه ولی شما خیلی اجازه نده حس سرخوردگی و کمبود اعتناد به نفس بهت بده هر وقت اینا رو گفت بگو اگه راهکاری داری بگو با هم بهتر بچه داری کنیم یا یه جور مودبانه ی دیگه جوابش رو بده سکوت نکن

خدایی شوهر من اینو بگه قاتل میشم 🤣🤣🤣🤣🤣بچه خب گریه میکنه دیگ نق نقو بودن بچه چ ربطی داره ب رسیدگی

بهش بگو دهنتو ببند😐

مردا همشون اینجورین من سر پسرم تاگریه میکرد دعوا می‌کنه اگه هم پستونک دهنش می‌زارم میگه چرا زود خفش می‌کنی بزار گریه کنه پدرمو در اورد

اونم تحت فشار روانیه البته که حق با توعه عزیزم ولی سعی کن ردش کنی بیخیال باشی

زیاد توجه نکن اینجوری آدم افسرده میشه مَرده یه چیزی میگه دیگه درکی‌ از بچه داری نداره که

عزیزم دستتو دراز کن یکی‌بزن تو دهنش خلاص🤦🏻🤦🏻

کلا مردا حساسیت دارن سربچه طبیعیه محل نده بهش

الان دیگه خودت تنهایی میرسی بهش؟

بچه گریه میکنه تابزرگ بشه دیگه
همسرت حساس شده
اولاشه کم کم ببینه بیشتردرک میکنه

سوال های مرتبط

مامان برهان👶🏻🩵 مامان برهان👶🏻🩵 ۳ ماهگی
خانوما ی راه حل بدیننن🥲💔

من میخواستم ب بچه ام کمک شیر بدم یعنی درکنار شیر خودم تو طول روز دو سه بار شیر خشکم بدم ک بچه عادت کنه و بخوره
ولی هرکی میشنید انگار براشون اینجوری بود ک میخوام بچه مو بُکُشم و هی میگفتن نده اینجوریه و اونجوریه
بدترش مادر شوهرم
دو هفته اول ک پیشم بود ی موقع هایی ک شیر خشک میدادم اونم بخاطر اینکه شیرین کم بود هی میگفت شیر خشک ندین و اینا مامانمم میدید اینجوری میگه میگفت اره ندین
منم از ترس اینا ندادم
پری روز رفتیم بیرون اونجا نمیتونستم شیر بدم شیر خودمو دوشیدم تو شیشه شیر دادم بچه اصلا نمیتونست سرشو دهن بگیره بسکه نداده بودم بهش
دیروز رفتم بازار بچه رو دادم دست شوهرم پام ب بازار نرسیده بود شوهرم زنگ زد بچه خفه شده بود از گریه شیر میخواست و من مجبور شدم همون موقع برگردم

شیر کمکی رو برا این جاها میخواستم اونا فک میکردن کلا میخوام شیر خودمو ندم
الان موندم چیکارش کنم
من نمیتونم خیلی جاها بهش شیر خودمو بدم
یعنی اگه هر روز بهش بدم یاد میگیره چجوری بخوره یا ن بیخیالش بشم؟
خیلی ناراحتم ازین بابت🥲🫠