منم همبنجوری بودم.قب که ازخاب بلن میشدم فورا نگا میکردم شوهرم هس یارفته سرکار میدیدم رفته استرس میگرفتم همشم میگفتم خدایاامروز قرارچجوری بگذرع
شماهم خودتاسرگرم کن،برنامه ریزی کاراتا بکن که وقت خالی نداشته باشی وبه چیزای الکی فک کنی کم کم خوب میشی..ازفشار وضعفای بارداری وزایمان ادم اینجوری میشه
دوسه هفته اینجوری بودم خودما هی سرڭرم میکردم که متوجه تنهایی نشم..نه دکترنرفتم خودش کم کم خوب شد..من حتی استرس میگرفتم که نمیتونم تنهایی بچمانگه دارم یاالان یه مشکلی براش پیش میاد ومن دست تنهام..درحالی که بچه دومم بود وبازم یکم کاربلد بودم..ولی فکرای الکی میکردم.
منم اینجوری بودم کم کم خوب شدم..تازمانی که دورم شلوغ بود حالم خوببود وقتی تنهامیشدم اضطراب ودلشوره میگرفتم یه جورایی ازخونم وتنهایی بدم میومد دوس داشتم همش یه جابرم یاحتی یکی پیشم باشه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.