۱۳ پاسخ

دقیقااا وضعیت منم همینه

نگران نباش من یوقتایی یادم میره چندشنبه است
حموم ک میرم بعضی وقتا بعدبیرون اومدنم ازحموم فک میکنم کف مونده سرم 🤣😂باخودم میگم دفه ی بعدی میخوابونمش راحت میرم حموم
وامادفه ی بعد میخوابونم همین ک میرسم حموم بیدارمیشه یکم باباش باهاش بازی میکنه بعدپنج دقیقه پشت در کشیک میکشن ومن دوباره هول هولکی همون کف مونده ب سر میام بیرون
الان هشت ماهه ک منتظر اون حموم رفتنمم ک باجون ودل حموم میکردم
غذاخوردنمم ک نگم براتون😂😂😂

و منم همینطور😂

همه همینن عجیب نیست درگیر نباش من دخترم کلا نیم ساعت خوابه تو روز مجبورم تو همون تایم انجام بدم

منم همینطور🖐️

یعنی ببین همه همینیم😂😮‍💨

وضعیت همه همین شده عزیزم
الانم که خونت خوبه😍

همه همینن عزیزم من که ی وقتایی مجبور میشم جنددقیقه میمونه گریه میکنه چیکارکنم خب خسته میشم همش بغل میخواد

من بدتر از توام عزیز غصه نخور 🤣🤣🤣

چرا این حس بدو بخودت میدی؟ هم زن خویی هستی هم مادرخوبی هستی
مگه چقد جون داریم؟شب بیداری و مراقبت ۲۴ساعته ادمو ازپادرمیاره
بخودت فرصت بده
منم خونمو میبینم دوسدارم مثل خونه تکونی عید بریزم بیرون تمیزکنم ولی توانایی جسمیشو ندارم هی سطحی تمیز میکنم
تادوسالگی بدنمون شرایطمون سخته کم کم بهترمیشه
ازشیر گرفته بشن از پوشک گرفته بشن بارروی دوش ماکمترمیشه

خوب نیست نذار زیاد ببینه

این چ حرفیه عزیزم..تو بهترین مادر دنیایی برا پسرت و بهترین همسر برای شوهرت..قرار نیس همه چی تموم باشیم ک..مام ادمیم خسته میشیم کم میاریم دیگه..همه همینیم غصه نخور😂😍😍

منم همین حسو دارم و در نهایت مریض شدم نمی‌دونم چ مرگمه

سوال های مرتبط

مامان جوجه کوچولو مامان جوجه کوچولو ۸ ماهگی
الان یه مدت خونه خودم بودم میبینم چقدر حس میکنم منم توانایی دارم.ولی تو خونه ی بابام،مادرم مرتب از هرکاری که برای بچم انجام می‌دادم ایراد می‌گرفت و من مرتب حس میکردم آدم نابلدی هستم و مادر خوبی نیستم.
ولی تو خونه خودم درسته صددرصد بی عیب نیستم ولی بالاخره کارامو میکنم و دیگه کسی نیست بهم بگه بزار خودم بجای تو انجام بدم چون تو یه جای کارو اشتباه کردی.
مادرم آنقدر اصرار کرد که بچمو آوردم که ببینن
و میبینم چقدر این تکرار مکرر نواقص بچه داریم،اعتماد بنفس منو خراب میکرده
مثلا مادرم مرتب خودش میگه بچه رو بده بغلم
منم میدم
بعد میگه من دارم بچتو بزرگ میکنم.

یا میرفتیم مهمونی
مادرم میگفت بده من بغل کنم و وارد مجلس شم
منم می‌دادم
بعد بقیه میگفتن تو که بچتو مادرت برات بزرگ میکنه

یا می اومدم غذا به بچه بدم
مادرم میگفت بده من بدم تو بلد نیستی چجور بدی

یا حتی شیرخشک درست میکردم یکم دیر میشد سرم داد میزد

ولی تو خونه خودم دیگه خودم کارامو میکردم و به بچم غذاشو میدادم،کاراشو میکردم و...
درسته ۱۰۰درصد بدون عیب نبود
ولی حس خوبی داشتم
😇😇😇😇😇