من به هیچکی زحمت نمیدم حتی مادرم همش گله میکنه که چرا نمیای ما نگه داریم تو استراحت کنی،ولی من خونه خودم هرچند با سختی و خستگی زیاد راحت ترم،ترجیح میدم همش بگن مستقله و گله کنن که بیشتر مارو ببینن تااینکه منت بشه بعدا و یه جاهایی خسته بشن من نمیخوام اینجوری،در کل آفرین به تو کار خیلی خوبی کردی سعی کن حد رو توی همه چیز نسبت به همه کس رعایت کنی حتی مادر که همه چیز آدمه
خکب کاری کردی عزیزم اومدی خونه خودت
من تو بیمارستان که بودم مادرشوهرم اومد گفت تخت خودمو برات مرتب کنم میای بریم خونمون گفتمش نه من قبل از اینکه بیام بیمارستان خونه خودمو مرتب کردم که بعد از مرخص شدن برم تو خونهام مادرم گفت بیا بریم خونه ما گفتمش نه من تو خونه خودم راحتترم شما میخواین کمکم کنید بیاین پیش خودم تو خونه خودم من نمیخوام سربار کسی بشم فردا پسفردا بگن هاا اومد هاا رفت خودم هم بیدار میشدم همهکاراشو میکردم به هیچکس هم نیاز نداشتم چیزی رو بلد نبودم میزدم تو گوگل تااینکه برم بپرسم بگن هاا بلد نیست
بعضی کارا کمک نیست ، زجره
مادرشوهر منم همین طور بود عطا کمک هاشو ب لقاش بخشیدم الان زجر میکشما ولی رو اون حساب نمی کنم .
همه جا میخواست بگه من کمک میکنم ، من ال کردم ، من بل کردم . منم دیدم زندگی و روانمو ک نابود کرده دیگه اختیار بچه دستش ندادم تا جایی که در توانم بود
معلومه که مادر میتونه از پس بچه خودش بر بیاد
من اوایل خواهر شوهرم اومده بود میگفت بده پوشک کنم یا اروغ بگیرم
چن بار محل نزاشتم
یه سری گفتم خودم انجام میدم یاد میگیرم ،دیگه نگفت اصلا
یا خواهرم یبار برد حمام
بار دوم خودم بردم
گفت خبرم میکردی میومدم
گفتم خودم تونستم ببرمش
دیگه نگفت بهم
سلام عزیزم اونا ماروبزرگکردن تجربه های ک باید و کسب کردن ازمون خطا کردن تموم شد این نسل فرق میکنه این نسل بروز شدس و کاملا فرق کرده مادر من هم همینه و اصلا برات مهم نباشه ما قراره تجربه کنیم خودمون بچهامونو بزرگ کنیم حتی ب غلط ب اشتباه با بی تجربگی.هیچ مادری ب اشتباه برا بچش کاری نمیکنه کم نمیزاره برا بچش مادرای ما نمیدونم چرا میخان ادعا کنن اونا همههههه چی میدونن .
من ارشیدا کولیک داشت مدام جیغ میزد
میگفت بچه گشنشه میگفتم مامان کولیکش الان زیاد رفلاکس داره شیر بدم بدتره .و مدام میگفتن شیرت خرابه بچه اذیته
اره من سر بچه اولم اینجوری بودم یعنی هرکی ازم میخاست بچمو بغل کنه یا غذا بده میدادم ، بعدا میدیدم جوری رفتار میکنن که انگار بچم تو اون چند دقیقه مزاحمشون بوده یا شروع میکردن به پند و اندرز گویی وهمیشه اعصابم خورد میشد بابت این قضیه، و دیگه نمیشد با اون ادما جور دیگه ای رفتار کنم چون فکر نمیکردن به حرفا و رفتارشون و فکر میکردن من عوض شدم ،
اما سر این بچم حتی مادرم خواهرم تا ۳-۴ بار نگن بده بغلم نمیدم بهشون ، و حس قدیمم رو بهشون گفتم که ناخداگاه ناراحتم میکردن ، اونا هم متوجه نبودن ، ولی به هر حال الان تصمیم گرفتم بچمو راحت بغل این و اون ندم ، باز خواهر مادر حسابشون جداست ، بیشتر منظورم به غیر از ایناست.
البته که کمک داشتن خیلی خوبه ولی مهم اینه آرامش داشته باشی هفته ای بک روز یا دو روز برو خونشون بیشتر استراحت کن
👍👍👍👍👍👍خوشحالم ک تونستی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.