۸ پاسخ

منم خیلی میترسیدم ولی اونقدری که فک میکردم وحشتناک نبود ادم کنار میاد هرچیم زودتر بگیری بهتره

فکرش سخته
گرفتنش اونقدر سخت نیست
من خیلی راحتتر از چیزی ک تصور میکردم گرفتمش

من گرفتم الان ۹ روز ک گرفتم گریه کرد تا دلت بخواد ولی باید صبور باشی هنوزم میاد نگاه میکنه سینه مو چسب برق زدم پسرم سرماخورد شدید

منم میخوام شروع کنم 😭

من الان ۱۰ روزه که خیلی یهویی گرفتمش خیلی راضیم الان

من هی میام بگیرم مامانم میگه عاجزت میکنه

من گرفتم خیلی راحت تر از اون گ فکرشم میکردم

امروز روز خوبی بسم الله بگو
من خودم بیشتر ناراحت میشم

سوال های مرتبط

مامان «مَهدیار» مامان «مَهدیار» ۲ سالگی
مامانا میخوام تجربه ی ازشیر گرفتنمو براتون بگم مطمعنمممم خیلی بدردتون میخوره
پسرم از اون مدل بچه ها بود که۲۴ به سینه ام چسبیده بود وشیر میخواست
شبا نه خودش خواب داشت ن من مرتب بیدار میشد وشیر میخواست تااینکه تصمیم گرفتم تو یکسال و۱۰ماه و۱۴روز ازشیر بگیرم چون احساس میکردم دندوناش داره میپوسه واقعا ازاین موضوع ترس دارم
خلاصه اینکه من حتی تدریجی هم اقدام کردم بگیرمش ولی نشد برای تدریجی صبر نوح و دل فولادین میخواد من ناکام موندم
یکهو با قطره تلخک که داروخونه داره زدم به سینه ام ودیگه لب نزد لباسمو کشبد پایین وگفت بوه شده
ولی از بعد اون گفت بگیر که اومد لجبازی گریه وزاری واذیت ودهن سرویس کردنش شروع شده مهدیار همیشه فوقش۱۲ زیرسینه خواب بود ولی الان هرشب با گریه وزاری بزور ساعت۵صبح شاید بخوابه
همش بهونه همش گریه حسابی کلافه شدم خسته شدم واقعا صبر میخواد
خدا پدر مامانمو بیامرزه میفرستمش ازعصر خونه بابام تاشب یه نفسی میکشم و به کارام میرسم
خلاصه اینکه نمیدونم تا کی وچن شب دیگه میخواد اینطور پیش بره