مامانا میخوام تجربه ی ازشیر گرفتنمو براتون بگم مطمعنمممم خیلی بدردتون میخوره
پسرم از اون مدل بچه ها بود که۲۴ به سینه ام چسبیده بود وشیر میخواست
شبا نه خودش خواب داشت ن من مرتب بیدار میشد وشیر میخواست تااینکه تصمیم گرفتم تو یکسال و۱۰ماه و۱۴روز ازشیر بگیرم چون احساس میکردم دندوناش داره میپوسه واقعا ازاین موضوع ترس دارم
خلاصه اینکه من حتی تدریجی هم اقدام کردم بگیرمش ولی نشد برای تدریجی صبر نوح و دل فولادین میخواد من ناکام موندم
یکهو با قطره تلخک که داروخونه داره زدم به سینه ام ودیگه لب نزد لباسمو کشبد پایین وگفت بوه شده
ولی از بعد اون گفت بگیر که اومد لجبازی گریه وزاری واذیت ودهن سرویس کردنش شروع شده مهدیار همیشه فوقش۱۲ زیرسینه خواب بود ولی الان هرشب با گریه وزاری بزور ساعت۵صبح شاید بخوابه
همش بهونه همش گریه حسابی کلافه شدم خسته شدم واقعا صبر میخواد
خدا پدر مامانمو بیامرزه میفرستمش ازعصر خونه بابام تاشب یه نفسی میکشم و به کارام میرسم
خلاصه اینکه نمیدونم تا کی وچن شب دیگه میخواد اینطور پیش بره

۲ پاسخ

کلا تا یه مدت بچه عصبی هست

تجربه منم بخون
دو سه شب اول خیلی اذیتم کرد جوری ک خودمم باهاش گریه میکردم ولی بعدش دیگه خودش میخوابه یا میزارم رو پام خواب میره
البته خیلیم اوایلی ک از شیرگرفتمش بهونه گیر شده بود. منم ب معنای واقعی پیر شدم

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین🩵 مامان امیرحسین🩵 ۲ سالگی
بالاخره تلاشم و صبرم نتیجه داد🥹✌🏻
من میخواستم پسرمو از شیر بگیرم چون قوت غالبش شیر بود و هرزگاهی غذا میخورد و منم خیلی اذیت بودم چون از صبح تا شب باید لباسمو میدادم بالا تا شیر بخور با اون دستشم اون یکیو بگیره 😑
خلاصه اولش تصمیم گرفتم یهویی بگیرم با صبر زرد و نهایتا یه هفته ای شیرشو قطع کنم
رفتم عطاری صبر زردو گرفتم مرده گف انقد تلخه که نمیشه با دست گرفت باید با پلاستیک گرف چون حتی دستم بزنی دهنت تلخ میشه
واقعا یه حس عذاب وجدان اومد سراغم
اومدم تو گهواره از مامانا پرسیدم خدا خیرشون بده خیلی کمکم کردن



و من بنا رو گذاشتم روی قطع شیر تدریجی توی دوماه
تجربه من اینه که فقط باید صبر داشت و یواش یواش شیرو کم کرد
پسر من حتی شباهم تو خواب سه تا چهار دفعه شیر میخورد ولی درکمار تعجب خودش تو روز پونزدهم شیرشبو قطع کرد و دیگه نخورد (جز یکی دو دفعه )
و الان روز ۵۵که دیگه کااااامل قطع شد و قبل خوابم نمیخوره
بچهااااااا این تدریجی گرفتنه فووووق العادست
نه بچه اذیت میشه نه مادر سینه هاش فشار و درد نمیگیره

امیدوارم فسقلی هاتون باهاتون همکاری کنن و از صبر خودتون و کوچولوتون لذت ببرین🙂💕
مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۲ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤