۸ پاسخ

سوره مبارکه بروج براش بخون فوت کن بصورتش اینقدرررررررر آروم میشه

با ماشین بگردونش ببین آروم میشه یا تو خیابون برو بگرد شاید خوابید
خیلی سخته پسر منم همین قدر وابسته اس
انشالله خدا کمک میکنه عزیزم

شب. شب رو خوب بود زودتر قطع کنی بزرگتر که میشن بیشتر وابسته میشن و بیشتر اذیت میکنن

واقعا تدریجی و یهویی گرفتن سینه در هر صورت سخته
اصل سختی همون شیر موقع خوابه

بمیرم برا پسرم عادت داشت تو خواب شیر میخورد بعد ۱۳ روز از شیر گرفتن امشب شام نخورده خوابید الان با چشم بسته داره نون میخوره چوندگشنشه دلم براش کبابه

غول مرحله آخر پوشکه😑 شیر یکی مونده به آخر دختر من بعد یکماه هنوزم اذیت میکنه با اینکه تدریجیم گرفتمش

منم همین مشکل رو دارم یوقتایی تو‌بغل میخوابه ی وقتایی رو تاب ریلکسی ی وقتایی مثل الانم ب هیچ صراطی مستقیم نیست ی هفته هست گرفتمش

نه رو پا می‌خوابه نه لالایی گوش میده فقط بهونه میگیره امشب شب دوم بود.

سوال های مرتبط

مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۱ سالگی
سلام سلام🤗

من اومدم با تجربه ی از شیر گرفتن حلما🤭
اول گفتم خیلی گذشته و نگم ولی باز گفتم شاید به درد کسی بخوره☺️

پروسه ی از شیر گرفتن حلما خیلی طولانی بود چون خودم طولش دادم وگرنه حلما واقعا خیلی خوب همکاری کرد
من از بهمن شروع کردم وعده های حلما رو قطع کردم
اولین کاری که کردم نگاه کردم ببینم حلما چند وعده در روز شیر میخوره
دختره من ۵ وعده در روز شیر میخورد من برای شروع اول یکی از وعده های صبحشو قطع کردم
《داخل پرانتز بگم من شیر شب حلما رو از ۶ ماهگی قطع کردم》
بعد ۳ روزیکی از وعده های عصر و قطع کردم یه هفته وقت دادم تا عادت کنه دوباره ۱ وعده ی دیگه به همون روش قطع کردم حلما برای شیر تو تایمی که وعده هاشو قطع میکردم بهونه نمیگرفت پس چیزه خاصی نمیدادم فقط باهاش بازی میکردم و بیرون میرفتیم.
من قبل خواب ظهر و شب به حلما شیر میدادم یعنی عادت داشت با سینه بخوابه،من از اسفند پروسه قطع شیر و عقب انداختم دیدم دخترم همکاری میکنه پس گفتم گناه داره انقد زود بگیرم و گفتم اون دو وعده بمونه،دیگه دنبالش نبودم تا اردیبهشت
اول وعده قبل خواب ظهر و قطع کردم برای خوابوندنش توی تاب ریلکسیش میزاشتمش که بخوابه اینجا هم اذیت نشدم نه من نه حلما یه هفته تایم دادم که به این حالت عادت کنه نمیگم اصلا یادش نمیومد چون موقع خواب شیر میخورد میومد شیر میخواست و منم میخوابوندمش تو تابش چیزی نمیگفت تنها امیدش به شب قبله خوابش بود😂،واسه شبم تو همون تاب میخوابوندمش میخوابیدا ولی چند شبی دنبال شیر بود که باهاش صحبت کردم و قانع شد که شیری دیگه درکار نیست و تمام نه خودم اذیت شدم که شیر تو سینم جمع شه و درد بکشم نه حلما اذیت شد
سوالیم هست در خدمتم💛