۴ پاسخ

عزیزم‌ من‌‌پارسال‌ بهمن‌ ماه‌‌پسرم‌‌آنفولانزا‌‌گرفت تب‌ تشنج‌ کرد چهارروز‌ بیمارستان‌ بستری‌ شد خدامیدونه‌‌چیکشیدیم‌ من‌ که‌‌خودم‌ عمل‌ کردم‌ مامانم‌ یه‌ روز‌ پیشم‌‌نموند‌موقع‌‌مذریضی‌ پسرم‌ ده‌ روز‌ خونه‌ مون‌ موند‌ یعنی‌‌نمیداشتم‌ مامانم‌ بره‌ میترسیدم‌ دوباره‌ تکراربشه‌ ‌ دوهفته‌‌تموم‌‌لب‌ به‌ چیزی‌ نزدم‌ شوهرم‌ ومن‌ همش‌ گریه‌ میکردیم‌ گذشت‌ اون‌ روزاهم‌ ولی‌ هنوزم‌ ترسش‌ توجونمونه‌‌هرروز‌ تبشو‌چک‌ میکنیم‌ مدام‌ تب‌ سنج‌ دستمونه‌ وقتی‌ سرمامیخوره‌ تاخوب‌ بشه‌ هرروز. دکتر‌ میبریمش

خدا نسیب دشمن آدم نکنه من پارسال بچم یک روز بستری شد آنقدر اذیتم کرد خدا میدونه ۲۴ساعت ک بستری بود یک دقیقه نزاشت من بشینم رگ گیری خیلی بده این الان برام شده فوبیا وقتی سرما میخوره من میمیرم زنده میشدم از ترس بستری

بەقول مادر سامیار مادری همین دل نگرانی ها اسم مقدس مادر درست کردە درک میکنم عزیزم خدابزرگ انشاللە کەدیگە پیش نمیاد خداحفظش کن کوچولوت

عزیزم مادرهستی نمیشه هیچ وقت یادت بره که

سوال های مرتبط