۴ پاسخ

چون قول دادی باید ببریش عزیزم ❤️

اروم ماساژش بده بگو میای بریم شهربازی شاید گفت نه و باز خابید

من اگه قول بدم میبرم
تو هر شرایطی چون قول دادم

تو بارون نبرش یوقت مریض میشه جور دیگه تو‌خونه سرگرمش کن

سوال های مرتبط

مامان باران مامان باران ۲ سالگی
من مادری ام ک از روز اول حالات بچم وحشتناک برام مهم بوده چ میدونم مثلا واسه خوابیدنش واسه خوردنش واسه راحت بودنش همیشه و‌همیشه بهش اهمیت زیادی دادم و شاید نهایت توی این ۲۵ ماه ۳بار دعواش کرده باشم کلا مادری ام ک وحشتناک خودمو با شرایط وفق میدم هر چند توی ذهنم غر میزنم ولی خب
اما دوستام و کسایی ک میشناسم آدمهای بشدت بیخیال و حتی دست بزن داشتن رو بچه هاشون و دعواشون زیاد میکنن محبت زیادی ندارن ب قول خودشون هیچوقت شبیه من نکردن
من دخترم‌جایی دلش نخواد‌نمیرم اگ واقعا ببینم‌اذیته مثل عروسی و فلان ولی اونا ب اجبار میبرن ک باید عادت کنن
یا چ‌میدونم هرچی
ولی الان پشیمونم انگاری
البته اگ‌برگرده باز هم همونما چون کلا نمیتونم بد باشم واسه دخترم یا بیخیال حتی
ولی انگاری بچه های اونا واقعا ی جورایی عملکردشون بهتره کاری ب مادراشون ندارن میرن واسه خودشون بازی و فلان ولی دختر‌من نه همش چسپیده بهم هی بغلم کن محبت کن آواز بخون فلان
مغزم درگیره حس میکنم راهی ک رفتم اشتباهه اونا کارشون درست‌تر بوده یهنی؟پس نتیجه اینقد اهمیت بهش و محبت بهش رو کی‌میبینم