تاپیک تولدی با تاخیر

دختر گلم تولدت هزاران بار بر ما مبارک باشه،خدا منت گذاشته بر سر ما ک تو فرشته زیبا رو هدیه داده ،هزاران هزاران بار شکر ،
یکسال گذشت پر از چالش شب نخابیدن ها گریه کردن ها شیرینی ها ذوق کردن ها و...
ماشاءالله اینقدر شیطون شدی ک الان تونستم برای تولدت بنویسم،،،
خیلی خوشحالم ک تو رو دارم
تو نور خونمون شدی
شیرینی زندگیمون شدی
اینجا برات می‌نویسم ک اولین دندونت ٨ ماهگی دراومد،از هشت ماهگی سرپا وایمیسادی و دست می‌گرفتی ب مبل و دیوار راه می‌رفتی ،یازده ماهگی و چندروز چند قدم برداشتی و اواخر ماه راه افتادی،
یازده ماهگی و نیم مامان گفتی جان مادر،
و تا الان مامان و دد و هاپ و بع بع و نه و دو و دادا رو میگی،
از حرکات ک از هشت ماهگی دست میزدی،چشمک میزنی الان ،،بوس هم بلدی عزیز مادر،
شش ماهگی رفتیم کربلا از قدم پرخیر تو بود و فردای تولد یکسالگیت هم مشهد بودیم.بیمه شدی با زیارت رفتنات، انشاءالله ک عاقبت بخیر بشی دختر قشنگم
(اگه خیلی قاطی نوشتم چون خسته ام از دست همین وروجک خانم)

تصویر
۲ پاسخ

عزیزززم تولدش مبارک🥹😍♥️

خسته نباشی تولدش مبارک باشه

سوال های مرتبط

مامان Ali مامان Ali ۱۶ ماهگی
پسر گلم علی جان
یک سال و یک ماه از زندگیت گذشت و دوست داشتم برات این دلنوشته را بنویسم
تا یک سالگی دندون نداشتی و بهد از چندین بار دکتر بردن و شربت کلسیم و قطره ویتامین د در فاصله یک سالگی تا ۱۳ ماهگی دندونات دراومد چهار تا با هم . اول پایین سمت راست و بعد بقیه شون . خب مشخصه دیگه که چقدر بی اشتها و کلافه شدی و چقدر سخت بود اما گذشت ... و من تازه فرصت کردم برات آش دندونی درست کنم . راستی قدم های قشنگت هم مستقل تر شده از یازده ماهگی با کمک راه رفتی اما تازگی ها چند قدم خودت برمیداری و از رو زمین بلند میشی هر یک قدم که به سمت مستقل شدن بر میداری ما یعنی من و بابا و خواهرات ذوق می کنیم ... از کارای قشنگت بگم : میتونی حلقه ها را تو میله بندازی ، بای بای می کنی ، ماشی بازی می کنی و ماشینها را رو زمین میکشی ، توپ را با پا می زنی ، توی فلوت خواهری فوت میکنی تا ازش صدا بیاد، با هم میریم رو بالکن به گلها سلام میدیم و بهشون آب میدیم ، کلاغ پر بازی میکنی و انگشت اشاره تو رو زمین میذاری ، دست دستی می کنی ، وقتی بهت میگم لالایی کن می ری رو بالشت لالایی می کنی ، یاد گرفتی به جای اینکه با کله از تخت پایین بیفتی با پا پایین بیایی ... فکر کن پسر ... سال اول زندگیت پر از مهارتهای جدید بوده انگار همین دیروز بود شش ماهگی ت که با کله از تخت اومدی پایین و بلد نبودی و حالا فقط شش ماه ازش گذشته و تو یاد گرفتی با پا از تخت پایین بیایی ... به قول خواهرات هر مهارت جدیدی که یاد می گیری یه جون به جونای مامان اضافه میشه و به قول بابا هر یه روزی هم که غذا نمیخوری هفت تا جون از مامان کم میشه 😅البته شوخی می کنه ولی خوب سر غذا نخوردن جناب عالی خیلی تلاش می کنیم . ع
مامان نیکا جون مامان نیکا جون ۱۷ ماهگی
نیکای من
یکسال با همه شیرینی ها و سختی هاگذشت
یک ساله که شدی
🩷قلب خونمون 🩷
🌺گل تو گلدون🌺
آخه من هرچی از زیباییت بگم کم گفتم دختر نازم نیکای من ضربان قلبم وقتی برای اولین بار دیدمت انگار هزاران ساله عاشقتم و مادرتم و هیچوقت از مادری کردن برات خسته نمیشم
من و بابا و داداش طاها خیلی دوستت داریم و همیشه به این فکر میکنیم که زندگی قبل از تو برامون معنی نداشت
البته که زندگی برای من از وقتی اولین بار مامان شدم معنی گرفت وقتی اولین بار صدای یه پسر کوچولو تو خونم پیچید
الان هم که برای بار دوم مادر شدم و با وجود تو دختر کوچولوی نازم کامل تر شدم و خدارو شکر میکنم بابت بودن تون وجودتون و نفساتون 🌈
مادرشدن برام تجربه ی قشنگی بود و اگه هزار بار دیگه هم به دنیا بیام میخام مادر شما دوتا فرشته ی قشنگم باشم
🩷💕تولدت مبارک هستی من داروندارم 🩷💕
۱۴۰۴/۱/۲۷
این متن دلنوشته ای برای دخترکم بود که هرروز و هرثانیه باخودم تکرار میکنم و هرلحظه بابت وجود بچه هام خدارو شکر میکنم💝