دوستاي گلم كه حال ستيا رو پرسيدين خداروشكر بهتره
هفته پيش كه جراحي كرديم خيليييييي اذيت شد از يه طرف قبل عمل دوسه نفر اومدن براي رگ گيري كه گفتن نميتونيم يكي اومد يه ربع دست و پاي ستيا رو هي فشار داد بچم كلي گريه كرد آخرشم دوجاي بچه رو سوراخ كرد نتونست رگ بگيره بعد گفتن دكتر اومده ببرينش اتاق عمل يكي رو مياريم اونجا رگ بگيره باز بچه كلي گريه كرد تا بالاخره رگ گرفتن
بعد عمل آوردنش ريكاوري من رفتم ديدم بچم از درد به خودش ميپيچه و ناله ميكنه بغلش كردم تو بغلم خوابيد☹️☹️☹️☹️ دكتر بيهوشي گفت يه ساعت ديگه بهش شير بدين بردنمون تو بخش تا شيشه رو گذاشتم دهنش جيغ زد و گريههههه
كه ديدم ته گلوش خون هست و التهاب داره كه بعد گفتن بخاطر لوله اي كه گذاشتيم موقع عمل
بچم از گرسنگي و درد گلوش گريه ميكرد اما نميتونست چيزي بخوره با اصرار خودم بهش سرم زدن تا غروب بچم فقط گريه ميكرد
با سرنگ قطره چكان با هيچي نميتونست شير بخوره فقط گريه ميكرد خيليييي روز بدي بود
اومديم خونه تا كم كم شير خورد اما تو اين يه هفته شبا تو خواب جيغ ميزنه از بس اون روز ترسيده بود
بدنشم كه بخاطر بيهوشي ضعيف شده يكم بازي ميكنه سرشو ميزاره رو زمين يا مياد بغلم استراحت ميكنه
ستيا كه يه سره همه چيو ميگرفت بلند ميشد الان يبار كه بلند ميشه با كمك مبل ديگه بدنش جون نداره
حالا ميگن عمل مجراي اشكي سادس،آره سادس اما از لحاظ پزشكي و براي پزشك
بچه خيلييييي اذيت ميشه هم بخاطر بيهوشي هم ترسي كه ميمونه تو دلش🙁🙁🙁🙁

۴۳ پاسخ

سلام عزیزم تاپیکتو دیر برام اومد ببخشید درمورد عمل دخترتون میخاستم بپرسم نی نی شما هم مجرای اشکیش بسته بود
بعد چرا ت گلوش خون بود میشه بگین چطوری و از کدوم قسمت بازش کردن الان خوب شده دی‌گ

وای عزیزم منم دخترم تا۹ماهگی مجرای اشکیش بسته بود همش چشاش چرک و عفونت و اب داشت ولی یه دکتر شهر مابود بهم گفت عمل اذیته مراقبتش تا یه هفته سخته بچه اذیت میشه بیهوشی ریسکه من با دست فشار داد چند بار کامل مجراش باز شد ولی دخترم خیلی گریه کرد کلا همه میشناسنش قشنگ وارده با فشار دست مجرااشکیو باز میکنه

آخ عزیزم.. ان شالله که زودی خوب شه، دیگه راهش سمت دکتر بیمارستان نیفته

عزیزم من تازه تاپیک هات واسم اومدن بالا
خیلیی ناراحت شدم
ایشالله ک به زودی خوب بشه واقعا سخته خیلی سخته خدا قوت مامان مهربون

من چن وقت نبودم سامین مریض شده بود خدا بد نده عزیزم الهی همیشه سلامت باشه گل دخترت💞💞 الهی همیشه بچه ها سلامت باشن

ای خدا چقدر ناراحت شدم
کاش هیچ بچه ای سمت بیمارستان نره
انشالله ستیا جون همیشه سالم و سلامت باشه

الهی بگردم انشاالله زود خوب شه برگرده ب روال قبل 😘

نمیشد صبر کرد بزرگتر بشه ،اخی خیلی اذیت شده بچه

سلام پریا جون ایشالا که زودی خوب شه دلیلش چی بود محرای اشکیشو عمل کردین ؟؟؟

تصورشم سخته...چقدر اذیت شدین.الهی که بیماری و درد از همه بچه ها دور باشه.انشاالله اون روزا رو فراموش کنه گل دختر قشنگتون.

انشالله کاملاً خوب بشه🙏🙏

الهییی خاله فدات شم 🥺🥺🥺🥺دخترکم العی زودترخو ب بشی خداشکر بازم بخیرتموم شد الهی هیچ وقت پاش ب اینجورجاها بازنشه خدانگهدارت باشه عسلم ❤️❤️❤️❤️ چ روزای سختی داشتین 😔

پریا باورت میشه خوندمش اشکم سرازیر شد😭 امیدوارم همه بچها همیشه سلامت باشن❤️ خداروشکر که بهتره ازش برامون عکس بذار ذوقشو ببینیم از طرف من محکم ماچش کن❤️😘

عی خدااااا
انشالله تنش سالم باشه دیگه راهتون سمت دکتر و بیمارستان نیوفته

عزیزم چش بود دخترت

سلام عزیزم خوبی من اصن نمی‌دونستم الان متوجه شدم عمل کردی ... انشالله که زود خوب بشه عزیزم .....حلما هم مجرای اشکیش بسته است و هنوز باز نشده دکترا میگن تا یکسالگیش صبر کنم ..جوری که داری میگی انگار خیلی سخت بوده عملش😭🥺 هر دوتاچشمش بود؟

عزیز دلم انشالا خدا بهت قدرت کافی بده هم ب جسمت هم ب روحت ..مامان خیلی قوی هستی مواظب خودت و گل دخترت باش 😢❤️

زودی خوب خوب میشه عشقم

عزیزمم🥺🥺🥺انشاالله زودتر خوب میشه

خدابه دلت چه صبری دادتاعمل تموم شده انشالله به حق فاطمه زهرا زودخوب شه

چیشده عشقم...من تازه تاپیک تو دیدم پیامات اصلا برا من نیوووومده.....الهی فداش بشم بچم چشاشو عمل کردین؟؟؟دکترش کی بود

چیشده عشقم...من تازه تاپیک تو دیدم پیامات اصلا برا من نیوووومده.....الهی فداش بشم بچم چشاشو عمل کردین؟؟؟دکترش کی بود

چیشده عشقم...من تازه تاپیک تو دیدم پیامات اصلا برا من نیوووومده.....الهی فداش بشم بچم چشاشو عمل کردین؟؟؟

چیشده عشقم...من تازه تاپیک تو دیدم پیامات اصلا برا من نیوووومده.....الهی فداش بشم بچم چشاشو عمل کردین؟؟؟

الهی من بگردمممممممممممممممممممممممم🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺بچه ام چی کشیده خداااااااااااااااا🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺💝🍼🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺هرچقدرم ک عمل راحتی باشه زجری ک از سرم زدن بچه میکشن و از جدا شدن از مادرش و از دیدن اینهمه ادم بزرگ غریبه بالا سرش انقدررررررررر زیاده ک باید چند ماه بگذره تا بچه رو براه شه هم روحی هم جسمی الهی بگردم دختر نازم🥺🥺🥺🥺🥺🥺💝🍼🥺🥺😔😔😔😔😔😔😔😔😔زودی سذحال شو خاله🥺🥺🥺🥺🤍🤲🏻

چیشده عشقم...من تازه تاپیک تو دیدم پیامات اصلا برا من نیوووومده.....الهی فداش بشم بچم چشاشو عمل کردین؟؟؟

الهی دلم کباب شد😔

الهی دلم کباب شد😔

الهی دلم کباب شد😔

الهی من بگردمممممممممممممممممممممممم🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺بچه ام چی کشیده خداااااااااااااااا🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺💝🍼🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺هرچقدرم ک عمل راحتی باشه زجری ک از سرم زدن بچه میکشن و از جدا شدن از مادرش و از دیدن اینهمه ادم بزرگ غریبه بالا سرش انقدررررررررر زیاده ک باید چند ماه بگذره تا بچه رو براه شه هم روحی هم جسمی الهی بگردم دختر نازم🥺🥺🥺🥺🥺🥺💝🍼🥺🥺😔😔😔😔😔😔😔😔😔زودی سذحال شو خاله🥺🥺🥺🥺🤍🤲🏻

چیشده عشقم...من تازه تاپیک تو دیدم پیامات اصلا برا من نیوووومده.....الهی فداش بشم بچم چشاشو عمل کردین؟؟؟

من درکت میکنم پسرمنم عمل داته

الهی من بگردمممممممممممممممممممممممم🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺بچه ام چی کشیده خداااااااااااااااا🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺💝🍼🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺هرچقدرم ک عمل راحتی باشه زجری ک از سرم زدن بچه میکشن و از جدا شدن از مادرش و از دیدن اینهمه ادم بزرگ غریبه بالا سرش انقدررررررررر زیاده ک باید چند ماه بگذره تا بچه رو براه شه هم روحی هم جسمی الهی بگردم دختر نازم🥺🥺🥺🥺🥺🥺💝🍼🥺🥺😔😔😔😔😔😔😔😔😔زودی سذحال شو خاله🥺🥺🥺🥺🤍🤲🏻

چیشده عشقم...من تازه تاپیک تو دیدم پیامات اصلا برا من نیوووومده.....الهی فداش بشم بچم چشاشو عمل کردین؟؟؟

عزیزدلم انشاالله دیگه هیچ موقع پاش به بیمارستان باز نشه گل دخترمون

وای چقدرحالم بدشدایناروخوندم خیلی اذیت شدین 🥲

الهی بمیرم من اصلا خبر نداشتم ستیا عمل کرده😢💔 انشالله که زود فراموش کنه و به روند سابق برگرده...

الهییی چه سخت گذشته به گل دخترت
منم مادرم میگه ۹ ماه اینا بودی رفتیم مجرایی اشکی تو عمل کردن میگفت اون زمان ثرستار و دکتر مهربون کجا بود میگفت اینقدر فشارت دادن اینقدر زدنت بچه سغید خدب دادیم بچه قرمز که کلی ترسیده بود تحویل گرفتیم گفت اون موقع بدترین موقع سال برا منو و تو بود
خداروشکر مجرایی اشکیم باز شد

وای خدا چه روز سختی و گذروندی خداروشکر که الان بهتره نگران نباش اگع زود زود خسته میشه بخاطر ماده بیهوشیه کم کم خوب میشع

خداروشکر که همه چی بسلامتی و خوبی تموم شده و البته که فقط خدا میدونه شمای مادر چجوری این لحظات رو گذروندی
ان شاالله ان شاالله که دیگه هیچوقت عمرش گذرش به بیمارستان نیفته

خدایا بمیرم برای دلت دختر عیب ندارع میگذره این روزا

عزیزم انشالله که زود زود خوب میشه دکترا رحم ندارن

انشاءالله بهتر بشه
ولی میبردیش تهران بچه انقد اذیت نشه

سوال های مرتبط

مامان سبحان مامان سبحان ۱۵ ماهگی
دیشب خدا بهم رحم کرد🥲 دیروز بچم رو بردم بیرون اومدیم خونه بچم آروم بود یهو بچم خوابید تو خواب همش گریه میکرد همش با خودم میگفتم برم اسفند دود کنم برای بچم چیزیش نشه وقتی از خواب بیدارش شد همش گریه می‌کرد گریه بند نمیشد خواهر شوهرم اومد سرگرمش کرد آروم شد خواهر شوهر هم بهم گفت براش اسفند دود کن گفتم بهش غذا میدم بعد به بچم غذا دادم سپردمش دست باباش رفتم براش زغال بزارم تا اومد انگار یه چیزی خورده بود تو گلوش گیر کرده بود چ‌وضعی بود😑شوهرم که فکر میکرد نون خورده تو گلوش گیر کرده بهم میگفت بهش آب بده تا بره پایین 🤦🏻‍♀️ولی من اینکارو نکردم پشتش زدم تا یه یکم بالا اومدیکم خون هم اومد بردم بیرون زدم پیشتش تمام غذایی که خورد بود رو بالا آورد با کمی خون دیدم یه تکه پوست تخمه هم بیرون اومد😑😑گلوش رو بریده بود تا اومد بیرون 🥲🤦🏻‍♀️ از یه طرف هم مادرشوهر تا دید اومد شروع کرد به فوش دادن من عصبی بود 😅😐همش اسم‌مردن میورد 😑😒 بچت میمورد بچت فلان میشد
مامان کسری جون🥰 مامان کسری جون🥰 ۱۱ ماهگی
پارت ۶:دکتر گفت بهش ابمیوه بده بخوره تا میام دوباره رفت و اومد خیلی رفت و‌امد میکرد از اتاق به بیرون
برگشت و گفت زور بزن دوباره چند تا زور و نفس عمیق و فوت کن و آروم باش و دوباره رفت بیرون چند دقیقه بعد اومد داخل دوباره شروع که خوب سرشو میبینم باید زور بزنی دیگه تو کانال زایمان کاملا گوشی تلفنش زنگ خورد دستکش رو نصفه از دست باز کرد گوشی رو جواب داد و همچنان جلوی پای من نشسته بود دوباره گوشی رو گذاشت کنار و شروع کردیم زور زدن و نفس کشیدن یهو برش رو زد و یه رگ رو هم برید خون فواره میزد بیرون ازش خودش ترسیده بود معلوم بود شوهرم پشت سرم بود به اون گفت باباش بیا ببینش موهاش معلومه ها یاسی خانوم عالی بودی یه کم دیگه تموم و رگ رو‌ سوزوند و دوتا زور زدم و اون خانم مسن هم با آرنج به شکمم فشار آورد و کسری دنیا اومد خیلی درد داشتم این پنج دیقه آخر کل رگ های بدنم داشت پاره میشد فقط دست های شوهرمو با تمام وجود فشار دادم و جیغ زدم وقتی کسری اومد همه درد هام رفت انگار که منم با اون دینا اومدم همونقدر سبک شدم بچه ام مثل یه گوله برف سفید و گرد بود با صدای آروم گریه میکرد و صدای ملچ مولوچ کردنش تو اتاق پیچید دکتر دوباره رفت بیرون و بعد پنج دقیقه برگشت و منو بخیه کرد کاملا حسش میکردم ولی انگار دیگه این درد ها برام دردی نبود که اخ و اوخ کنم براش بخیه زد و گفت دو سه تا بخیه خوردی من زیبایی هم برات انجام میدم حتی به شوهرم گفت یه جوری بخیه میزنم که اصلا نفهمید یه بار زایمان کرده بخیه هاش رو زد و رفت من موندم و پسرم تو تخت کنار منتظر دکتر اطفال و همسرم حدود یک ربعی منتظر موندیم همونطوری تا خدماتی ها اومدن