۴ پاسخ

من امشب با شوهرم یه بحث ریزی کردیم نمیخاستم شام بخورم ولی چون عصبی شدم انقد خوردم ک پاره شدم🤦‍♀️🤦‍♀️ از سر لج با کی نمیدونم فقط عصبی شدم

منم امروز مرخصی بودم
مامانم صبح اومد اینجا مانیار گریه کرد گفت بده ببرمش
خونه مو هم دیروز تمیز کرده بودم
قشنگ لم دادم دراز کشیدم 😂
بعدش صابخونه خونه قبلی ک بودیم زنگ زد میام برا دیدن خونت
نتونستم بخوابم حیف شد🥲
عیشم تکمیل نشد 😂

من برعکس البته گه گاهی هم مثل شما اما معمولا بیشتر اوقات وقتی ناراحتم دلم به هیچ کاری نمیره ولی وقتی سرخوشم و حال دلم خوبه خونم بوی گل میده و برق میزنه مثل خودم🥲😅

شوهرمن متنفره 😕😬
من امروز رفتم بازار خستم 😀🥲

سوال های مرتبط

مامان اَبرا جون☁️🫀 مامان اَبرا جون☁️🫀 ۱ سالگی
تجریه:
امروز برای یک لحظه از ته قلبم از خدا کمک خواستم .
امروز عصر وقتی از بیرون داشتم میومدم تو خونه در خونه رو که باز کردم کلید رو جا گذاشتم تو‌خونه و دخترم در رو از روی خودش بست
تنها شانسی که اوردم قسمت بالایی قفل در شیشه ای بود ولی دخترم پشتش ایستاده و داشت گریه میکرد
خدا خودش یک مرد خوب رو سر راهم گذاشت تا رفت شیشه بر رو پیدا کنه بیاره خیلی طول میکشید با این حال رفت و دخترم پشت در درحال هلاک شدن بود از بس ترسیده بود منم تنها کاری که تونستم بگم از ته قلبم از خدا کمک خواستم و پایین شیشه رو شکوندم و در رو باز کردم
وقتی بچم رو بغل گرفتم از شدت ترس و گریه میلرزید سریع شیرش دادم تا اروم بشه
۱۰دقیقه بعد که اون مرد همراه شیشه بر اومدن .تعجب کرده بودن چطوری اون شیشه نشکن رو‌شکونده بودم .اقای شیشه بر وقتی با چکش میزد تو شیشه نمیشکست .گفت فقط بگو چطوری شکوندی گفتم مادر نیستی
وقتی بچم داشت جلو چشمم هلاک میشد تمام زورم اومد تو مشتم
اگه این در حتی اهنی هم بود اهنو از جا میکندم

همه سر تکون دادن از قدرت یک مادر
واقعا تجربه سختتتتتی بود وقتی بچم جلوم زجر میکشید و نمی‌دونستم بغلش کنم تمام تنم داشت تیکه تیکه میشد و ریشه جیگرم داشت کنده میشد
خدایا شکرت که به سلامتی و خوشی تموم شد 🤍🌺