۶ پاسخ

واااای برعکس دخترمن مهرسایعنی انقدر صمیمی باهمه سریع بغل همه میره انقدر راحت ارتباط برقرارمیکنه بااطرافیانش حالا من میترسم میگم انقدرراحتم خوب نیست

دختر من اینطوری بود انقدددددد بردم بیرون انقد مهمونی رفتم پارک رفتم ک بالاخره بهتر شد

پسر من فقط اول که میریم جای جدید آدمای جدید غریبی میکنه البته من این اخلاقشو دوست دارم چون دخترم اصلا غریبی نمیکرد و خیلی سخت بود برام نگهداشتنش پیش خودم . البته پسرم با بچه ها خوبه

دختر منم همینطور بود کلاس مادر و کودک رفتیم جلسه اول کامل گریه کرد جلسه بعدش همش میچسبید بهم بعد خیلی بهتر شد هم تو اجتماع هم تو کلاس

پسرم ایجوری نیس فقط غریبی میکنه

دختر منم همینجوری

سوال های مرتبط

مامان سیاوش مامان سیاوش ۲ سالگی
ادامه ی تاپیک قبلی بیاید بگین من بی ادبی کردم یه مادر شوهرم یا اون بد برداشت کرده.
خلاصه سرتون رو درد نیارم مادر شوهرم عمدی یا غیر عمدی بچه منو خیلی به خودش وابسته کرده. جوری که وقتی میاد همش بچه من می خواد جفش باشه یا بغلش کنه. اگر مادر شوهرم بخاطر یه تماس بره توی تراس حرف بزنه، یا بره دست شویی، یا دیگه بخواد از خونمون بره بچم کلیییییی پشت سرش جیغ و داد می زنه و هردومون خیلی اذیت می شیم. حتی وقتی با مادرشوهرم تو ماشین می ریم جایی و اون رانندگی می کنه پسرم کلی جیغ می زنه که بره توی بغلش درحالی که خیلی خطرناکه و تونم سختشه.
امروزم که از صبح خونمون بود، عصری خواست بره پمپ بنزین و کاری هم داشت. تا لباس پوشید پسرم شروع کرد به جیغ زدن که منم ببر. من به مادرشوهرم گفتم عیبی نداره شما برید. پسرم فوقش چند دقیقه گریه می کنه و بعدش ساکت می شه(می دونستم کار واجبی هم داشت) ولی اون گوش نکرد نیم ساعت معطل کرد نرفت این وسط پسر منم هی می دید مادر شوهرم لباس تنشه نمی خواد ببرش جیغای بنفش می کشید و گریه می کرد.
آخر سر مادر شوهرم گفت خب مینو تو هم لباس بپوش بریم پمپ بنزین😐😐😐
منم که کلافه شده بودم دیگه یکمی از حرفای دلم رو زدم....
ادامه می ذارم