ادامه ی تاپیک قبلی بیاید بگین من بی ادبی کردم یه مادر شوهرم یا اون بد برداشت کرده.
خلاصه سرتون رو درد نیارم مادر شوهرم عمدی یا غیر عمدی بچه منو خیلی به خودش وابسته کرده. جوری که وقتی میاد همش بچه من می خواد جفش باشه یا بغلش کنه. اگر مادر شوهرم بخاطر یه تماس بره توی تراس حرف بزنه، یا بره دست شویی، یا دیگه بخواد از خونمون بره بچم کلیییییی پشت سرش جیغ و داد می زنه و هردومون خیلی اذیت می شیم. حتی وقتی با مادرشوهرم تو ماشین می ریم جایی و اون رانندگی می کنه پسرم کلی جیغ می زنه که بره توی بغلش درحالی که خیلی خطرناکه و تونم سختشه.
امروزم که از صبح خونمون بود، عصری خواست بره پمپ بنزین و کاری هم داشت. تا لباس پوشید پسرم شروع کرد به جیغ زدن که منم ببر. من به مادرشوهرم گفتم عیبی نداره شما برید. پسرم فوقش چند دقیقه گریه می کنه و بعدش ساکت می شه(می دونستم کار واجبی هم داشت) ولی اون گوش نکرد نیم ساعت معطل کرد نرفت این وسط پسر منم هی می دید مادر شوهرم لباس تنشه نمی خواد ببرش جیغای بنفش می کشید و گریه می کرد.
آخر سر مادر شوهرم گفت خب مینو تو هم لباس بپوش بریم پمپ بنزین😐😐😐
منم که کلافه شده بودم دیگه یکمی از حرفای دلم رو زدم....
ادامه می ذارم

۷ پاسخ

عزیزم خودت میگی مادرشوهرت واسع بچه خرید میکنه محبت میکنه
بچه وابسته شده چون محبت دیده
من و مادرشوهرم تو ی ساختمون زندگی میکنیم ولی بچم بغلشونم نمیره چون بهش محبت نمیکنن

کسی نمیتونه بچه رو وابسته کنه خود بچه وابسته میشه

بقیش 😐

من و مادرشوهرم تو‌یک ساختمون بودیم تا ابان ماه . دخترم بقدری وابسته شده بود چون همش مادرشوهرمو میدید ثبح ظهر شب . طوری ک بود و نبود من واسش فرقی نداشت خلاصه ک از ابان خداروووووو هزار بارشکر میکنم خونمو جدا کردم دخترم ببشتر پیش منه . یک روز درمیون ماودشوهرمو میبینه طوری ک الان میگم من دارم میرم دخترم از بغل مادرشوهرم گریه میکنه ک منم میام . وقتی بچه یکسره با مادربزرگ باشه با اون بازی کنه باهاش بره پارک غذاشو بده . اسباب بازی بخره . صدرصد وابستع میشه . بیشتر سعی کن خودتو ب بچت نزدیک کنی .
ببرش پارک . خوراکی بخر. باهاش بازی کن

کو بقیش پس...بی ادبی نکردی ک

چقد سخت

خو بگو دیگ الان حوصلم سر میرع

سوال های مرتبط

مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
مامانا اگه حال داشتین این تاپیک رو بخونید و نظرتون رو بگید.
مادر شوهر من با اینکه خونه اش دوره مرتب میاد بهمون سر می زنه.
هفته ای دو روز تقریبا. حالا از وقتی که شوهرم واسه کارش رفته جایی این ۲ روز همش اینجاست. من یجورایی راحت نیستم، هرچی هم غیرمستقیم بهش گفتم از تنهایی نمی ترسم، اذیت می شین این همه راه و اینا منظورم رو نگرفت. شبا هم می خوابید پیشمون.
اخلاقای خوبی داره مثلا تو کارا خونه کمکمه یا خیلی برای خودم بچم خرید می کنه ولی یه اخلاقای بدی هم داره که من اذیت می شم، هرچی هم غیرمستقیم اشاره کنم تغییر نمی ده.
مثلا بچم رو با بچه های دیگه مقایسه می کنه میگه بچه ی فلانی خیلی تپله، فلانی بچش همه چی می گه. یا یجوری حرف می زنه انگار بچه من مشکلی داره، مثلا میوفته زمین میگه مینو این ضعیف شده چرا چندباره افتاده زمین؟
یا مثلاً سرخود شربت اشتهاآور و ایمنی خریده آورده خونه بدون اجازه من بهش می ده
یا هی اینستاشو باز می کنه ترانه ها و کارتون های بچگونه سرشب می ده دستش بعد میگه اینا برای بچه مفیدن.در حالی که من دوست ندارم از الآن به گوشی ها عادتش بدم.
حالا بذارید در ادامه بهتون بگم امشب چرا بحثمون شد.
مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
ادامه ی داستان تاپیک قبلی
خلاصه بهش گفتم پسرم به شما وابستگی شدید پیدا کرده
بهتره یکم از وابستگیش کم کنیم
شما زیاد میآید اینجا، مرتب بهمون سر می زنید نمی خوام این قدر اسیرش بشین. اگر پسرم گریه کنه اشکالی نداره بذارید یکم گریه کنه و یه ذره بی محلی کنید. نمی شن بچه یاد بگیره همه چی رو با جیغ و داد و گریه بدست بیاره
اونم خیلی بهش برخورد و کلی حرف بارم کرد. گفت یعنی چی؟ اینجا خونه پسرمه دارم میام. تو داری میگی خونه پسرم نیام؟ بذارم بچه از گریه غش کنه که تو می خوای تربیتش کنی؟!!! تو چرا می خوای فقط وقتی من هستم تربیتش کنی؟ فکر کردم فقط فلانی که دزفولیه اخلاق کندی داره ولی الآن می بینم همتون اینجورین.😑
نمی دونستم بعد این همه کار کردن اینو بهم می گی، خوبه نونی ازت نخواستم.
بهش می گم من نگفتم نیاید گفتم فقط به گریه هاش زیاد اهمیت ندین. این برای آشپزی منم همین جوری گریه می کرد بعد یکم دید محل نمی ذارم گذاشت کنار. من بخاطر اینکه خودتون اذیت نشین گفتم وابستگیش رو کم کنید.
خلاصه اونم سریع چیزا برداشت گفت دیگه هیچ وقت نمیام روزی نبینمت.
پ ن : این جمله آخر و گفت ولی می دونم بخاطر نوه اش بازم میاد
پ ن ۲ : این اخلاقشم که وقتی عصبانی بشه راحت همه چی میگه و احترام نمی ذاره و دیگه هیچی جلودارش نیست رو مخمه