۱۳ پاسخ

مادرای خانه دار بیشتر از نظر روحی خستن چون هیچ هم صحبتی ندارن نمیتونن انرژی ک دارن تخلیه کنن همیشه ی روتین تکراری دارن
هیچ تنوعی ندارن بخاطر همین خستگیشون دو برابره

کااااش این حرفت بنرمیزدم سرکوچمون 🤧🤌🫠🫠

شهر غریب دست تنها بچه لجباز یسره گریه خونه های اپارتمانی والا نمیرسیم یه مو شونه بزنیم چه برسه وقت ازاد داشته باشیم خدا قوت انشالله موفقیت های بیشتر نسیبت بشه عزیزم 🥰♥️

عه خیابونای اونجام چاله داره😂😂 خوشحال شدم دیدم فقط ما چاله نداریم😂😂

عزیزم تاپیک های قبلتو دیدم چند بار دیدم ماهی درست کردی واسه کوچولوت چه نوع ماهی میدین بهش؟؟

منم به همسرم میگم هیچ کاریم نکنم تو خونه همین که از صبح تا شب با بچه سروکله بزنم بدتر خستم میکنه

👏👏👏

عزیزم خصوصی پیام دادم
چک میکنید

پس من چیکار کنم چند ماهه شوهرم شهر دیگ کار میکنه با ی بچه دو ساله خونه تنهام دارم دق میکنم بچمم روانیم کرده

عزیزم درخواست دادم قبول میکنی

و منی که دخترم کلاس سومه دو قلوهامم کوچیکن شهر غریب هم هستم 🥲😔

👏👏👏👏👏

دقیقا

سوال های مرتبط

مامان ایلیا مامان ایلیا ۱ سالگی
مهد کودک
در ادامه تاپیک قبلی...
یک باور غلطی که در بین ایرانی ها از زمان قدیم وجود داره اینه که مهد جای مناسبی برای بچه ها نیست و بهتره در صورت نیاز بچه پیش مادر بزرگ ها و پدربزرگها بزرگ بشه تا مهدکودک!
درحالیکه مشخصا ثابت شده بچه هایی که وقت زیادی رو پیش مامان بزرگها هستن در آینده بچه های محافظه کاری هستن جسارت لازم رو به دست نمیارن؛ اون رشد اجتماعی مناسب رو بدست نمیارن.
چون به هرحال فرزندان ما پیش والدینمون امانت هستن؛ نهایت تلاش خانواده هامون بر اینه که از هر حرکتی کودک رو منع کنن که مبادا آسیب ببینه از طرفی هم بچه پیش والدین ما بچگی لازم رو نمیکنه. وقتی پیش کسانی قراره هرروز باشه که فاصله سنی خیلی زیادی از بچمون دارن بچه نمیتونه همبازی خوبی داشته باشه. بچه ها باید درکنار بچه های دیگه رشد کنن.
مهد خوب بسیار خوبه. و از طرفی مهد بد هم به همون اندازه آسیب زننده است.
ایلیا از بچگی راحت میتونست با همه ارتباط برقرار کنه و خجالتی و وابسته نبود ولی تو همین یک ماهی که به مهد رفته رشد اجتماعی فوق العاده تری داشته؛ بازی کردن با همسن و سالهاشو یاد گرفته؛ استقلالی به دست آورده که هرگز من نمیتونستم این فرصت کسب استقلال رو بهش بدم.
مهمتر از همه غذاخوردن ایلیا عالی شده بچه ای که قبلا حاضر نبود از قاشق و چنگال استفاده کنه. راضی نمیشد بدون وجود کتاب و سرگرمی و حتی گاها موبایل غذا بخوره الان خودش مشتاقانه سر میز میشینه و غذا میخوره با مهارت عالی در دست گرفتن قاشق و تمام اینهارو با دیدن بچه های دیگه از مهد یاد گرفته.
هدف من تشویق به مهد فرستادن نیست صرفا تجاربم هست درخصوص مهد و شاید لازم بود بذارم تا کم کم اون باور غلط نسبت به مهد که از قدیم با ماست از بین بره.
ادامه در تاپیک بعدی
مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۲ سالگی
الان داشتم تاپیک یکی از دوستامو تو گهواره میخوندم که میگفت بدترین قسمت بچه داری اون روزاییه که خودت داغونی ولی باید به بچه هم برسی
راست میگه
من بیشتر وقتا همینم
صب که میشه پسرکم میاد بالای سرم بیدارم میکنه
ممکنه گاهی تصمیم بگیره شیش یا هفت صبح این کارو بکنه!
همون لحظه باید تمام فکرو خیالای دیشبو جمع کنم و درشو ببندم
بعد یه نقاب برمیدارم میزنم به صورتم میشم یه مامان سرحال و پر انرژی که باید ساعت هفت صبح با یه لبخند گشاد به پسرش صب بخیر بگه و بره به استقبال خونه ی ترکیده و ناهار و صبحانه و بچه ی نوپاش
درحالی که هنوز خودش ویندوزش بالا نیومده بچه و عروسک بچه و شیشه شیر بچه رو همزمان بزنه زیر بغل
بعدم مستقیم از توی تختش بره برای بازی و بشینه جلوی عروسکا و براشون کتاب بخونه و دست بزنه و شکلک دربیاره!
با هر خرابکاری و کثیف کاری و غرغری که بچه جونش انجام میده صبووور باشه و بتونه والد صبور و خوبی باقی بمونه
درضمن سلامت روان خودشو هم فراموش نکنه و براش وقت بزاره
درحال فروپاشی روانی باشه و درست همون لحظه بچه به لباسش آویزونه و فقط مامانشو میخواد
این وسطا هم یه عده آدم بی مغز روی مغزش دارن پیاده روی میکنن
مشکلاتم پشت سرهم بگه بگیر که اومددد!
آره واقعیت مادر شدن اینه و دنیای قشنگش از نزدیک میتونه همینقدر سخت و ترسناک باشه!
اگه حس میکنی کم آوردی فقط بهت میگم حق داری مامان جان🫂❤️‍🩹
منم مثل خودتم و با تمام وجودم درکت میکنم...