الان داشتم تاپیک یکی از دوستامو تو گهواره میخوندم که میگفت بدترین قسمت بچه داری اون روزاییه که خودت داغونی ولی باید به بچه هم برسی
راست میگه
من بیشتر وقتا همینم
صب که میشه پسرکم میاد بالای سرم بیدارم میکنه
ممکنه گاهی تصمیم بگیره شیش یا هفت صبح این کارو بکنه!
همون لحظه باید تمام فکرو خیالای دیشبو جمع کنم و درشو ببندم
بعد یه نقاب برمیدارم میزنم به صورتم میشم یه مامان سرحال و پر انرژی که باید ساعت هفت صبح با یه لبخند گشاد به پسرش صب بخیر بگه و بره به استقبال خونه ی ترکیده و ناهار و صبحانه و بچه ی نوپاش
درحالی که هنوز خودش ویندوزش بالا نیومده بچه و عروسک بچه و شیشه شیر بچه رو همزمان بزنه زیر بغل
بعدم مستقیم از توی تختش بره برای بازی و بشینه جلوی عروسکا و براشون کتاب بخونه و دست بزنه و شکلک دربیاره!
با هر خرابکاری و کثیف کاری و غرغری که بچه جونش انجام میده صبووور باشه و بتونه والد صبور و خوبی باقی بمونه
درضمن سلامت روان خودشو هم فراموش نکنه و براش وقت بزاره
درحال فروپاشی روانی باشه و درست همون لحظه بچه به لباسش آویزونه و فقط مامانشو میخواد
این وسطا هم یه عده آدم بی مغز روی مغزش دارن پیاده روی میکنن
مشکلاتم پشت سرهم بگه بگیر که اومددد!
آره واقعیت مادر شدن اینه و دنیای قشنگش از نزدیک میتونه همینقدر سخت و ترسناک باشه!
اگه حس میکنی کم آوردی فقط بهت میگم حق داری مامان جان🫂❤️‍🩹
منم مثل خودتم و با تمام وجودم درکت میکنم...

تصویر
۱۳ پاسخ

واقعا👌♥️🤍🌿✨️

دقیقا همینطوره
چقد خوب و قشنگ گفتی👏👏

اره خوب گفتی حقه

دیگه زندگی همینه....‌ بالا وپایینش زیاده.

مامان عزیزحرفات مثل اسمت نازنین بود🥺دقیقا همینه بعضی وختا به خودم میگم کی اینقد بزرگ شدی دختر که ابن همه مسئولیت به گردنته و اینهمه مشکلات وهندل میکنی..دمت گرم دختر🥲دقیقا همینه❤️

دقیقا چقدر قشنگ نوشتی دختر ❤️
من باهمه ی اینا به اضافه دختر نوجون و یه فسقل بچه ای که تو شکمم هست دارم سر و کله میزنم
گاهی اوقات حس میکنم خدا یه قدرت ماورایی بهم داده وگرنه این حجم از بار و فشار رو چند سال پیش نمیتونستم تحمل کنم

عالی بود آفرین

خیلی قشنگ حرف میزنی🥲
دوست خوبم شدی🥹❤️
وقتی میبینی کسی درکت میکنه حس بهتری داری واقعا

خیلی خوب بود و حرف دلمون🥺😔

بیا تاپیک منم بخون بخدا من دیگه میخوام خودمو بکشم

خیلی قشنگ بود واقعان حرفای نگفته دل ما هم بود ❤️😔

واقعا قشنگ گفتی🤞

اگه من حوصله خوندن داشتم الان دکترا داشتم.
اولش دو خط بود بعد ک تایک رو باز کردم دیدم طوماره.

سوال های مرتبط

مامان آجی و آجو مامان آجی و آجو ۱ سالگی
به عنوان یک مادر 👩🏻‍🍼 مینویسم✍️


من یه مادرم…
حق دارم گاهی خسته بشم و کم بیارم…

گاهی وقتا که دلم میگیره😮‍💨
حتی نمیتونم تنها برم بیرون و یکم قدم بزنم🚶‍♀️

خیلی وقتا پر از دردم و دوست دارم بزنم زیر گریه😭
اما بازم لبخند میزنم 🙂 و به کارای خونه و بچه ها مشغول میشم👩🏻‍🍳

حتی وقتی خسته میشم نمیتونم برم بخوابم و استراحت کنم…
خیلی وقته خوب نخوابیدم…
لذت خوابیدنِ با آرامش رو یادم رفته😊

کاش یه گوشِ شنوا داشتم که دردامو بهش بگم و سرزنشم نکنه…
گوشی 👂 که وقتی بهش میگم
خسته شدم…
کم اوردم، دوست دارم تنها باشم
قضاوت نشم…
محکوم به بی مسئولیتی نشم…
با کسی مقایسه نشم…


خسته شدم از شنیدن جمله ی:
مگه ما بچه بزرگ نکردیم؟
چرا ناشکری میکنی خدا یه بچه ی سالم بهت داده…
خودت خواستی بچه دار بشی…

کاش بفهمن یه مادر عاشق بچه هاشِ
و میخواد بهترینه خودشو براشون بذاره…

پس لطفا به یک مادر زمان بدین ⏱️
و درکش کنید…
تا بتونه منِ قبلی که بوده و از هم پاشیده رو دوباره از نو بسازه👌


🌸روز جهانی مادر مبارک🌸
مامان آقا علی اکبر 😄 مامان آقا علی اکبر 😄 ۱ سالگی
پیامی
برای
تو
که قصد داری...

برای تو، که ایستادی سرِ دو راهیِ …

اون چیزی که توی شکمته، فقط یه توده سلولی نیست؛
یه "جان"ه...
یه چیزی که داره کم‌کم شکل تو رو می‌گیره، تو رو مادر می‌کنه.
اون، اولین نفریه که صدای قلبت رو از درون شنیده. اولین کسی که قبل از اسمش، حسش کردی. قبل از اینکه دنیا ببینه‌ش، تو فهمیدی وجود داره.

می‌دونم که شاید هیچ‌کس کنار تو نیست. شاید مادر، خواهر، حتی پدر بچه همه بار رو روی دوشت گذاشتن.
می‌دونم... ولی یه چیز هست که فقط مال خودته:
صدای قلب اون بچه که الان، همین الان، داره توی بدنت می‌کوبه، حتی اگه هنوز نشنیدیش.

سقط، فقط پایانِ یه بارداری نیست. پایانِ یه بخشی از خودته.

یه بخشی که شاید سال‌ها بعد، بی‌هوا، نصفه شب، وقتی همه خوابن، بیاد توی فکرت و بگه: «اگه بودم چی؟»

هیچ‌کس نمی‌دونه تو چی کشیدی. هیچ‌کس حق نداره قضاوتت کنه.
ولی یه چیز رو بدون:
تو مادر شدی، حتی اگر کسی بهت نگه. حتی اگه کسی نباشه بچه رو بغل کنه، تو همین الان مادر شدی.
حتی اگه این چندمین فرزند تو هست، یه بچه‌ی تکراری نیست. این یه جان جدیده. یه نقطه‌ شروعِ تازه.

و اگه این بچه زنده بمونه، یه روزی شاید بشه همون کسی که بغلت می‌کنه و می‌گه: "ممنون که نگهم داشتی."

تو قرار نیست بی‌نقص باشی. فقط قراره مهربون باشی.

اگه فقط یه درصد احتمال می‌دی که یه زندگی پشت این دو‌راهی خوابیده، همون یه درصد کافیه.
چون زندگی همیشه از همون یه ذره شروع می‌شه...


@hejrat_kon

#سقط
#فریاد_بیصدا
#مادر
مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۱ سالگی
یه سوال چرا بعضی ها به خودشون اجازه میدن هر جور دلشون میخواد با بچه ات رفتار کنن 😐
رفتیم مهمونی چند تا بچه قد و نیم قد نوه های جاریم و با ما خونه ابجیم دعوت بودیم یه جوری قربون صدقه بچه هاشون میرن که انگار ناف آسمون باز شده فقط بچه اینا اومده پایین خدایی بچه هاشون مهربون و تو دل برو هستن دوست شون دارم ولی نه اینکه بخوام قربون صدقه بچه هاشون برم نیازی به محبت اونا برای بچه خودم ندارم ولی از عمد دختر جاریم جلو همه میگه به پسرش که ببین عمو مصطفی چقدر دوستت داره ( منظورش شوهر من که عموی خودش میشه ) ببین میگه چه پسر خوبی هستی ، با ادبی موهاش چقدر خوشگله قشنگ دو تا هندونه میزاره زیر بغل شوهرم که یعنی قربون صدقه اش بره بعد همیشه خدا ادعای عقل کلی و با سوادش میشه با پسرش سر گوشی من که دست پسرش بود بحث داشتن بعد یکی دو بار به پسرش گفت مامان گوشی مامانش هست بهش بده پسر منم دو سال کوچک تره نمیتونه حرف بزنه جیغ میکشید یدفعه برگشته به پسرش گفت بهش بده صدا شو در نیار منظورش بچه من بود اصلا من هیچی نگفتم اگر من این حرف و میزدم خدا شاهده جاریم و دخترش می پریدن به من چرا کسی به خودش اجازه این حرفا میده به بچه هاش بزنه یا اینکه خواهر خودم و دامادمون جلو اونا و بچه هاشون بچه من و دعوا میکردن که جیغ نزن یا فلان چیز و بهشون بده برای اینکه نخوان به اونا چیزی بگن اونا هم دو تا پسر داشتن یکیش سه سالش هست اصلا بچه من متوجه نیست به یه بهونه پسرمو صدا میزدم کسی به خودش اجازه نده چیزی به بچه ام بگه