خیلی حالم بده قلبم درد میکنه الان کلی بیصدا اشک ریختم و آروم سر تا پای صالح بوسیدم و خداروشکر کردم بخاطر بودنش
همه ی ما گاهی خسته میشیم از محدودیتای بچه داری از کم کاریای شوهرامون از بدغذایی بچها،شیطنتشون،دیر خوابیدنشون وابستگیشون و هزارتا چیز دیگه ولی فقط چند ثانیه چند ثانیه به این فکر کنیم که اگه بچمون زبونم لال یه مشکل کوچیک داشت چه بلایی سرمون میومد و چجور از پا درمیومدیم
واقعا در مقابل مامانای صبور و قوی که بچه ی مریض یا معلول دارن نمیدونم چیکار باید کرد و قطعا فقط خداست که تو این دنیا و اون دنیا جواب زحمات و دل بزرگشونو میده
الان به طور اتفاقی یه تاپیک دیدم از مامان ثنا نمیشناختمش رفتم بقیه تاپیکاشو دیدم انقد گریه کردمو اذیت شدم و برام تلنگر خیلی بزرگی بود که صبور تر باشم در مقابل اذیت کردنای پسرم و خداروشکر کنم که درگیریمون در همین حد خورد و خوراک و بدقلقی و ایناس
ان شالله که هیچ بچه ای اذیتی نداشته باشه و خدا خودش هوای مادرایی که با بچه مریض درگیرنو داشته باشه خیلی سخته خیلی ولی این موقعیتا برا اینه که آدما ببینن و قدر سلامتیشونو بدونن و کمتر غر بزنن وگرنه خدا انقدر تواناییش زیاده که میتونه همه ب آدما رو بدون نقص به این دنیا بیاره

و اونایی هم که بچه دار نمیشن ان شالله که دامنشون سبز بشه ولی وقتی خیلی ناامید بودن یه درصد به این فکر کنن شاید مصلحت خدا بچه نداشتنه که اگر بچه ی مریضی داشته باشن خیلی دردناک تره

۹ پاسخ

قطعا همینطوره.
خدایا هر نفسم هزاران بار شکرت❤️

چنتا مادری که تو گهواره هستن و بچه هاشون مریضن. خیلی قوین
خدا به دلشون رحم کنه و بچه هاشونو شفا بده
خدا هیچ پدر و مادری رو با بچه ش امتحان نکنه 😓

دقیقا درسته عزیزم منم گاها بی حوصله میشم عصبی میشم بعضی شبها که بچه هام خوابند میشینم گریه میکنم تا آروم بشم ولی بعدش به تک تک نعمت هایی که خدا داده همین که دخترهام سالم هستند آروم میشم و هی میگم خدایا شکرت

عزیزم چقدر حرفات خوب بود و به موقع دیدم پیامت رو
خیلی نیاز داشتم به این تلنگر و خوندن یا شنیدن این حرفا
چون احساس گناه داشتم که تو هفته ای که گذشت همش غر زدم و ناشکری کردم

ان شاالله همه مادرها دلشون شاد بشه و بچه هاشون لباس عافیت بپوشه

آره واقعا سلامتی خیلی نعمتی بزرگیه
خدا به مامان ثنا و امثال اونا صبر و قوت بده واقعا سخته
آدم باید هر ثانیه خدارو شکر کنه روزی هزاران بار شکر کنه

این اذیتام میگذره زود عزیزم من دوتا پسر 11و8ساله دارم الان اصلا نمیبینمشون همش تو اتاقشونن حتی خیلی جاها باهام نمیان براهمین نسبت به دخترم صبورتر شدم میدونم این روزا زود میگذره فقط تنشون سالم باشه

الهی قربون قلب مهربونت برم.
دقیقا منم از اینجور تاپیکا درس میگیرم که هیس آروم چه خبره؟ بچه داره بچه‌گیشو می‌کنه من باید طاقتمو بیشتر کنم .

خدا به همه بیماران علی الخصوص بچه‌ها لباس عافیت بپوشونه و به مادراشون صبر زینبی بده که چقدر باید با روحیه باشند تا از پس مشکلات بچه‌ها بر بیان.

درسته عزیزم
منم گاها عصبی میشم خیلی خسته و اذیت میشم ولی وقتی مامانایی رو میبینم که خیلی صبورن به‌خودم می یام

سوال های مرتبط

مامان سانیل مامان سانیل ۱ سالگی
یادتون هست که عصر اومدم گفتم
خستم
توان ندارم
خواستم بگم شب موقع خواب دخترم محکم بغلم کرد دست کشید به صورتم خندید بهم و خوابید یعنی اون لحظه نمیدونستم بخندم یا گریه کنم و من گریه کردم با لبخندی که روی لبم بود
درسته هنوز خستم ، خونه ام بهم ریخته ، همسرم چند ساعت پیش قبل دخترم خوابید ، فقط تونستم ظرف هارو بشورم ، حتی روی تخت مون بعد این سه روز تعطیلات اونقدری لباس شسته ولی اتو نشده هست که جای خوابیدن برای من نمونده ، ولی با همه اینا الهی شکر به خاطر تن سالم دخترم ، خانواده ام ، خدا رو شکر که فردا باز روز میشه باز صدای جیغ و داد تا شب 🥹🤭🤪
خدا رو شکر به خاطر زندگیمون به خاطر همه چیزهایی که اطرافمون هست و ما انقدر خسته ایم که دیدمون بهشون کم شد ، درسته الان از بدن درد و سردرد دارم اینارو با اشک برای مامانا مینویسم فقط خواستم بگم که تقصیر ما نیست که این همه آشوب و استرس داریم ، تقصیر بچه هامون نیست که تو این زمونه این همه انرژی دارن و خیلی خیلی باهوش هستن ولی ما کم میاریم باهاشون بازی کنیم ، و اینکه تقصیر ما نیست که همسرانمون اونقدر خسته ذهنی و جسمی هستن که حتی زودتر از بچه هامون میخوابن ، ما همه مثل همیم پس خدا قوت 🥹🥹🥹
خدایا شکرت🤍
🌱
مامان آرینا مامان آرینا ۱ سالگی
من یه تایپیک گذاشتم گفتم مادرایی که هیچی اطلاعااتی ندارن،راحتن،بچه هاشونم خیلی خوب بزرگ میشه،هیچ توهینی هم نکردم،ولی یه مامان نسبت به حرفم گارد گرفت،گفت همه ی مامانا خوبن،ولی من با اغراق میگم همه ی مامانا مثل هم نیستن،بین مامانی که کلی واسه بچه داری وقت میذاره و مامانی که بچه ش رو به امید خدا بزرگ میکنه،واقعا فرق هستش،جوابی که بهش دادم رو،الان میذارم...
من به هیچ مادری توهین نکردم،همه ی مادرا هم مثل هم نیستن،این و با اغراق میگم،همسایه ی روبرویی مادربزرگم یه خانمی هست ۴۰ و خورده ساله که ۳،۴ تا نوه همسن و سال دختر من داره،این روزا نذری میپزن،نوه هاشون توی کوچه هستن،من ۱ ثانیه ندیدم این بچه ها پیش مادرشون باشن،پیش لات های کوچه هستن،مدام دستشون پفک و چیپس و نوشمک و....هستش،میخورن زمین و و و...ماماناشون با افتخار میگن ما از اول براشون تلویزیون روشن کردیم،میگن همه چی میدیم بخوره،میگن پیش همه جاشون میذاریم...
این مثال و زدم که بگم نخیر با اغراق میگم همه ی مامانا مامان خوبی نیستن...
اگرم اون مامان و مثال زدم،هیچ توهینی بهش نکردم،فقط گفتم خوشبحالشون که خودشون رو درگیر چنین مسائلی نمیکنن و من از بس حساس بودم،همه ی چیزای بد رو جذب کردم...
بین منی که تمام پوست و گوشت و استخون و اعصاب و....گذاشتم پای دخترم و از اول شیر خودم و دادم(به مادرایی که شیرخشک دادن ،بی ادبی نمیکنم،این انتخاب خودم بود و سرش خیلی عذاب کشیدم بنابه دلایلی) و هیچ تفریحی نرفتم و ۶ وعده جدا برای دخترم درست کردم،صبح تا شب نشستم پاش بازی کردم و....با اون مادرای بیخیالی ک مثال زدم،خیییلی فرق هست...
هیچ منتی هم سر فرزندم ندارم،با افتخار این کار هارو کردم و قطعا هم نتیجه ش رو میبینم..‌‌
مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
از وقتی این تحقیق رو دیدم خیییییلی روحو روانم ارومتر شده🫠
من همیییییشه صدمو واسه دخترکم میذاشتم و همییییشه از خودم ناراحت و ناراضی بودم که چرا صدو یکمو براش نذاشتم بچم گناه داره😑
حالا که فهمیدم بچه هایی که مادراشون ۳۰ درصد فقط همراهشون بودن خلاقتر باهوشتر موفقتر هستن به معنای واقعی کلمه ارامش گرفتم!
صبحا خیلی کمتر باهاش بازی میکنم و مشغول کارای خودم میشم دخترکمم کم کم داره سعی میکنه یه تایمی رو باخودش بازی کنه
عصرا حسابی باهاش بازی میکنم تا اخرشب که خسته بشه
ولی همین یه نصفه روزو به خودم اختصاص دادم واقعا هم از لحاظ روحی هم جسمی ارومترم
طبق همین تحقیقات گفته بچه هایی که مادراشون صد در صد با بچه هاشونن بچه هاشون تو بزرگسالی کم توانتر خجالتی و افسرده تر میشن چون اکثر کارارو مادراشون براشون انجام دادن خودشون بلد نیستن چیکار کنن و این مسئله تا پیری همراهشون میمونه
خواستم این مسئله مهمو با شمام به اشتراک بذارم تا شمام یکم اروم بگیرید😘